کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۲۱

*****************

هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری
هم اینکه درعشیره شماازهمه سری
گفتااگرکه ختم رسالت نمیرسید
حتما تو اخرین نبی هستی پیمبری
وقتی تورا بدست پدر داد مادرت
بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری
بایدبرای رزم تو لشکربیاورند
الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری
وقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرد
دشمن ندید اکبری یا این که حیدری
دشمن چشیده مزه شمشیر تیز تو
وقتی چو شیر بر صف او حمله میبری
اقا شما کرامتتان هم محــمدیست
حالا شما به کرببلایم نمیبری
صدبار گفته اند و مانیز گفته ایم
اقا غلام دربدرت را نمیخری

  مهدی مومنی

********************

ساقی بیا که مشکلم آسان نمی شود

 جامی بریز باده که پنهان نمی شود

طوفانیم، رسیده ام از خم سبو کشم

با این یکی دو جام که طوفان نمی شود

ما را خدا برای حسین آفریده است

این بندگی حواله ی سلطان نمی شود

ما از ازل خراب سبوییم و غیر ما

مستی حریف این مِیِ جوشان نمی شود

ما عاشقیم، عاشق ارباب زاده ایم

این عاشقی نصیب سلیمان نمی شود

ساقی بیا و این دل دلداده را ببین

جامی بریز و حضرت شه زاده را ببین

بالا بلند! سایۀ طوبی کجا و تو!

ای آبشار! پهنۀ دریا کجا و تو!

با یک نگاه زنده کنی کائنات را

تا سر دهند شور مسیحا کجا و تو‍!

وقتی قدم به خاک نهادی بهشت گفت:

ای قبلۀ عیان شده! دنیا کجا و تو!

سیلاب می کند نظرت رشته کوه را

ثابت کند که معجز موسی کجا و تو!

چون تو به اوج، جاذبه پیدا نمی شود

هر یوسفی که یوسف لیلا نمی شود

از راه آمدی که ز دل دلبری کنی

ما سر فدا کنیم و تو هم سروری کنی

نامت بلند باد! که این جا دلی نماند

زلفت دراز باد! که غارت گری کنی

ای از همه شبیه ترین بر رسول عشق!

باید به آل فاطمه پیغمبری کنی

ای اولین علی، علی دوم حسین!

باید از این به بعد علی پروری کنی

ای جلوه ات شبیه ابالفضل بی بدیل!

باید میان معرکه ها حیدری کنی

پیغمبر دوباره ایل و تبار عشق!

ای صاحب همیشگی ذوالفقار عشق!

وقتی میان معرکه تکبیر می کِشی

یک دشت را به پنجه ی تسخیر می کشی

چشم تو کافی است برای تمام خلق

وای از دمی که قبضه ی شمشیر می کشی

زَهره که هیچ، هر رجزت سینه می درد

وقتی که نعره های نفس گیر می کشی

عقاب های آسمان همه مبهوت مرکبت

می تازی و زبانه به زنجیر می کشی

ای سبط مرتضی تو علی را به کارزار

با ضربه های خویش به تصویر می کشی

زیبا ترین تجسم خون خدا تویی

سر تا به پا تمامی کرب و بلا تویی

راه خدا به سمت تو و آسمان توست

حتی حسین چشم به راه اذان توست

همسایه ی همیشه ی معراج اهل بیت

جای پیامبران همه در آستان توست

شیواترین مکبّر محراب مرتضی

نهج البلاغه تا به ابد خطبه خوان توست

ابرو کمان حضرت ارباب تا ابد

خورشید کوچه گرد به طاق کمان توست

باب الحوائجیِ تو مثل عموی توست

عباس مست جاذبه ی بی امان توست

بند دل حسینی و آرام زینبی

تو روضه ی نگفته ی هر شام زینبی

حسن لطفی

*************************** 

درب این میخانه را با عشق اکبر میزنم

 سرخوش از جام نگاهش حلقه بر در میزنم

 از خم گیسوی او دل تا ابد پا بست شد

 خنده ی نادیده اش را دید و یکسر مست شد

چشم هستی در دوعالم دلبری چون او ندید

دلبری که دلبریش را حسین هم میخرید

باده ی عشق علی را انبیاء هم میبرند

بهر عشقش را خریدن جامه از هم میدرند

در رخ ماه علی خود را تفحص میکنند

 در هوای کوی او هردم تنفس میکنند

 هر کدامیشان که طاق ابروان او بدید

قبله گم کرد و جبین بر خاک پای او کشید

جبرئیل هم تا نگاهش بر رخ اکبر فتاد

خاطرش پر زد مدینه مصطفی آمد به یاد

در مصاف روی او الحق که جبریل امین

در تحیر مانده بود و زیر لب گفتا چنین

دست نقاش رخ اکبر چها کردی چها

کز پی دیدار او آید به خاطر مصطفی

بسکه روی ماه او همچون رخ پیغمبرست

بر دلم افتاده شک آیا نبی دیگرست ؟

تا به خود آمد خودش را در حرای یار دید

احمدی در پیش و دل را در کف دلدار دید

غرق در روی مهش شد خواست تا حالی کند

خواست در آن عشق و حال از مصطفی یادی کند

در سرش افتاد تا با عشق روی مصطفی

مبعث احمد نماید بر علی اکبر روا

***
آری آن وحی خدا هم عاشق اکبر بود

در کلام و در مرامش مثل پیغمبر بود

 گرکه میبینی حسین هم مشتری اکبرست

 چونکه دیده در عبادت هم مثال حیدرست

 پس دلا باید گلی شد تا حسین چیند تورا

باید از رنگ علی شد تا حسین بیند تورا

فرشید یارمحــمدی

 **************************

شب ولادت تو عید سیدالشهداست

دلم خوش است که میلاد اکبرلیلاست

توآمدی که بگویی حسین تنها نیست

وتاقیام قیامت حسین پابرجاست

همینکه چشم تو واشدمدینه روشن شد

به یمن خاک کف پای تو که عرش خداست

 مسیح خانه اربابمان تویی آقا

چراکه در رگ توخون حیدر و زهراست

ستاره ها همه امشب به خاک می ریزند

ومقصد همه پایین پای کرببلاست

خدابه روی تو امشب گلاب می ریزد

برای اینکه لبت مشک حضرت سقاست

برای مادر تو کعبه ای بنا کرده

دوچشم زمزمُ این گونه ها که سعیُ صفاست

شب ولادت تو بوی یاس می آید

یقین بدان تو که مادر بزرگ تو اینجاست

تودرحوالی بالاترین دنیایی

چراکه مهدتو آغوش زینب کبراست

تویی که راه نجات ازنگات معلوم است

وتارموی توتاروز حشرپرچم ماست

توهم شبیه علی افتخار میکده ای

علی خانه اربابمان خوش آمده ای

لب تو واشد و تاریخ را مصفاکرد

توراخدای تو تقدیم دست لیلا کرد

تو رابرای حسین آفرید و ‌کرببلا

و بعد صحنه جنگ تو را مهیاکرد

برای اینکه تو عین پیامبر باشی

تو را شبیه پیمبر امیر دلها کرد کرد

رخ تورا زرخ مصطفی کشید خدا

وبازوان تورابازوان مولا کرد

همینکه قبله تو رادید دستُ پاگم کرد

شدی تو یوسفُ حق کعبه رازلیخا کرد

اذان که گفت در گوش تو امیر عرب

تورا هوائی دیدار روی زهرا کرد

بروی سینه تو تاکه بوسه زدزینب

فضای قلب تورا مثل طور سیناکرد

به بازوان تو وقتی نظرنمود حسین

دلاوری تورا هم تراز سقا کرد

همینکه روی تو واشد ازآسمان خورشید

نشست روی قشنگ تورا تماشا کرد

تویی که در نفست یک جهان غزل داری

بروی باغ لبت کوهی از عسل داری

کسی مثال تو آئینه پیمبر نیست

ویا شبیه تو مثل علی دلاور نیست

توآمدی وشبیه ولادت زهرا

خدانوشت به دلها حسین ابتر نیست

تمام عرش اگر روی کفه ای باشند

به تار موی گدای درت برابر نیست

همیشه تیغ تو چون رعدُ‌برق می برید

چرا که تیغ تو از ذوالفقار کمتر نیست

هزار لشگر جنگی هزار فرمانده

حریف ضربه دست علی اکبرنیست

مرابه خاک درت نوکریست اربابی

چراکه خاک درت کمتر از ابوذر نیست

زخاک پای تو جوشید چشمه کوثر

مقام حضرت لیلا که مثل هاجر نیست

توآمدی که اذان نمازها باشی

توآمدی که گل یاس کربلا باشی

منم گدای قدیمی دستهای شما

من آ فریده شدم تاشوم گدای شما

زناز چشم تو جبریل هم به شک افتاد

پیمبری تو مگر جان من فدای شما

تو بوتراب حسینی پیمبر لیلا

مسیر سبز بهشت است چشمهای شما

ز روی مأ ذنه امشب اذان بگو آقا

که خلق بیمه شوند از دم صدای شما

اگر مقام تو گویم به خلق می میرند

هزار یوسف مصری نشسته پای شما

کرامت تو شبیه امام دوم بود

مدینه سیر شد از نان سفره های شما

معلمان ادب راویان مکتب عشق

گرفته اند همه یک نخ از عبای شما

بیامرا برسان مثل حضرت فطرس

پری بده بپرم باز در هوای شما

به جان مادرت آقا صداقت است اگر

شبی مرا برسانند کر بلای شما

وضو گرفته وذکر حسین می گیرم

به سر زنان وسط گریه هام می میرم

 مهدی نظری

***************************

  بر مَقدمت تغزل شیوا ترانه ریخت

  شوریده وار صد غزل عاشقانه ریخت

 

 دست نسیم بر سر راه عبورتان

 بارانی از شکوفه ی سیب و جوانه ریخت

 

 شب گیسوان تیره و آشفته حال را

 با شانه ی طلوع سحر؛ روی شانه ریخت

 

 آیینه از نگاه اهورایی شما

 صد تکه شد،به پای شما خاضعانه ریخت

 

 تندیس حُسن یوسف مصری شکسته شد

 با آذرخش خنده تان صادقانه ریخت

 

میلادتان به قافیه احساس می دهد

ابیات شعر عطر گل یاس می دهد

 

 یوسف ترین خَلقی و احمد شمایلی

 زهرا صفات هستی و حیدر خصائلی

 

 چشمان تان دلیل توالی جز و مد

 مهتاب پرفروغ تمام سواحلی

 

 از خانواده ی کرمی ای بزرگوار

 بانی خیر سفره ی فضل محافلی

 

 آوازه ات رسیده به دروازهای چین

 گنجینه ی سترگ و عظیم فضائلی

 

 شاگرد درس رزم علمدار کربلا

 جنگاور بدون رقیب قبائلی

 

ای دومین قمررخ ایل ابوتراب

تصویری از شجاعت عباس بین قاب

 

 ارباب زاده هستی و مهتاب زاده ای

 در بارگاه سلطنتی شاه زاده ای

 

 سرو بلند باغ امید عشیره ای

 بر قله ی غرور حسین ایستاده ای

 

 ای تک سوار صاعقه پوش مسیر عشق

 در انتهای دورترین جای جاده ای

 

 آیینه ی تجلی اوصاف حیدری

 تو صخره ی شهامت و کوه اراده ای

 

 دوم رکاب محمل مستور زینبی

 تو پرده دار حرمت این خانواده ای

 

سایه به سایه هم قدم عصمت خدا

دیوار غیرت حرم عصمت خدا

وحید قاسمی

**********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی