کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

مناجات امام حسین علیه السلام

********************

قاسم نعمتی

مستی از جام تو سر منزل هوشیاری ماست

بیدل از عشق شدن شیوۀ دلداری ماست

مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم

درد بیچارۀ این، لذت بیماری ماست

بیدلی اول راه است خدا را عشق است

دل ز ما دلبری از یار ز همکاری ماست

هو کشان قد علم اندر صفِ رندان کردیم

چوبۀ دار فقط مسند سرداریِ ماست

هرکجا جلوۀ یاراست همانجا عرش است

نمک خانه اش اسباب گرفتاری ماست

دل ما میکده و صاحبِ میخانه حسین

می حسین باده حسین ساغر و پیمانه حسین

***

هنرِ عشق به تصویر کشیده آهی

دلِ ما را به حریم تو نموده راهی

نوکر خانۀ تو عارفِ بالله شود

علی اکبر بشود «جُونِ» سیاهی گاهی

نوکرت پیر که شد دلبری اش بیشتراست

ماجرایی شده این قصۀ خاطرخواهی

زلفِ خود پهن نمودی و شکارم کردی

به هدایت برسد صید تو از گمراهی

خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا

بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی

دردل کردنِ با تو چقَدَر می چسبد

چون کریمی و زاحوال گدا آگاهی

خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین

شاهِ عاشق کُشی و حضرت ثارالهی

چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب

پسرِ فاطمه این سائل خود را دریاب

***

اثر بارش باران به چمن می ماند

عشق بازی که سر افتاد ،سخن می ماند

از گل تربت تو بوی حرم می آید

عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند

خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم

چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند

چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن

بشود دوستی آن دم که کهن می ماند

با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست

بر ترانی دلم پاسخ لن می ماند

بوی سیب از همه ی کرببلا می آید

اشک مادر اثرش روی بدن می ماند

هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود

پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند

صدهزاران چو اویس ،خاک ره زینب نیست

عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند؟؟

گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق

چه بدن هاست که بی غسل و کفن می ماند

یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت

بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت

***

گریه دار است عجب نام اباعبدالله

جان فدای عطش کام اباعبدالله

هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیم

چون کبوتر شده ام رام اباعبدالله

هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوست

چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله

خوش به حال شهدائی که رسیدند آخر

با شهادت به سرانجام اباعبدالله

غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم

ما که جلدیم سر بام اباعبدالله

کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی من

می شود حوله ی احرام اباعبدالله

نیزه داری به نوک نیزه ی خود ساکت کرد

زیر لب ناله ی آرام اباعبدالله

مادرش گوشه ی گودال تماشا میکرد

غرق خون شد به خدا کام اباعبدالله

**********************
میلاد حسنی

پر از متانت سبزی وقار داری تو

درخت نور به هر لحظه بار داری تو

نفس نفس زدن نفس من به خاطر توست

که ریشه در نفس بیقرار داری تو

به خواب ناز برو ماه من که شب همه شب

بسی ستاره ی شب زنده دار داری تو

مناسب آمده زلف تو و سر عشاق

برای این همه منصور دار داری تو

شعیب و صالح و یحیی تو را گریسته اند

چقدر گریه کن کهنه کار داری تو

پیمبران همگی چشمشان به دست شماست

ز بس که پیش خدا اعتبار داری تو

همیشه سنگ مزارت به گریه می شویم

چرا که بین دو چشمم مزار داری تو

**********************

مهدی رحیمی

بی وقفه بی مقدمه هیئت گرفتنی ست

هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست

از موقع ورودیه تا آخر دعا

هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنی ست

یک جای روضه رفته دلت که مسافری

حتی در این معادله قسمت گرفتنی ست

در گود چشم، اشک نشسته ست منتظر

ذکر حسین مرشد و رخصت گرفتنی ست

با اشک از دو چشم، چنین از ولیِ دم

در دادگاه روضه رضایت گرفتنی ست

گیرم شفا نبود تو از بس قیامتی

دامان تو به روز قیامت گرفتنی ست

زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست

ای بی خبر بکوش زیارت گرفتنی ست

**********************
محمد صادق میرصالحیان

حرفی نمانده دوستان و دشمنان را

پر کرده است از نام خود گوش جهان را

فرمود اگر بی دین شدید آزاده باشید

با این سخن دربند کرد آزادگان را

یک جو هم از ری زیر دندانش نرفته

هر کس به دین داخل کند سود و زیان را

در این میان تنها یکی در نقش حر  شد

تا دلنشین تر کرده باشد داستان را

هرچند دیر اما خدا را شکر فهمید

در لحظۀ آخر جواب امتحان را

شاید نسیم چادر زهرا به او خورد

شاید نشانی داشت قبر بی نشان را

روزی یزیدی بود حر، حالا حسینی ست

یعنی نمی شد داشت هم این را هم آن را

دیگر نمانده طاقتی در جان ارباب

با این که گرما برده بود از او توان را-

فرمود اگر بی دین شدید آزاده باشید

حرفی نمانده دوستان و دشمنان را

**********************
وحید محمدی

نگاهم می کند اینجا خدا زود

و می گیرد در اینجا هر دعا زود

سلام اول هر روضه ی تو

دلم را می برد کرببلا زود

خدا را شکر با این رو سیاهی

که می بارد برایت چشم ما زود

کرامات شما داده به ماها

روای حاجت هر بار را زود

من آن دلخستۀ بیمار هستم

که خاک تربتت دادم شفا زود

حدود هفت ساعت با کم و بیش

به پایان آمد آقا ماجرا زود

کمی از راه دیر آمد ولی باز

تنت را کرد خیلی جا بجا زود

کمی از راه دیر آمد ولی آه

سر سر رفت، سر را از قفا زود ...

نسیم آن روز بین خیمه ها برد

صدای حضرت صدیقه را زود

سر پیراهنت دعواست اما

کسی می رفت در دستش عبا زود

برای غارت اهل حرم... آه

تمام لشکرش را زد صدا زود

تنت بر خاک صحرا بود و بردند

سرت را بر فراز نیزه ها زود

**********************
میلاد حسنی

روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک

خورشید غبطه می خورد اینجا به نور اشک

داود های مرثیه از راه می رسند

با آیه های تشنه لبی از زبور اشک

یک شب به رونمایی این شعرها بیا

در محفل صمیمی ما با حضور اشک

بعد از هزار سال نشد مرهمی شود

از کوچه باغ زخم تن تو عبور اشک

لَن تَبرُدَ مُصیبتُکَ فی قلوبنا

گرم است از حرارت داغت تنور اشک

در خواب نامت آمد و گفتم نگریمت

اما شدم دو مرتبه مغلوب زور اشک

راز شفای نذری ات این است مادرت

در طبخ آن به جای نمک ریخت شور اشک

آورده اند... روی شما را زمین زدند

اینجا شکست چون دل راوی غرور اشک

**********************
ناصر شهریاری

عمریست کشیدم به دلم بارغمت را

عمریست کشیدم  سر دوشم علمت را

عمریست به دل نقش نمودم به خط اشک

ای خون خدا شعر خوش محتشمت را

باز آمده از راه گدای همه روزه

کوتاه مکن از سر او لطف کمت را

سوگند به زهرا برسان لحظه ی آخر

بردیده این غمزده خاک قدمت را

تا جان دوباره من دل مرده بگیرم

بفرست مسیحا به دل مرده دمت را

احسان قدیمی و در مرحمتت باز

عالم همه دیده ست عطا و کرمت را

کن قسمت من باز که بیچاره ترینم

آقا که ببینم شب جمعه حرمت را

بالای قد و قامت خونین ابالفضل

دیدند ز خیمه همه آن قد خمت را

************************

محمد جواد پرچمی

آغاز می کنم سخنم را به یا حسین

در می زنم به خانه ی معبود با حسین

کاری به خاطر رمضانم نکرده ام

اما گرفت دست تهیِ مرا حسین

ما روزه دارها همه یاد لب توییم

ای تشنه لب تر از همه ی تشنه ها حسین

آخر مرا برای خودش می خرد شبی

من می شوم مسافر کرب و بلا حسین

************************

محمدجواد پرچمی

 

میشه با یک پرچم     یه‌جا هیئت باشه

میاد اونجا زهرا             حتی خلوت باشه

 

این کلام معصوم      زینت منبرهاس

دو نفر که باشن       سومیشون زهراس

 

شور و شوق روضه‌ ت    توی عرش اعلاس

جمعیت اینجا نیست   جمعیت اون بالاس

 

تو نگفته خوندی    حرف ناگفتم رو

فکر هیات پر کرد    همه‌ی هفته‌م رو

 

تا دیدم بی‌تابم    تا دیدم پردردم

فرشای هیات رو   آب و جارو کردم

 

یه بساط چایی       گوشه‌ی میخونه

مجلسارو گرم کرد   عطر آبدار خونه

 

سرمو خم کردم      زیر پام عزت ریخت

خیر ببینه اونکه      تو چاییت تربت ریخت

 

اشکمو به زخمات   آقا هدیه کردم

خیلی وقتا شد که      تنها گریه کردم

 

اشکا و لبخندام     با خودت شد قسمت

حاجتم رو دادی     پای دیگ هیات

 

زندگیمو دستِ    خودتون میسپارم

کفشارو جفت کردم    جفت و جور شد کارم

************************

یوسف رحیمی

من و شور و نوا، شب‌های جمعه

وَ قلبی مبتلا، شب‌های جمعه

قیامت می‌شود در صحن قلبم

به یاد کربلا شب‌های جمعه

************************

حجت الاسلام محسن حنیفی

در حرم پیچید عطر سیب زائر فیض برد

هر کسی در بارگاهت بود حاضر فیض برد

با بیان روضه هایت پلک من هم خیس شد

چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد

قطره های خون تو سهم زمین شد بیشتر

بیشتر از آسمانها خاک حائر فیض برد

منبرت شد گاه روی نیزه، گاهی بین طشت

خواهرت با گریه پای این منابر فیض برد

بر تن عریان تو این بیتها مرثیه خواند

اشکهای مادرت تا ریخت، شاعر فیض برد

بین اصحابت دو دفعه جان به تو تقدیم کرد

بیشتر یعنی، حبیب بن مظاهر فیض برد

گرم در آغوش تو، بیش از طلاهای ضریح

بوریا ی کهنۀ بیت عشائر فیض برد

************************

یوسف رحیمی

نگاهی کن به چشم بی‌قرارم

که بارانی تر از ابر بهارم

فقط یک آرزو در سینه مانده

هوای دیدن شش‌گوشه دارم

************************

محمد جواد پرچمی

دل آشفته اگر حسین میگه

درد داره که انقدر حسین میگه

پر پروانه میخواد بسوزه که

پای شمع تا به سحر حسین میگه

گرچه نخ نماس ولی خیلی ساله

پرچمه سرِ گذر حسین میگه

روز محشر چندقدم جلوتره

نوکری که بیشتر حسین میگه

کار استجابت دعاش یقینیه

هرکسی با چشم تر حسین میگه

این چه رسمیه پدر که میمیره

جلو تابوتش پسر حسین میگه

این چه عشقیه پسر که جون میده

پشت تابوتش پدر حسین میگه

ما توی سینه زنی حسین میگیم

مادرش هم دم در حسین میگه

ماها دست به سینه اسمشو میگیم

مادرش دست به کمر حسین میگه

خواهرش نفس نفس نفس زنان

داره روبروی سر حسین میگه

***********************

نظرات  (۱)

السلام علیک یا ابا عبدالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی