کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار ولادت امام حسین علیه السلام۱۲

************

موج اشک تو به دریا زد و دریا را شست

سیل ویرانگر عشقت غم دنیا را شست

چشم ها همچو کویری سر راهت افتاد

تا که باران دعا صحن تماشا را شست

شرجی بازدمت گشت مبدل به فرات

غسل چشمان ترت عالم بالا را شست

ما لب خویش گره بر پر فطرس زده ایم

که سلامش به حضورت، گنه ما را شست

عاقبت هر که جنون کرد و ز کویت رد شد

خادم سفره ی خدام شما خواهدشد

***

تو که گهواره ات از بال و پر جبریل است

لحن قرآنی لالایی تو ترتیل است

خنده ات روح دهد بر شریان تورات

گریه ات آیه به آیه سند انجیل است

در مطاف لب تو سعی کند ابراهیم

مست در هروله¬ ی چشم تو اسماعیل است

گفته ام تا بنویسید که از روز ازل

کشته¬ ی نیم نگاه تو خود هابیل است

قاب کردم به طلا گفته ی استادم را

هوس دیدنت آورده زمین آدم را

***

ریخت هر دانه ی اشک تو به پای تسبیح

فیض روح القدسی داده دعایت به مسیح

جمله ی روبروی تخت سلیمان این است

ریزه خواری حسین بن علی نیست قبیح

آمدی تا که ملائک به شما سجده کنند

آمدی تا بنمایند خدا را تصریح

یک به یک اهل کساء چون بغلت می کردند

قصه ی کرب و بلا بود که می شد تشریح

آستان بوس شما صورت الیاس شده

دست بوس علمت حضرت عباس شده

***

چشم زهرا به سماءِ تو قمر ریخته است

یا علی سمت نگاه تو سحر ریخته است

ای پر شال تو را جن و ملک بسته دخیل

چقدر دور و برِ شال تو پر ریخته است

عشوه ای کرده ای انگار قیامت شده و

تا بخواهی سر راه تو خبر ریخته است

التفاتی به هدایای غلامانت کن

چشم تا کار کند پای تو سر ریخته است

عاشقان تو جگردارترینها هستند

سالکانت همه بردارترینها هستند

***

سحر چشم شما مست مناجاتم کرد

قبله ی روی تو پابست مناجاتم کرد

شکر لله به اذکار تو عادت کردم

و قنوت تو که همدست مناجاتم کرد

روزیم بود سجودی که سر تربت تو

از حضیض قدمت پست مناجاتم کرد

یاد من داد خدا نیست شدن را در تو

نیست بودم، نفست هستِ مناجاتم کرد

تار و پود دل من پاره تر از سجاده

که چنین زیر قدم های شما افتاده

***

بعد لاحول و لا قوه الا بالله

وحی شد گفتن یک عمر اباعبدالله

روز اول که به نام تو لبم وا می شد

در سماوات عیان بود که وا می شد راه

حلقه کردیم خدا را که ایاک نعبد

نستعین تو که آمد همه خواندند ایّاه

ورز آمد چو گِل سینه زنانت گفتند

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

هاتفی آمد و از جام تو ساغر می داد

دل ما را به طواف حرمت پر می داد

***

چشم هایت که گل عشق تعارف می کرد

چقدر خون به دل حضرت یوسف می کرد

چشمتان جای خودش، که حرمت روز ازل

هرچه دل روی زمین بود تصرف می کرد

از کرامات شما نعره زنان موسی گفت

خضر در کرب و بلای تو توقف می کرد

خاک زوّار تو را کرده تبرک با چشم

روز اول که علی قصد تشرف می کرد

آن خدایی که تو را قبله جان همه کرد

شب جمعه حرمت را قرق فاطمه کرد

***

به حضور تو گمانم که دعایی نرسد!

دردمند حرمم، از چه دوایی نرسد؟!

تاکه از جانب معشوق نباشد کششی

کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

هرکجا می روم آرام نمی گیرم که ...

هیچ جایی به حریم تو خدایی نرسد

قسمتم می شود آیا که بیایم پابوس

باورم نیست که پایان جدایی نرسد

شیره ی جان شده طعم خنک شربتتان

مزّه کرده به دهانم نمک تربتتان

***

تو که سرداری و سرها همه پشت سر تو

بدنت روی زمین، همهمه پشت سر تو

خوش بحالت که می آید روی نی تا آخر

شانه بر شانه یل علقمه پشت سر تو

بین چشمان پلید همه نامحرم ها

کیست این بانوی قامت خمِ پشت سر تو؟

کاشکی راه می آمد گلویت با خنجر

بود چشمان تر فاطمه پشت سر تو

پیکرت رفت به تاراج حرامیها، تا

بشکند قامت زینب بشود آنجا تا

***

کاش بر نیزه سرت در بر خواهر نشود

آه این سر که به نی رفت دگر سر نشود

هول می زد که سرت بند شود یک طوری

تا عقیق تو به دست کس دیگر نشود

بی مروت چقدر عاطفه در چشمش بود

نیزه را دست سرت داد که لب پر نشود

کاشکی هرچه که خواهد بشود پرتابِ

سنگها، سمت سرِ کوچک اصغر نشود

روی گودال غم سینه¬ ی تو رفته به خواب

بدن بی سر شش ماهه گل ناز رباب

رضا دین پرور

****************************

هرکس برای نوکریش انتخاب شد

یک شب نگشته کل صوابش ثواب شد

غوره که عمر خود سپری کرد روی تاک

با یک نگاه شاه شهیدان شراب شد

او حاجت تمامی عالم کند روا

بیهوده نیست سید کل شباب شد

دنبال اجر سینه زنان بودم و سپس

بیتی ز معنی آمد و بهرم جواب شد.

وقتی خدا به حشر بگوید چه داشتی

سربر کند حسین و بگویی حساب شد

محمد حسین علیمحمدی

*****************

 

**************

دل مشرّف شد به درگاه حضور
روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور
«کلمینی زارِ» عرفانی شدم
برکه ی پاک مسلمانی شدم
دیشب از روحم تنم را شسته ام
رفتنم را ماندنم را شسته ام
یک نفر در من مرا تقدیس کرد
اشک من آمد، دلم را خیس کرد
کیست این طوفان معماری شده؟
چیست این در سینه ام کاری شده؟
ای معارف در سبوی تو نمی
ای نم ته جرعه ی تو عالمی
ما عدم زاریم و السّابق تویی
عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی
عشق تو تعلیم مادر زاد بود
سینه ی تو جبرئیل آباد بود
حنجرت از قبل حکاکی شده
گونه ات روز ازل خاکی شده
آب ها جاری شد از خاک درت
سایه ها افتاد بر ما از سرت
کوکان در زیر مهر مادری
شیرها خوردند از خوش باوری
کاین تویی شیرینی شیر و عسل
السلام ای شهدباز بی بدل
آری آری قوم تو خوش باورند
قوم بد باور تو را کی می خرند؟
در زلال آبی تو سال ها
باز کردیم ای حسین جان بال ها
در خم گیسوی تو شب کرده ایم
کودکی ها را فقط تب کرده ایم
نم نمک در سایه ی مردی سِتُرگ
کودک دل قد کشید و شد بزرگ
حال من تسلیم حلقوم توام
کشته ی حلقوم معصوم توام
کیست خیّاط لباست ای عزیز
تا به حلقومش برم دست ستیز
این یقه تنگ است دل تنگم نکن
تو اذیّت می شوی رنگم نکن
با تو همبازی شدن خود دیگر است
مرکب تو حضرت پیغمبر است
ای بلور سینه ات صیقل ترین
راه تو بسته امیرالمؤمنین
صید حیدر شو که احمد خسته شد
راه تو با کام احمد بسته شد
هرچه باشد بوسه بر تو واجب است
تُکمه را واکن لباست حاجب است
یوسف مه طلعت اختر بزرگ
آن مبادا طالعت افتد به گرگ
بگذریم از این مقال دل خراش
رزق را خونین مکن وقت معاش
بوسه بر تو رزق جان مصطفاست
اصلاً این سینه دکان مصطفاست
اصلاً از امروز پیراهن مپوش
یا اگر پوشیدی، از آهن مپوش
ای ز دست جد گرفته شیر خود
خورده ای شیر از سر تصویر خود
پس تو در واقع ز خود نوشیده ای
سال ها هر چند سِر پوشیده ای
آخر این تصویر طغیان می کند
یک علی اکبر نمایان می کند
بین سینه تا سرت سرخ است و صاف
وای از شمشیرهای بی غلاف
این محل بیت الحرام انبیاست
حنجر این طفل، جام انبیاست
جبرئیل از این محل جبریل شد
موسی از اینجا امیر نیل شد
این گلوگاه عروج انبیاست
این گلو، گاه گذرهای خداست
این گلو نرم است، گل پیچش کنید
خون آن گرم است، گل پیچش کنید
اف بر این حنجر فروشان دنی
اف بر این گل پیچ های آهنی
ما تو را در پرده ی دل بسته ایم
بهر تو از اشک محمل بسته ایم
ما مواظب می شویم احساس را
قاب می گیریم عطر یاس را
در خبرها آمده گیسوی تو
زخم بر می داشت مثل روی تو
من حکایت می کنم تفهیم را
در حسین بن علی ترسیم را
سرخی این گونه را آسیب نیست
راه زردی در مسیر سیب نیست
لیک باید ایمنی از خاک داشت
گونه را بر خاک اگر سیبی گذاشت
شاید از سمّ فرس نیمش کنند
مردم پر حرص تقسیمش کنند
ما سر یک ظهر عاشق می شویم
لایق داغ شقایق می شویم
چشم هایت مسلخ سیّار ماست
مردن از چشم عزیزان کار ماست
وقت آن آمد که گل پاشی کنم
دلبران را تازه نقاشی کنم
ای حبیبت از حنا رعنا شده
در غمت پیر جوان معنا شده
عابست را بی لباس آمد جنون
کاین منم انّا الیه راجعون
مسلمت را عشق تو بر دار کرد
بی سران را شوق تو سردار کرد
حُر ز دشنام تو شیرین کرد کام
بر تو و دشنام تلخت السلام
ای بُریرت دل بریده از فلک
ای زهیرت هاتف انا معک
ای به عباس تو دریا معتقد
وی به اطفالت مسیحا معتقد
این تویی احلی من القاسم شده
تلخیِ من را هو الدائم شده
ای علی اکبر اذانت را افق
ای افق ها در نماز تو قُرُق
ای همه یاران تو فانی شده
معنی از اعیاد، طوفانی شده
هر کجا عید ولایت داشتیم
ما به یک ششماهه عادت داشتیم
باز هم عید است و هنگام نوید
ترک عادت کی کنم هنگام عید
گر چه تو در تشنگی کوشیده ای
از سر انگشت نبی نوشیده ای
اصغرت حتی به خاتم لب نزد
لب به انگشت تو و زینب نزد

محمد سهرابی

**********************

ای که از طلعت تو شمس و قمر آشفته

شب پریشان شده، دامان سحر آشفته

جوهر از وسعت اوصافِ تو لب خشکیده

و به توصیف تو ارکان هنر آشفته

رحمة الواسعه ای، عرش خدا مسند توست

به کران تو بلندای نظر آشفته

تا تو از ذات خداوند زمینی بشوی

مادرت دلنگران است و پدر آشفته

به زمین می رسی و حضرت خاتم از تو

سرخوش اما ز سویدای جگر آشفته

تو همان قبله ی بین الحرمینی آقا

تو حسینی، تو حسینی، تو حسینی آقا

***

پیش پایت سر خوبان دو عالم بسجود

نه که یکبار، که هر بار، دمادم بسجود

تا که آدم بشود، گول خسی را نخورد

سمت گلواژه ی اسمت سر آدم بسجود

سر نوح و سر موسی، سر ابراهیم و

سر جبرییل، سر عیسی مریم بسجود

کعبه ی صورت تو زمزم خود را دارد

به هوای دو لبت شد سر خاتم بسجود

پدرم سجده به پاهای تو را یادم داد

ناخلف باشم اگر باز نمانم بسجود

قبله یکبار توانست که مایل بشود

کاش سمت حرمت هم متمایل بشود

***

هر که رفته است به جز راه شما کج رفته

بی شما سجده کند سمت خدا کج رفته

قبله ابروی شما باشد اگر معلوم است

از چه رو گوشه ی محراب دعا کج رفته

قبله ی ما نه دقیقاً به جنوب است حسین

سمت شش گوشه ی تو قبله نما کج رفته

بشر امروز به دنبال که راه افتاده

آدمی راه خدا را به خدا کج رفته

عشق در پیچ و خم وصل شما می تازد

متعجّب شده ام عقل چرا کج رفته

عشقت آقا ابدیّ و ازلی می باشد

شیعه در بند حسین بن علی می باشد

***

ای که صد خال لب از لعل خیالت پیداست

لذّت لعل لبان تو ز خالت پیداست

اینکه احمد لب و دندان تو را می بوسید

خواهرت دیده از آن بوسه کمالت پیداست

پیکرت غرق به خون هم بشود زیبایی

روی نیزه بِرَوی نیز جمالت پیداست

تو سر سینه ی خود وَه چه مدالی داری

داغ اسم دو "علی" روی مدالت پیداست

پَرِ قنداقه ی تو کاش به بالم بخورد

حرز هر سوختگی در پر و بالت پیداست

تشنه ام تشنه ی تو، آب حیاتم روضه است

پسر فاطمه، کشتیِّ نجاتم روضه است

***

فکر کردم به نبود تو، سرم درد گرفت

نظر انداختم از تو، نظرم درد گرفت

خواستم ناز کنم بال به شوقت نزنم

به علی اصغر تو بال و پرم درد گرفت

خواستم شعله ای از داغ تو را لمس کنم

به علی اکبرت آقا، جگرم درد گرفت

آمدم فکر کنم بی کسی ات یعنی چه

به علمدار قسم که کمرم درد گرفت

داغ تو قامت ایّام مرا خم کرده

حال هر روز مرا حال محرّم کرده

امیر عظیمی

*************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی