کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن

***************************

اول عشق تو لن بود نمی دانستم

آخرش هم ابدا بود نمی دانستم

نام عاشق همه جا بیشتر از معشوق است

همه جا صحبت من بود نمی دانستم

چشم من خیس شد، عاشق شدنم هم لو رفت

گریه بر من قَدِغن بود نمی دانستم

بعد از این نام مرا نیز فراموش کنید

عشق ، بد نام شدن بود نمی دانستم

تا دم خیمه رسیدیم و ندیدیم تو را

دل ما اهل قَرَن بود نمی دانستم

از لب چشمه مرا تشنه برم گرداندند

تشنگی طالع من بود نمی دانستم

مرغ باغ ملکوتم به خدا حیف شدم

در دلم میل چمن بود نمی دانستم

شامل مرحمت فاطمه گشتم من اگر

علتش سینه زدن بود نمی دانستم

هر کجا نام حسین آمد و باران بارید

مادرش مطمئناً بود نمی دانستم

دست و پا میزد و گفتند همه تشنه لب است

نیزه ای بین دهن بود نمی دانستم

**************************

کشته ی دوست شدن در نظر مردان است

پس بلا بیشترش دور و بر مردان است

یازده ساله ولی شوق بزرگان دارد

در دلِ کودکِ اینها جگر مردان است

همه اصحابِ حرم طفل غرورش هستند

این پسر بچه یِ خیمه پدر مردان است

بست عمامه همه یاد جمل افتادند

این پسر هرچه که باشد پسر مردان است

نیزه بر دست گرفتن که چنان چیزی نیست

دست بر دست گرفتن هنر مردان است

بگذارید ببیند که خودش یک حسن است

حبس در خیمه شدن بر ضرر مردان است

گرچه ابن الحسنم پُر شدم از ثارالله

بنویسید مرا ابن ابی عبدالله

مصحف ما، چه به هم ریختنت وای عمو

چقدر تیر نشسته به تنت وای عمو

همه ی رخت تو غارت نشده، پاره شده

بس که یکپارچه با پا زدنت وای عمو

آمدم تا که اجازه بدهی و یک یک

نیزه ها را بکشم از بدنت وای عمو

جان نداده همه بالای سرت جمع شدند

چه شلوغ است سر پیرهنت وای عمو

آنقدر نیزه زیاد است نمیدانم  من

بکشم از بدنت یا دهنت؟ وای عمو

***************************

دل در خون تپیده درد دارد

کمر تا شد خمیده درد دارد

قسم بر دست ساقی علمدار

عمو دستِ بریده درد دارد

***************************

از خیمه گاه دویدم و گفتم عمو کجاست؟

این پیکر عموست که در زیر دست و پاست؟!

دیدم نگاه چشم عمو رو به خیمه هاست

دیدم که بر عبای عمو جای رد پاست

دیدم کسی به روی تنش راه میرود

دیدم که روی پهلوی او جای چکمه هاست

دیدم گلوی خشک عمو ناله میکند

دیدم که موی پشت سرش جای پنجه هاست

دیدم کسی که دست به خنجر نشسته است

دیدم که دور پیکر او هلهله به پاست

گفتم عموی تشنه لبم را رها کنید

دیدم که پاسخ سخنم رقص نیزه هاست

دستم ضعیف بود که شمشیر از آن گذشت

این بازوی شکسته من شرح ماجراست

********************

عمو رسیدم و دیدم؛ چقدر بلوا بود!

سر تصاحب عمامه ی تو دعوا بود

به سختی از وسط نیزه ها گذر کردم

هزار مرتبه شکر خدا کمی جا بود!

ثواب نَحر گلویت تعارفی شده بود

سرِ زبان همه جمله ی - بفرما- بود

عمو چقدر لبِ خشکتان ترک دارد!

چه خوب می شد اگر مشک آب سقا بود

زنی خمیده عمو رد شد از لبِ گودال

نگاه کن؛ نکند مادر تو زهرا بود

برای کشتن تان تیغ و نیزه کم آمد

به دست لشگریان سنگ و چوب حتی بود!

تمام هوش و حواس سپاه کوفه و شام

به فکر جایزه ی بردن سر ما بود

بلند شو؛ که همه سوی خیمه ها رفتند

من آمدم سوی گودال، عمه تنها بود

********************************

طفلی اگر بزرگ شود با کریم ها

یک روز میشود خود او از کریم ها

عبدلله حسین شدم از قدیم ها

دل میدهند دست عمو ها یتیم ها

طفل حسن شدم بغلت جا کنی مرا

تو هم عمو شدی گره ای وا کنی مرا

آهی که میکِشد جگر من ، مرا بس است

شوقی که سر زده به سر من ، مرا بس است

وقتی تو میشوی پدر من ، مرا بس است

یک بار گفتن پسر من ، مرا بس است

از هیچ کس کنار تو بیمی نداشتم

از عمر خویش ، حس یتیمی نداشتم

دستی کریم هست که نذر خدا شود

وقتی نیاز بود ، به وقتش جدا شود

از عمه ام بخواه که دستم رها شود

هرکس که کوچک است ، نباید فدا شود؟

باید برای خود جگری دست و پا کنم

با دست کوچکم سپری دست و پا کنم

دیگر بس است گرم دلِ خویشتن شدن

آماده ام کنید برای کفن شدن

حالا رسیده است زمان حسن شدن

آماده ی مبارزه ی تن به تن شدن

یک نیزه ای نماند دفاع از عمو کنم؟!

یورش بیاورم ، همه را زیر و رو کنم؟!

آماده ام که دست دهم پای حنجرت

تیر سه شعبه ای بخورم جای حنجرت

شاید که نیزه ای نرود لای حنجرت

دشمن نشسته مستِ تماشای حنجرت

سوگند ای عمو به دلِ خونِ خواهرت

تا زنده ام جدا نشود سر ز پیکرت

این حفره روی سینه ی تو ای عمو ز چیست؟

این زخم روی سینه ی تو ارثِ مادری است

این جای زخم نیزه و شمشیرها که نیست

بر روی سینه ی تو عمو جای پای کیست؟

عبداللهت نمُرده ذبیح از قفا شوی

بر روی نیزه های شکسته فدا شوی

*******************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی