کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت امام جواد علیه السلام ۱۶

×××××××××××××××××××

سلام حضرت باران سلام یا مولا

امام زاده ی سلطان سلام یا مولا

 

گدا برای تو بودن بهانه می خواهد

ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد

 

شکوه حسن تو را آسمان نمی داند

سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند

 

نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده

فقیر منّت آیات هل اتی بوده

 

سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت

جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت

 

قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت

نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت

 

به جان خریده ام آقا مدال دینت را

شکوه صبح طلایی کاظمینت را

 

رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن

برای صبح زیازت مرا صدایم کن

 

صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی

سرود آبی گلواژه های دریایی

 

مدام معتکفم در حریم احسانت

نشسته ام به گدایی روح ایمانت

 

نشسته ام که امام الهدی مرا بخری

مرا خریده و تا وادی فنا ببری

 

شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها

طواف می کنم این لحظه ها به دور شما

 

کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست

تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست 

 وحید محــمدی

××××××××××××××××××××××××××××

آفتابی امشب از بیت رضا سر میزند

 کودکی لبخند در دامان مادر میزند

 آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را

 و آن که با علمش به جان خصم آذر میزند

 ×××

 این کودک نازنین امیر دلهاست

 او باب مراد است و جواد ابن الرضاست

 از آمدن او به محــمد سوگند

 خوشحال تر از امام هشتم زهراست

 ×××

 شد باز به روی خلق، باب برکات

 ای غرق گنه رسید کشتی نجات

 زن دست به دامان جواد و بفرست

 بر احمد(ص) و آل او دمادم صلوات

×××

ای روضه رضوان رضا ادرکن

یآقای جوان هل اتی ادرکنی

در جود و کرم نیاورد مادر دهر

دستی به روی دست جواد ادرکنی

××××××××××××××××××××××××××

روزی که روی نفس خودم پا گذاشتم

دل را به پشت خانه ی تو جا گذاشتم

بیمار چشم تو دل من گشت و بعد از آن

یک سو دگر طریق مداوا گذاشتم

هر دلخوشی که عشق تو جایی در آن نداشت

آن را برای مردم دنیا گذاشتم

وقت عروج تا به مقام گدایی ات

پا روی شانه های مسیحا گذاشتم

 زلفم گره به زلف تو خورده ست یا جواد

دل از دلم نگاه تو برده ست یا جواد

××× 

ای دلخوشی زندگی و حاصل رضا

دردانه ی رضا و عزیز دل رضا

چشم انتظار مرد غریبی نشسته بود

لطف خدا به یمن تو شد شامل رضا

میلاد تو سرور دل اهل بیت بود

ای از تو پر شده ز صفا منزل رضا

دیگر نیاز نیست به انگور زهر دار

حالا که خنده های تو شد قاتل رضا

 سوگند می خورم که تو را دوست دارمت

یا حضرت جواد رضا دوست دارمت

××× 

خوشبو شدند با نفس تو گلاب ها

تاثیر یافتند ز چشمت شراب ها

اصلا بعید نیست ز دوزخ به امر تو

برداشته شوند تمام عذاب ها

ملک خصوصی تو و اجداد پاک توست

روی زمین وجب به وجب خاک و آب ها

هفتاد حرف علم فقط در کف شماست

گفتند از شما همه ی این کتاب ها

 علم شما نبود ، دو عالم بنا نبود

خورشید و ماه و ارض و سما روی پا نبود

××× 

حق ، چشم من به شوق رخت آفریده ، تر

مرغوب تر ، هر آنچه بود آبدیده تر

هر کس که دید روی تو را جز خدا ندید

در حد خویش رنگ رخش شد پریده تر

زیبا ترین جمال اگر روی یوسف است

زیباتر است پیش تو دستش بریده تر

اقرار به ولایت تام تو کرده اند

در باغ میوه های لذیذ و رسیده تر

 محصول های مزرعه ی سبز عترت ایم

محکوم به تحمل عمری محبت ایم

××× 

لطف تو گر نبود حیاتی نداشتیم

حتی به سفره نان بیاتی نداشتیم

نام تو را اگر که "محــمد" نمی گذاشت

ما ذکر ناب چون صلواتی نداشتیم

روز جزا برای تجلی لطف توست

ورنه نیاز به عرصاتی نداشتیم

محشر خبر نبود اگر از حضور تو

ما که امید برگ براتی نداشتیم

 روزی که دست ماست به دامان مادرت

آیا شود سری بزنی تو به نوکرت ؟

××× 

ای که به جود حق تو فقط مظهری جواد

همچون حسن تو ناز گدا می خری جواد

ابتر همان کسی ست که زخم زبان زده

کوری چشم کوردلان کوثری جواد

نه سال زیر سایه ی نور رضا فقط

کار تو بود از پدرت دلبری جواد

باید عصای پیری بابای خود شوی

باید کنی براش علی اکبری جواد

 هر جا محاسن پدری هم سفید بود

گر داشت او پسر به دلش باز امید بود...

××× 

تو آمدی چراغ سرای رضا شوی

تو آمدی که صاحب دلهای ما شوی

تو آمدی نگفته به ماها کنی کرم

کی مایه ی خجالت دست گدا شوی ؟

با آن همه فضائل و جودت روا نبود

دور تو کف زنند و تو تشنه فدا شوی

هرگز سزا نبود سه روز و دو شب به خاک

بر پشت بام خانه تو بی جان رها شوی

 صد شکر ، جسم پاک شما زیر پا نرفت

راست جدا نشد به روی نیزه ها نرفت

 رضا رسول زاده

 ××××××××××××××××××××

با تو باید سفر به بالا کرد

با تو باید نگه به عقبی کرد

شکر لله خدای خوبی ها

 در دل من محبتت جا کرد

 

تا که سلطان شنید خنده ی تو

دیده ها را ز شوق دریا کرد

خنده های درون گهواره

در دل آسمان چه غوغا کرد

نور پاک ولادتت آقا

تیرگی را به کلی امحا کرد

مادرت تا به تو نظر انداخت

درب لب را به روی تو وا کرد

با ولای تو مادر هستی

نامه ام را چه زود امضا کرد

چون درون دلم محبت بود

خالقم نامه ی مرا تا کرد

این دلم با تو آشنا گشت و

پشت بر تمام دنیا کرد

تیر عشق و محبتت آقا

در دل من ببین چه کارا کرد

یک نظر بر کرامتت ارباب

چهره ام را ببین چه زیبا کرد

جعفر ابوالفتحی

××××××××××××××××××××××××

مهدی علی قاسمی

امشب شب گدایی و عرض ارادت است

باب المراد آمده و وقت حاجت است

امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است

وقت نزول آیه ی ناب امامت است

یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت

نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است

یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن

بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است

وقت زیارتت همه در فکر مشهدند

از بس میان این دو عمارت شباهت است

حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد

با این حساب عاشقتان با سعادت است

ما را ولایت تو زآتش نجات داد

خواندی مرا که عادت  این در مروّت است

ما سائلان سفره ی پر برکت توایم

هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است

توحید بی ولای شما کفر مطلق است

دینِ بدون نام تو عین ضلالت است

تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند...

...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است

بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم

لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است

صد مرده زنده می شود از نام نامی ات

عیسی دخیل توست که اهل کرامت است

با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود

نامت برای قلب سیاهم طهارت است

شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت

آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است

××××××××××××××××××××××
اسماعیل شبرنگ

روی دستان سبز جبراییل

می رسد ماه خانه ی مولا

آسمان ایستاده محضر او

دست بر سینه دارد و حالا...

 

مژده ای اهل آسمان و زمین

هشتمین مرد عشق بابا شد

نهمین وارث رسول خدا

روی دامان خیزُران جا شد

 

دهمین روز ماه ناب رجب

پا به پای بهار آمده است

در مدار منوّر خورشید

ماه شب های تار آمده است

 

بین چشمان او علی جاری ست

بخشش از دست های او پیداست

دل سپرده به مادر سادات

المثنای حضرت زهراست

 

از کرامات او همین بس که

کرمش رنگ مجتبی دارد

نوه ی خانواده ی موسی

نفسش عطر کربلا دارد

 

کم که نه وقت بارش رحمت

از نگاهش زیاد می بارد

ابر الطاف او بدون شک

سمت باب الجواد می بارد

 

خاطرات حرم چه زیبا بود

من که آن را نمی برم از یاد

خاطرات زیارت مشهد

گوشه ای پشت پنجره فولاد

 

تا که مرغ دل پریشانش

جا بگیرد در آستان جواد

پیر مردی به زیر لب می گفت:

یا رضا جان، تو را به جان جواد

 

روز میلاد تو عجین گشته

با شمیم فرح فزای سیب

با علی اصغر امام شهید

یاعلی اکبر امام غریب

 

با خود پرچم امام رضا

سوی باب الحسین خواهم رفت

جمعه روزی من عاقبت سوی

حرم کاظمین خواهم رفت

××××××××××××××××××××
ولی الله کلامی زنجانی

 

صفای طیبه دارد صفای ماه رجب

که عالمی شده مست از دعای ماه رجب

ولادت سه امام و رسالت نبوی

فزوده بربرکات و صفای ماه رجب

مقام و منزلتش نیست کمتر از رمضان

بلند باد شکوه نوای ماه رجب

بخوان ترانه یا ذوالجلال و الاکرام

که مشکلت بگشاید خدای ماه رجب

به روز اول این مه ولادت باقر

شدست موجب عز علای ماه رجب

به روز دهم امام جواد آمده است

به پاسداری رحمت سرای ماه رجب

به سیزدهم مه از فروغ روی علی  

جلا گرفته رخ دلگشای ماه رجب

به بیست و هفتم مه بعثت رسول خدا

به حق شده سبب اعتلای ماه رجب

بخوان نماز و مناجات کن به خلوت شب

که بهرمند شوی از عطای ماه رجب

شبی خوش است(کلامی) برات می بخشند

به حرمت صلوات و دعای ماه رجب

×××××××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی