کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

مناجات امام حسین علیه السلام

********************

محمود ژولیده

 

عجیب هیئتِ تو بوی کربلا دارد

چقدر حال و هوای حرم صفا دارد

میان روضۀ تو بوی سیب میآید

و بعد، رایحۀ قتلگاه را دارد

صدای نالۀ زهرا بگوشِ دل برسد

نوای مادرتان ذکر آشنا دارد

همین که زمزمۀ یا بُنَیَ می پیچد

زبان بگیر،که زهرا به ما دعا دارد

فرشته ای بنویسد،بهشتِ ما اینجاست

بهشت،اینهمه لطف و صفا کجا دارد

خدا گُواه که اینجا،بزرگ و کوچکِ مان

نوای صوت حزین را، ز نینوا دارد

قسم به گریۀ پایینِ پای اربابم

که چشمِ ما ز علی اکبر این بکا دارد

همین اقامۀ روضه،مدافعِ حرم است

سِلاحِ گریه،مهماتِ جبهه ها دارد

به خون سرخ شهیدان که اَمنیت بخش است

حرم،هزار سپاه از قبیلِ ما دارد

تمام فتنۀ دشمن علیه پرچمِ ماست

حسین،لشگر آماده هر کجا دارد

و این پیام،به اردوی دشمنان برسد

حذر کنند ز ایران! که کربلا دارد

گِره به اَبروی آقای ما اگر افتد

قرار کِی به حرم ،دشمن منا دارد

به اقتدار علی پشت رهبرم گرم است

ز بسکه عشق،به اربابِ خود رضا دارد

************************

سید محمد میرهاشمی

حسین آیینه دار جمال توحید است

حسین جلوه نمای جلال توحید است

حسین منحصرا واصل الی الحق است

حسین مظهر تام کمال توحید است

خدا برای خودش حجت موجه ساخت

حسین معجزه ی بی مثال توحید است

مقام اول خلقت به حضرت حق داد

طلای سینۀ خالق مدال توحید است

اساس مکتب یکتاپرستی عالم

چه مستند، سندی در قبال توحید است

شنیده ام دم هیئت! مریض داری گفت:

اگر حسین نباشد زوال توحید است

به راه غیر مرو! کعبه گم نکن حاجی

ره حسین، ره اتصال توحید است

شعور هر که ندارد! بما چه مربوط است

که شور سینه زنی اوج حال توحید است

حرام زاده سرش را چه بد جدا میکرد

حسین ذبح عظیم حلال توحید است

هزارپاره شد او! تا احد به جا ماند

چه شرحه شرحه تنی! شرح حال توحید است

************************

مهدی جهاندار

مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی

حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی

سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان

هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی

و جبرئیل هم آن جا مجال پر زدنش نیست

رسیده اند شهیدان کربلا به مقامی...

یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری

یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی

یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش

یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی

یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی

سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی

یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری

یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی

به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان

چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی

دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم

به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی...

************************

مجتبی خرسندی

نام حسین را که نوشتم قلم گریست

اول قلم گریست سپس دفترم گریست

هرچند باعث همه ی گریه ها (غم)است

اما همین که داغ تو را دید غم ، گریست

با ارزش است پیش تو و مادرت حسین

آن چشم ها که از غم تو دم به دم گریست

اشکی نداشت چشم من از کثرت گناه

آن را به حق فاطمه دادم قسم ، گریست

خوشبخت آن که بین حسینیه گریه کرد

خوشبخت تر کسی که میان حرم گریست

گوشه به گوشه کرببلا روضه های توست

اینگونه بود زائر تو هر قدم گریست

یک قطره اش شفاعت یوم الورود ماست

چشمان ما برای تو با این رقم گریست

در روز حشر حسرت بسیار می خورد

هر کس که در مصیبت ارباب کم گریست

************************

امیر عظیمی

از جهان گر چه به جز غصه ندیدیم حسین

غم و اندوه شما باز خریدیم حسین

شیوه ی چشم شما بود به دل آتش زد

چقدر از غم تان داغ کشیدیم حسین

آتش عشق تو تا روز ازل شعله کشید

ما چنان دانه ی اسپند پریدیم حسین

تو قتیل العبراتی، تو حسین اشکی

ما هم عمری است بپای تو شهیدیم حسین

قصد، پروانه شدن بود که بر سینه زدیم

پیله ی عشق تو در سینه تنیدیم حسین

قامت افراخته بودیم چنان سرو ولی

دخترت را چو بدیدیم خمیدیم حسین

ما به دنبال تو با پای پر از آبله اش

در پی قافله ی روضه  دویدیم حسین

آنقدر خار به پاهای من و عمه رسید

تا به این منزل ویرانه رسیدیم حسین

************************

 جواد محمدزمانی

آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت

هر شاخه‌ای قنوت برای خدا گرفت

شعر علیل و واژه‌ی بی‌اشتهای آن

با اشک‌های شوق تشرف شفا گرفت

در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر

دل بیدلانه حالت خوف و رجا گرفت

امّا پس از طلوع فراگیر آفتاب

بی‌اختیار دامن مهر تو را گرفت!

مهر تو شرح روشن اشراق ناب بود

خورشید با تبسّم تو روشنا گرفت

عالم قرار بود پس از تو شود خراب

مهرت قدم نهاد که عالم بقا گرفت

با فطرت اویس دل آمد به سوی تو

از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت

باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست

اذن طواف در حرم کربلا گرفت

بی شک سراغ رایحه‌ی گیسوی تو را

حافظ هزار بار ز باد صبا گرفت!

با شوق تو مشارق الهام جلوه کرد

با عطر تو عوالم ایجاد پا گرفت

دیدم چگونه شاهد بزم شهود شد

آن عاشقی که رخصت «یا لیتنا» گرفت!

از داغ تو که در دل افلاک جا گرفت

آدم به ناله آمد و خاتم عزا گرفت

فیض عظیم با «وَ فَدَیناهُ» موج زد

این جام را خلیل به لطف شما گرفت

حتی پیامبر به پیامت امید داشت

آن روز که تو را به سر شانه‌ها گرفت

عمّان درست گفت: خدا در دم نخست

وقتی که امتحان ز همه اولیا گرفت

قلب تو بیشتر ز همه درد و داغ خواست

جانِ تو بهتر از همه جام بلا گرفت

ای دم به دم حماسه! ببخشا که شعر من

از حد گذشت و حال و هوای رثا گرفت

در حیرتم «کمیت» چگونه میان شعر

از دشمنان خون خدا خونبها گرفت؟!

"آنان که در مقام رضا آرمیده‌اند"

دیدند دعبل از چه امامی قبا گرفت

من در خور عطای شما نیستم ولی

باید دهان شاعرتان را طلا گرفت

وقتی خروش کرد که "باز این چه شورش است"

آری، چه شورشی که جهان را فرا گرفت...

************************

مهدی رحیمی

 

یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید

زیبا و زشت هرچه که بودم مرا خرید

مانند «جون»قبل محرم شدم غلام

مانند«عون» بعد محرم مرا خرید

هرجا رسید من ولی او را فروختم

هرجا رسید او ولی از دم مرا خرید

وقتی که عالِمِ دوسه شب گریه اش شدم

ازاینهمه مرید در عالَم، مرا خرید

ارباب من به قیمت بالای آن تنور

از شعله های داغ جهنم مرا خرید

ازخویشتن گرفت دلم را به روضه داد

ارباب هم فروخت مرا هم مرا خرید

اوج کریمی است که من را جدا فروخت

آنکس که در معامله درهم مرا خرید

یک عمر پای این دل بیچاره صبر کرد

تا آخرش به قیمت آدم مرا خرید

************************

مهدی رحیمی

 

یا داغدار روضه ی شَیب الخَضیبی ام

یا بی قرار غصه ی خَد التَریبی ام

در هر کجا به کار می آیم برای اشک

در وقت احتیاج مفاتیح جیبی ام

عاشق همیشه ارث ز معشوق می برد

از غربت تو رنگ گرفته غریبی ام

هر آدمی مناسب کاری ست در جهان

من هم به روضه گریه کنِ بی رقیبی ام

از اینکه او دوبار برایت شهید شد

بین صحابه ی تو به شدت حَبیبی ام

تو مادری روضه ای و من حسینی اش

تو بوی یاسی هستی و من بوی سیبی ام

بعد از غروب فرشچیان سالهای سال

من بی قرار روضه ی اسب نجیبی ام

از منظر امام رضا عاشق توام

در بین روضه های تو یابنَ الشَبیبی ام


************************

رضا قربانی

هرکجا نام تو را بردیم "کوهِ طور" شد

آفت و شَرّ و بلا فوراً از آنجا دور شد

جایِ لبهایِ تو دیشب اشکِ هجران خوردم و

کامِ من شیرین با این قطره هایِ شور شد

در فراقِ یوسفش افتاد بر جانِ خودش

آنقَدَر گریه زلیخا کرد آخر کور شد

روضه هایِ خانگی برکت به خانه میدهند

خانه یِ تاریکِ ما با روضه غرقِ نور شد

جفت و جور اصلاً نمیشد کارهایم تا شبی

کفشِ روضه جفت کردم کارهایم جور شد

صبحِ محشر که شَوَد ، مأمورِ قَصرَت میشود

آنکه در روضه دمِ در خادم و مأمور شد

وای بر آن روضه خوان و شاعری که پاکتی ست

یا که با سواستفاده نامی و مشهور شد

شاهِ ما خیلی سفارش کرده: "فَابْکِ لِلْحُسَیْن"

نزدِ ما ایرانیان این جمله اش دستور شد

قبل از آنکه شمر در گودال مَذْبوحَش کند

بر گلویش نیزه ای بوسه زد و مَنْحور شد

آنقَدَر خنجر زدند و آنقَدَر نیزه زدند

که بِلاتشبیه مثلِ لانۀ زنبور شد

موقع دفنِ پدر وقتی پسر ، انگشت را

از زمین پیدا نمود اعضای بابا جور شد

از دلش اصلاً نیامد بوریا پیچش کنند

اولش نگذاشت اما آخرش مجبور شد

************************

قاسم نعمتی

ما که مرید میکده و مست باده ایم

عمرى است دل به حضرت معشوق داده ایم

قبل از سرشتن گِلِمان مفتخر شدیم

در کوى عشق نوکر این خانواده ایم

جائى که جبرئیل ز خدام این در است

ما هیچ تر ز هیچ و یک عبد ساده ایم

ما تازه با غم تو نگشتیم آشنا

جانا کنیز زادۀ تو بنده زاده ایم

یا ایها الامیر به یک موى تو قسم

تا زنده ایم پاى رهت ایستاده ایم

وقتى شهید تا به مقام شهود رفت

ما را بگو که تازه در آغاز جاده ایم

با عشق اینکه روزى از اینجا گذر کنى

صورت به زیر مقدم پاکت نهاده ایم

حق گریه را به نام شما آفریده است

ما فیض گریه را به دو عالم نداده ایم

در بین روضه دیدۀ پر اشک بسته ایم

با یک سلام تا حرمت پر گشاده ایم

ما را ز جام گریه لبالب نوشته اند

ما را غلام حضرت زینب نوشته اند

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی