کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها-۱۵
************************

شب را خدا ز شرم نگاه تو آفرید

خورشید را ز شعله ی آه تو آفرید 

شمسی تر از نگاه تو منظومه ای نبود 
صد کهکشان ز ابر نگاه تو آفرید 

آه ای شهیده ای که شهادت سپاه توست 
جان را خدا شهید سپاه تو آفرید 

هر جا که نور بود به گرد تو چرخ زد 
ما را چو گرد بر سر راه تو آفرید 

ای پشتوانه‌ی دو جهان! ، عشق را خدا 
با جلوه وجلالت و جاه تو آفرید 

تقوای محض ، عصمت خالص ، گل خدا..!
آخر چگونه شعر کنم قصه‌ی تو را؟ 

تو آمدی و زن به جمال خدا رسید 
انسان دردمند به درک دعا رسید 

تو آمدی و مهر و وفا آفریده شد 
تو آمدی و نوبت عشق و حیا رسید 

هاجر هر آن چه هروله کرد از پی تو کرد 
آخر به حاجت تو به سعی صفا رسید 

احمد اگر به عرش خدا رفت با تو رفت 
مولا اگر رسید به حق ، با شما رسید 

داغ پدر ،سکوت علی ، غربت حسن 
شعری شد و به حنجره ی کربلا رسید 

در تل زینبیه غروبت طلوع کرد 
با داغ تو قیامت زینب فرا رسید 

با محتشم به ساحل عمان رسید اشک 
داغ تو بود بار امانت به ما رسید 

تسبیح توست رشته‌ی تعقیب واجبات 
قد قامت الصلاتی و حی علی الصلات 

***
زیبایی مدینه به غیر از بتول نیست 
بی مهر او نماز دو عالم قبول نیست 

می پرسم از شما که رسولان غیرتید 
زهرا مگر خلاصه ی جان رسول نیست ؟ 

گیرم ولایت علی از یاد برده اید 
آیا غدیر و دست محـمد قبول نیست ؟ 

آخر اصول عشق مگر چیست جز ولا ؟ 
آیا مگر حدیث ولا از اصول نیست ؟ 

مهر علی ست روزی هر روز مهر و ماه 
وقتی چراغ ، فاطمه باشد ، افول نیست 

جبریل را به مرقد مولای عاشقان 
بی رخصتش هر آینه ، اذن دخول نیست 

زهرا شدی که نام علی را علم کنی 
پنهان شدی که هر دو جهان را حرم کنی 
***
شب گریه های غربت مادر تمام شد 
زینب به گریه گفت که دیگر تمام شد 

امشب اذان گریه بگوید بگو، بلال 
سلمان به آه گفت ابوذر تمام شد 

طفلان تشنه هروله در اشک می کنند 
ایام تشنه کامی مادر تمام شد 

آن شب حسن شکست که آرام ترحسین..! 
چشم حسین گفت : برادر! تمام شد 

تا صبح با تو اُستُن حنانه ضجه زد 
محراب خون گریست که منبر تمام شد 

زاینده است چشمه ی زهرایی رسول 
باور مکن که سوره ی کوثرتمام شد 

باور مکن که فاطمه از دست رفته است 
باور مکن حماسه‌ی حیدر تمام شد 

زهرا اگرنبود حدیث کسا نبود 
زینب نبود و واقعه‌ی کربلا نبود 

شب آمده ست گریه کنان بر مزار تو 
دریا شکست موج زنان در کنارتو 

بعد از تو چله چله علی خطبه خواند و سوخت 
چرخید ذوالفقار علی در مدارتو 

زینب کجاست ؟ همسفر خطبه های خون 
دنیا چه کرد بعد تو با یادگار تو..!؟ 

باران نیزه ، نعش غریبانه
ی حسن 
آن روزگار زینب و این روزگار تو 

گل داد روی نیزه ، سرتشنه‌ی حسین 
تا شام و کوفه رفت دل داغدار تو 

تو سوگوار زینب و زینب غریب شام 
تو سوگوار زینب و او سوگوار تو 

بعد از تو سهم آینه،درد و دریغ شد 
دست نوازشی که کشیدند تیغ شد 
علیرضا قزوه

********************

باز امشب دل نمی گنجد به پوست

باز امشب مست مستم کرده دوست

ساقی امشب باده پی در پی بریز

گل بریز و گل بپاش و می بریز

از خم کوثر می بی غش بده

می ز جنس آب ، نه آتش بده

ساقی امشب خارها گل می شود

دشتهای خشک سنبل می شود

کارها امشب به سامان می رسد

کار درد امشب به درمان می رسد

عرش را تا فرش آذین بسته اند

هر طرف گلهای رنگین بسته اند

مطرب لاهوتیان دف می زند

حور می رقصد ملک کف می زند

کوه بی تاب است و دریا بی قرار

آسمان حیران زمین چشم انتظار

مکه مبهوت و مدینه در سکوت

کعبه محرم ، قبله در حال قنوت

در حجاز امشب صفایی دیگر است

غرق در شور و نوایی دیگر است

الغرض از انبیاء  و اولیاء

و ز ملائک تا رسولان خدا

جمله گرد خانه ای گردیده جمع

همچنان پروانه ها بر گرد شمع

خانه ای کوچک ولی کانون وحی

خانه اما مجلس قانون وحی

خانه ای کز آسمانها برتر است

شهر دلها خانه پیغمبر است

سقف آن لطف و زمینش رحمت است

فرش آن جود  و گلیمش عزت است

خشت خشتش قبله گاه عالم است

درب آن باب النجات آدم است

سینه ها بریان نفس ها در شمار

گرد خانه عالمی چشم انتظار

ناگهان جبریل آمد با شعف

رفت روی بام آن بیت الشرف

گفت مردم روح طاها آمده

فاش می گویم که زهرا آمده

کیست زهرا یاس خوش عطر رسول

راضیه مرضیه انسیه بتول

کیست زهرا کهکشانی منجلی

کیست زهرا کعبه عشق علی

کیست زهرا عالمی را نور عین

میوه قلب حسن جان حسین

کسیت زهرا عالمی حیران او

ذره تا خورشید سر گردان او

گر نبود او هستی هستی نبود

ساغر و پیمانه و مستی نبود

گر نبود او عشق معنایی نداشت

هیچکس امید فردایی نداشت

گر نبود او زمزم و کوثر نبود

گر نبود او احمد و حیدر نبود

او تمام راز و رمز عالم است

افتخار دودمان آدم است

موی او واللیل رویش و الضحی

قد او طوبی و قدرش هل اتی

هرچه در عالم بود پابست اوست

هرچه در هستی بود از هست اوست

کیست زهرا قبله شرم و عفاف

کعبه گرد اوست در حال طواف

حجب و ایمان غنچه ای بر موی او

صبر و تقوی نیز ریگ جوی او

او بود روح تجلی های طور

در حقیقت نور محض و محض نور

قامت او عرش حق را قائمه است

هر چه در عالم بود از فاطمه است

اوست شمع و قلبها پروانه اش

ما همه مستاجران خانه اش

آی بی بی جان گدایان توأیم

خوانده یا ناخوانده مهمان توأیم

من کجا و میهمان فاطمه

من کجا و مدح خوان فاطمه

دولت این لطف و این فضل خدا

از تو دارم یا علی موسی الرضا

حاج ابراهیم قانع

********************

*****************

سید رضا موید
ای حرم خاص خداوندگار

دست خداوند تو را پرده دار


مهر جبین زهره­ی زهرا تویی

روشنی ماه و ثریا تویی


از همه زن­های جهان برتری

آن همه­گان دیگر و تو دیگری


همسر محبوب امیر عرب

خلقت پیدا و نهان را سبب


پاک بود دامنت از هر گناه

آیه­ی تطهیر ز قرآن گواه


خوانده خدا «عصمت کبری» تو را

گفت نبی « امّ ابیها » تو را


ابن و ابت تاج سر عالمند

نسل تو سادات بنی­آدمند


مادر تو اشرف زنهاستی

دختر تو زینب کبراستی


چیست حیا ؟ ریشه­ی دامان تو

کیست ادب ؟ بنده­ی فرمان تو


پاک بود دامنت از هر گناه

آیه­ی تطهیر ز قرآن گواه


مانده ز علم تو علی در شگفت

آنکه کمالش همه عالم گرفت


شرم و ادب از ادبت شرم­سار

گوش تو را عقل و خرد گوش­وار


رشته­ی تو رشته­ی نظم جهان

سینه­ی تو مخزن راز نهان


وقت خوشت وقت مناجات تو

شاد پیمبر ز ملاقات تو


کس نبرد راه به سامان تو

جز پدر و شوهر و یزدان تو


هم ز پی عرض ادب گاه­گاه

یافته جبریل در آن خانه راه


خانه­ی تو گلشن مهر و وفا

مکتب تو مکتب صدق و صفا


نیست عجب گَر به چنین مکتبی

تربیت آموخته چون زینبی


پیرهن خویش به مسکین دهی

خاطر آن غم­زده تسکین دهی


زین ملکات و ملکوتی صفات

فاطمه جان عقل و خرد مانده مات


با همه­ی شوکت و اجلال تو

بعد نبی تیره شد اقبال تو


دور­ی عزّت سپری شد تو را

امّت بی­رحم جری شد تو را


قدر تو یا فاطمه نشناختند

بر حرم حرمت تو تاختند


ای شده محروم ز ارث پدر

عالم و آدم ز غمت خون­جگر


عصمت یزدانی و معصومه­ای

زوج تو مظلوم و تو مظلومه­ای


داغ غمت بر دل رنجور ماند

قدر تو و قبر تو مستور ماند


فاطمه، ای گوهر دریای راز

ما همه را سوی تو روی نیاز


باد فدایت پدر و مادرم

خاک ره فضّه تو افسرم


مهر تو سرمایه­ی ایمان من

یاد تو باغ گل و ریحان من


ای پدرت رحمهُ لِلعالمین

مرحمتی کن به من دل غمین


من که ز احسان تو شرمنده­ام

دست به دامان تو افکنده­ام


جز به تواَم هیچ سر و کار نیست

غیر حسینت دگرم یار نیست


از کرم خویش گناهم ببخش

در کنف خویش پناهم ببخش

*************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی