کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها-۱۳
*********************

دارم ازشوق حالتی دیگر

با دل خویش خلوتی دیگر

خلوتی چلچراغ آن ازاشک

لاله ها بسته باغبان از اشک

اشک من آبروی زندگیم

اشک من ترجمان بندگیم

نور این زندگیست ایمانم

داغ این بندگیست برجانم

جانم افروخته زآتش عشق

هستیم سوخته زآتش عشق

عشق من افتخارمن زهراست

همه داروندارمن زهراست

مدح زهرا نمازعشق من است

روح رازونیازعشق من است

گرچه بسیارمیشود بهتر

هرچه تکرارمیشودبهتر

روزوشب هرکسی که دین دارد

پنج نوبت نمازبگذارد

دررحمت مباد بسته شود

کی کسی ازنماز خسته شود

کیست زهرا خدای کشوردل

زفروغش ظهورداور دل

کیست زهرا حقیقت ایمان

کیست زهرا تمامی قرآن

کیست زهرا خدای میداند

که به یک جمله کوثرش خواند

همه جایاد کوثراست امشب

شب میلادکوثراست امشب

شب میلادنوح طوفانهاست

شب میلاد جان جانانهاست

شب میلاد جان پیغمبر

مرکز خاندان پیغمبر

شب میلاد بهترین زنها

نسل او اصل آفریدنها

شب میلاد نور یزدان است

شب میلاد روح قرآن است

برتراز دست فهم دامن اوست

دیده هارانه تاب دیدن اوست

بودی ارچند مدتی باخلق

ازخداآمدی فروتاخلق

زهره ای ماورای انجم بود

آن زهرا که بین مردم بود

آن نه زهراکه تازیانه زدند

گه به کوچه گهی به خانه زدند

ازخدابودودرنهایت صبر

هم چو خورشید کاملا درابر

جلوه ای کردوزود پنهان شد

رفت و بر اصل خویش مهمان شد

تا جهان بود و هست وخواهد بود

نی نیاید دگر چو او به وجود

غیر آنان که مظهر ذاتند

در شناسائیش همه ماتند

مهبط وحی آشیانه اوست

کعبه اهل بیت خانه اوست

بردر اهل بیت پیغمبر

هر کجا حلقه کوفتم بردر

دیدم آنجا امید دلها بود

سر درش نقش نام زهرا بود

مصطفی آفتاب خانه او

صبح وشب به باب خانه او

با نشاط تمام می آمد

با نثار سلام می آمد

ازبرش چونکه با دعا میرفت

وقت رفتن به قهقهرا میرفت

قهرمانان صحنه تاریخ

که درخشند چون مه ومریخ

نوگل بوستان فاطمه اند

همه از خاندان فاطمه اند

دست او بوسه گاه ختم رسل

محو رویش نگاه ختم رسل

سینه او بهشت پیغمبر

خلقتش سرنوشت پیغمبر

راز قرب است بین خلق وخدا

ذکر تسبیح حضرت زهرا

حرمت عصمت خدادادش

همسری چون علی خدادادش

عقد مهرش به جسم وجان بستند

عقداورا درآسمان بستند

زرهی بس صداق نقدش بود

خود خدا خطبه خوان عقدش بود

مهر او کوثر وفرات بود

صاحب کشتی نجات بود

چشمه آفتاب فاطمه بود

کعبه در حجاب فاطمه بود

کعبه ای قبله گاه اهل حرم

در حریمش فرشته نامحرم

کعبه عشق وقبله باور

چار رکنش دو دختر ودو پسر

حسنش رکن مستجار بود

که از او صلح پایدار بود

هم چنان کعبه باقی است حسین

مثل رکن عراقی است حسین

زینبش رکن محکم شامی است

که ازاو صبر رانکو نامی است

یمنی رکن آن همه تقواست

ام کلثوم زینب صغراست

محسنش چیست ؟در منثورش

مهدیش کیست ؟سر مستورش

در آن کعبه چیست غیر علی

صاحب خانه نیست غیر علی

فضه اش هم چو ناودان طلا

بوته عشق را بسان طلا

مروه اش خانه وصفا مسجد

موقع سعی خانه تا مسجد

شاهد حال او خدایش بود

یاعلی یاعلی ندایش بود

ای خداراجمال یا زهرا

مظهر ذوالجلال یازهرا

هستی از هر جهت به بابا وصل

رونوشت مطابقی بااصل

شدزنورت کمی نصیب بهشت

خود بهشتی همه نه سیب بهشت

هرچه مدح تو گفته اند احباب

هست نقشی زخط جلد کتاب

دستت ای خاک پات بردیده

ازدوجا غرق بوسه گردیده

کف دستت زدسته دستاس

پشت دست از رسول خیرالناس

دست سلمان رهین آن دستاس

خدمتت را فرشتگان در پاس

گندم آسیای تو پروین

خورش سفره تو نان جوین

ایکه نورت زربی الاعلی است

روز محشر که روز واویلاست

عفو پا بست توست یازهرا

کار در دست توست یازهرا

اندر آن گیرودار مادر جان

دارم این انتظار مادر جان

از کسانی که دست برگیری

دست من را تو زودتر گیری

این من واین کلام نا هنجار

این تو وآن عنایت بسیار

فاطمه ای خدای رامحرم

از موید مپوش چشم کرم

سید رضاموئد

********************

یا فاطمه فقط دل طاها تو را شناخت

آن کس که خواندت ام‌ابیها تو را شناخت

هر کس خدا شناخت، علی را شناخته است

هر کس شناخته است علی را، تو را شناخت

دنیا و روزگار برای تو کوچکند

هرگز نه روزگار نه دنیا تو را شناخت

والاترین ستارۀ فلک محـمدی

تنها علی عالی اعلا تو را شناخت

آه ای تو میوۀ شجر نور احمدی!

سیمرغِ آشیانۀ طوبا تو را شناخت

خورشید بانو آینۀ سرِّ ایزدی!

موسی به نور سینۀ سینا تو را شناخت

وقتی که در پی پدر آسمان شتافت

بر بام عرش حضرت عیسی تو را شناخت

وقتی که طعم آن رطب تازه را چشید

در آب چشمه، مریم عذرا تو را شناخت

هر کس نشانی پدر خاک را گرفت

ای مادر زلالیِ دریا! تو را شناخت

مولا! به غیرِ فاطمه آیینۀ تو نیست

باید به نور حضرت زهرا تو را شناخت

وصف علی، مدیحۀ زهرای اطهر است

زهرا! تو سرّ حقی و مولا تو را شناخت

در بین مردمان جهان هر کسی که یافت

روشن‌ترین ستارۀ دنیا، تو را شناخت

یاس نبی که قدر تو طاها و کوثر است

یاسین و قدر و کوثر و طاها تو را شناخت

وقتی رسول در شب معراج خویشتن

از بام عرش رفت به بالا، تو را شناخت

از عطر پاکت ای گل یاس محـمدی!

در قتلگاه، زینب کبری تو را شناخت

نامت تقیه است و رضیه است و طاهره

یعنی رضا و پاکی و تقوا تو را شناخت

ادریس درس نام تو می‌خواند در فلک

آدم به بزم علّم الاسما تو را شناخت

با نور تو مراتب اسما شکفته است

تسمیه، اسم، ذات، مسما، تو را شناخت

محـمدسعید میرزایی

*******************

فاطمه! ای ماه محـمد نشان

خاک‌نشین حرمت عرشیان

ای نگهت مایه‌ سرمتی‌ام

هستی تو فلسفه‌ هستی‌ام

خنده‌ بزن ای گل احساس من

سوسن من یاسمن و یاس من

خنده بزن تا که بخندد خدا

لب بگشا تا همه گردد فدا

ای تو جگر گوشۀ ختم رسل

بلبل من، سنبل من، برگ گل

خنده بزن، گل متبسم شود

موسی دل تا متکلم شود

ای صنم پرده‌نشین خدا

عشق علی، ماه گزین خدا

چشم بگردان که بگردد فدک

ای به فدایت همه انس و ملک

در نمک خوان خدا فاطمه

جان جهان، جان خدا فاطمه

مادر گل‌های بهشتی تویی

غرق شدم، صاحب کشتی تویی

فلسفه‌ عشق تو را از برم

این دل خونین و دو چشم ترم

صورت آفاق اگر نیلی است-

من به گمانم رد آن سیلی است

امیر علی مصدق

*********************

شب انتظار احمد به مبارکی سر آمد

دل تشنگان منور جلوات کوثر آمد

سر و جان فدای زهرا همه خاک پای زهرا

به در سرای زهرا ملکوت چاکر آمد

بشری ز جنس حورا ملکی به شکل زهرا

به خدا توان و یارا به دل پیمبر آمد

شده مکه نور باران ز فروغ نور ایمان

پی خدمتش شتابان مه و مهر و اختر آمد

به زمین ملک زد امشب علم خوش آمد امشب

برکات ایزد امشب به رسول اطهر آمد

دگر آن عنید کافر به نبی نگوید ابتر

خبر ظهور کوثر ز خدای اکبر آمد

دل من بخوان ترانه به نوای عاشقانه

که به مهدی زمانه شب و روز مادر آمد

ولی الله کلامی زنجانی

****************

بانوی بی مثل علی مایه ی فخر همه ای

مادر عشق عالمین فاطمه ای فاطمه ای

حک شده ازروز ازل نام تو بر جبین من

عشق تو مذهب من وولایت تو دین من

صبح ازل وقتی خدا اسمتو با علی نوشت

شبنمی از نگاه تو چکید وشد باغ بهشت

نماز ومحراب ودعا عاشق ودلداده ی تو

ستاره ها ی آسمون نرگس سجاده ی تو

*********************

 

**************

پرواز می دهیم که بال و پرت کنیم
معراج می بریم که پیغمبرت کنیم
دیگر بس است خلوت چله نشینی ات
وقتش رسیده است مقرب ترت کنیم
دسته گل قدیمی خود را از این به بعد
دست تو می دهیم که تاج سرت کنیم
حالا نماز شکر بخوان فدیه ات بده
تا صاحب زلال ترین کوثرت کنیم
می خواستیم فرق کنی با پیمبران
می خواستیم آینه ی دیگرت کنیم
این سیب را بگیر و برای خودت ببر
وقتش شده است فاطمه را دخترت کنیم
شایسته است با پدر فاطمه شدن
از خانواده ی پسری ابترت کنیم
می خواستیم نسل تو زهرا نسب شود
ضرب المثل برای عجم تا عرب شود

***
خورشید، آفتابی انوار فاطمه است
صبحی اگر که هست بدهکار فاطمه است
آیینه اش سه مرتبه خود را ظهور داد
پیغمبر و علی همه تکرار فاطمه است
هر جلوه ای که جلوه ی نوری نمی شود
زهرا شدن فقط و فقط کار فاطمه است
شام زفاف پیرهن کهنه می برد
این تازه اولین شب ایثار فاطمه است
فردا اسیر دست جهنم نمی شود
امروز هر کسی که گرفتار فاطمه است
زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم
گمراه می شدیم و هدایت نداشتیم

***
زهرا بنا نداشت خودش را بنا کند
می خواست بند ه باشد و یا ربنا کند
مثل علی عروج نمازش امان نداد
اصلا به پای پر ورمش اعتنا کند
تا که مدینه از گل توحید پر شود
کافی است در قنوت خدا را صدا کند
طبق روال هر شب جمعه نشسته تا
قبل از خودش سفارش همسایه را کند
دستی که پیش خانه ی زهرا دراز نیست
در شرع بر جنازه ی آن کس نماز نیست

***
او آمد و خزان زمین را بهار کرد
بر شاخه ها شکوفه ی عصمت سوار کرد
آیا بدون مهر مناجات فاطمه
می شد به سجده کردن خود افتخار کرد؟
وقتی شب زفاف پیمبر رسید و بعد
بین علی و فاطمه تقسیم کار کرد
خوشحال شد تمامی احساس معجرش
وقتی رسول فاطمه را خانه دار کرد
آن هم برای حاجت مسکین شهر بود
روزی اگر ز حادثه میل انار کرد
اخلاص پینه هایش همیشه زبانزد است
از بسکه دست فاطمه در خانه کار کرد
وقتی تمام قاطبه ها بی حماسه بود
خود را خمیده کرد ولی ذوالفقار کرد
پس می شود برای عوض کردن زمان
نو آوری فاطمه را اختیار کرد
بی فاطمه که شیعه شکوفا نمی شود
شیعه مرید دشمن زهرا نمی شود

***
دنیا ندیده است سفر های این چنین
جز در هوای فاطمه پرهای این چنین
دیروز می شدند درختان بدون سر
امروز می دهند ثمر های این چنین
سر می دهیم و منت یاغی نمی کشیم
همواره سر خوشیم به سرهای این چنین
دارد بساط کفر زمین جمع می شود
پیچیده در زمانه خبر های این چنین
اصلا بعید نیست رو کند به ما
از مادری چنان و پسرهای این چنین
لبنان مگر چه داشت به جز نام فاطمه
آری عجیب نیست ظفر های این چنین
دل های ما همیشه پر از یاد فاطمه است
این سرزمین قلمرو اولاد فاطمه است
علی اکبر لطیفیان

*************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی