کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

نوحه های شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها

 

زبانحال حضرت زینب(س)

مادرم بستریه - گل نیلوفریه

می دونم که قسمتم - غم بی مادریه

دلم از غصه کبابه - حال مادرم خرابه

بشنو ای شهر مدینه - دیدن مریض ثوابه

زخم بازوش منو کشته - درد پهلوش منو کشته

بشکنه دست مغیره - کبود روش منو کشته

تا سحر کنار بستر می مونم

آیه ی امن یجیب و می خونم

گلم از پهلو گلابش می ریزه

به خدا هر شب می یاد به لب جونم

مادرم وای مادرم وای مادرم

***

روتو از من نپوشون - دل من رو نسوزون

التماست می کنم - نرو پیش من بمون

ای هلال قد کمونی - چی میشه پیشم بمونی

از خدا نخوای بمیری - تو هنوز خیلی جوونی

جای تو با آه و زاری - می کنم من خونه داری

می ری اما تو بدون که - دختری تو خونه ، داری

مادرم ای گل یاس کبودم

کاشکی من جای تو پشت در بودم

وقتی آتیش به در خونه زدن

جای تو می سوخت تموم وجودم

مادرم وای مادرم وای مادرم

***************************

زمزمه

ای روح وفا داری - تندیس طرفداری

ای حامی من حتی - در بستر بیماری

یا فاطمه الزهرا یا فاطمه الزهرا

گلبرگ پر از خدشه - ای کشتی خون عرشه

اشک از رخ من بر گیر - با دست پر از رعشه

یا فاطمه الزهرا یا فاطمه الزهرا

من شیر به دست بندم - از زندگی دل کندم

پشت در خــــانه شد - قتلگه فــــرزندم

یا فاطمه الزهرا یا فاطمه الزهرا

شاعر : مجید احدزاده

دریافت سبک

**********************

زمزمه

 

ببین مادر نشستم در کنار بستر تو 

به سختی باز و بسته می شود چشم تر تو

من و شمع وجودت ، بسوزد تار و پودت

همه شب تا سحرگاه ، من و روی کبودت

ببین مادرم ، دو چشم ترم ، کند بر تو نظاره

ز خانه مرو ، شبانه مرو ، مکن از ما کناره

******

بریزد اشک غم از چشم بابای غریبم

کنار بسترت در ناله ی امن یجیبم 

شوم مادر فدایت ، کنم هر شب دعایت 

برای راه رفتن ، شود دستم عصایت

ببین مادرم ، دو چشم ترم ، کند بر تو نظاره

ز خانه مرو ، شبانه مرو ، مکن از ما کناره

******

بدان با رفتنت از خانه من را می کشی تو

چرا ره می روی و بر زمین پا می کشی تو

چو لاله پرپری تو ، به قرآن کوثری تو

تمام هست بابا ، جوان حیدری تو

ببین مادرم ، دو چشم ترم ، کند بر تو نظاره

ز خانه مرو ، شبانه مرو ، مکن از ما کناره

 

دریافت سبک

************************
صادق اویسی

زبانحال امیرالمومنین(ع)

 

نشستم کنارت

 که من رو ببینی

میخوام تا که از جات

 بلند شی بشینی

 

نشستم کنارت

 عزیزم نگام کن

شبیه گذشته

بخند و صدام کن

 

تو اصلا نباید

 تو بستر بمونی

مگه قول ندادی

 با حیدر بمونی

 

عجب روزگار

خوشی پیش رو بود

تو ذهن منو تو

چقد آرزو بود

 

ببین بچه هامون

دارن اشک میریزن

تو رو جون اینها

که خیلی عزیزن؛

 

عزیزم بلند شو

 تو باید بمونی

تو باید غمای

 علی رو بدونی

 

من آروم میگیرم

تو بشکن سکوتو

کی گفته که از من

 بپوشونی روتو؟

 

من افتادم از پا

تو رنگت پریده

چرا زندگیمون

به اینجا کشیده!

 

چرا با اشاره

جوابم رو میدی

دوباره با اشکات

نگو دل بریدی

 

نگات میگه دیگه

نمیخوای بمونی

عزیزم بلند شو

تو خیلی جوونی

 

شده خونه بی تو

شبیه جهنم

شب و روز حیدر

شده غرق ماتم

 

هنوزم لباسات

پر از بوی دوده

چرا زیر چشمات

سیاه و کبوده

 

برا من یه کابوس

همین بود یه روزی

ببینم تو بستر

تو داری میسوزی

 

عزیزم بلند شو

علی رو نگاه کن

پاشو زندگیتو

بازم رو به راه کن

 

دلم روشنه تو

بلند میشی ازجا

منو بچه هارو

نمیزاری تنها

 

لباساتو زهرا

دوباره عوض کن

بلند شو برامون

بازم پخت و پز کن

 

خودم خوب میدونم

که بی جونه دستت

واسه موی زینب

بگیر شونه دستت

 

دره نیمه سوخته

شده آینه ی دق

بهت قول میدم تا

بشه مثل سابق

 

میخوام زندگی رو

باز از نو بسازم

میخوام زندگی رو

برا تو بسازم

 

دیگه از غمامون

نمونده نشونی

عزیزم بلند شو

تو باید بمونی

***************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی