کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

مناجات روز عرفه

 

 

************************

چه خوش است اگر ببینم عرفات، کربلا را
حرم عزیز زهرا، شب مشعر و منی را

 

 

چه نکوتر ار ببینم رخ یار را در آنجا

 

 

که توان به روی او دید جلوات کبریا را

 

 

چه خوش است اگر بپوشم به بدن لباس احرام

 

 

به حرم روم بخوانم به زبان دل خدا را

 

 

به خدای کعبه سوگند همه حجّ من حسین است

 

 

به دو صد منا نبخشم عرفات کربلا را

 

 

عرفات باشد آنجا که خدای حقتعالی

 

 

به حسین خود ببخشد همه جرم ماسوی را

 

 

عرفات باشد آنجا که حسین شست با خون

 

 

به جلال کبریایی    رخ کبریا نما را

 

 

عرفات کوی مهدی است عرفات روی مهدی است

 

 

چه شود به یک تماشا بدهد مراد ما را

 

 

گل فاطمه کجایی     تو تمام حجّ مایی

 

 

چه شود دمی نمایی تو جمال دل ربا را

 

 

تو مقام را مقامی تو به چار رکن رکنی

 

 

تو حرم کنی حرم را تو صفا دهی صفا را

 

 

به تبسّمت سلامم حَرَم خدا حرامم

 

 

که بگردم و نبینم مه طلعتت نگارا

 

 

همه حجّ ما بود این که به یک نگاه شیرین

 

 

به روی خدا نمایت نگریم آشکارا

 

 

نگهی به چشم «میثم» که کند دمی نگاهت

 

 

 

که نگاه پاک باید به رخ تو شهریارا

 

 

 

 

 

****************************

 

 

 

 

روز ما  و عرفه ، تشنگی دل ، ارباب
نبود جز محنت در دلم حاصل، ارباب

 

 

من و دیوانه گیم یک طرف و تو طرفی
آه ، دیوانه ام و نیستم عاقل ارباب

 

 

من گدای تو شوم بر تو جفایی نشود
کرده ام در حرم لطف تو منزل ارباب

 

 

تو بیا، کوزه ی خود را ز طلا ساز اینبار
خاک را رد بکن از مرحله ی گِل ارباب

 

 

گاه گاهی بچشی مزه ی فلفل بد نیست
گرچه این قلب شده مزه ی فلفل ارباب
جعفر ابوالفتحی

 

 

****************************

 

 

عرفه آمده از یار خبر نیست چرا؟
چقدر ناله زنم  آه ، کجایی آقا

 

 

رمضان که نشد و این عرفه هم نشد و
پس قرارا من و تو کی و کجا ای جانا

 

 

منتظرهات همه منتظر ماه حسین
انتظاری که گره خوده به این عاشورا

 

 

حاجیان در عرفات اند ولی من اینجا
بین این روضه ام و در حرم کرببلا

 

 

عرفه آمده یعنی که مهیا باشید
تا که همراه شوید با غم و اشک زهرا

 

 

سینه زن ها چقدر فرصتمان محدود است
پرچم و پیرهن آماده کنید بهر عزا

 

 

دوش دیدم که کسی در عرفاتم می گفت
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

 

 

هرکه مجنون حسین است بگو برخیزد
هرکه دیدار خدا خواست بیاید با ما
یاسر مسافر

 

 

*****************************

 

 

دارد زمان توبه ما دیر می شود

 

 

بی توبه هم زمانه چه دلگیر می شود

 

 

دارد دگر یواش یواش از نشانه ها

 

 

آن بنده جوان تو هم پیر می شود

 

 

وقتی ز دست شب و روز است قدر من

 

 

قدر مسلمم آینه تسلیم می شود

 

 

باید سراغ قافله عرشیان گرفت

 

 

ورنه هوای شهر نفس گیر می شود

 

 

پیش شهید عشق چه سان سر کنم بلند

 

 

وقتی نگاه فاطمه تکثیر می شود

 

 

اینجا هنوز وقت برای انابه هست

 

 

با یک اشاره بر لبم اکسیر می شود

 

 

گاهی که خالصانه ترین گریه می کنم

 

 

تقدیر هم مؤید تغییر می شود

 

 

حالا ز دست، لیله قدر آمدیم و رفت

 

 

تکلیف چیست؟ بر تو چه تقدیر می شود؟

 

 

باید که راهی عرفه گردی ای رفیق

 

 

آنجا که معرفت به تو تقدیر می شود

 

 

وقتی که از وقوف رَوی به مشعر الحرام

 

 

دل خود به خود به زمزمه تطهیر می شود

 

 

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

 

 

وقتی زمان مسلخ و تقصیر می شود

 

 

دیگر صدای هلهله ها پس برای چیست؟

 

 

آنجا که دفعتا پدری پیر می شود

 

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

 

 

ذبح عظیم بانی تکبیر می شود

 

 

عاشوری

 

 

*************************

 

 

امروز به کوی تو گرفتار زیاد است

 

 

مثل من شرمنده گنهکار زیاد است

 

 

اما کرم توست که بسیار زیاد است

 

 

بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است

 

 

در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند

 

 

وقت کرم تو فقرا فرق ندارند

 

 

***

 

 

خواندی تو دگر بار به کویت همگان را

 

 

هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را

 

 

یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را

 

 

با خویش بیارد دل و جان نگران را

 

 

گفتی که گناه دل پر آه ببخشی

 

 

امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی

 

 

***

 

 

بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم

 

 

من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم

 

 

روز عرفه آمد و شد تازه امیدم

 

 

آغوش گشودی که به سوی تو دویدم

 

 

من آمده ام باز توانم بده امروز

 

 

اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز

 

 

***

 

 

آفت زده بر حاصل من بار ندارد

 

 

این بار به غیر از تو خریدار ندارد

 

 

این بنده خودش آمده پس جار ندارد

 

 

در اصل زمین خورده که آزار ندارد

 

 

بر آنکه زمین خورده جفا را نپسندند

 

 

رفتم همه جا جز تو گدا را نپسندند

 

 

***

 

 

حالا که من افتاده ام از نام و نشان ها

 

 

حالا که نشستم ز فراغت به فغان ها

 

 

مگذار بیفتد سخنم روی زبان ها

 

 

مگذار شود فاش ز من راز نهان ها

 

 

من آبرویم در خطر افتاده نظر کن

 

 

حالا که گدا پشت در افتاده نظر کن

 

 

***

 

 

هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی

 

 

نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی

 

 

من را برسانید به یار عرفاتی

 

 

جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی

 

 

شرمنده کند باز مرا از کرم خود

 

 

ما را به سلامی ببرد در حرم خود

 

 

***

 

 

این قدر مگو از لب و دندان دُر افشان

 

 

این قدر مده شرح ز گیسوی پریشان

 

 

خواهر شده از لحن دعای تو هراسان

 

 

برگرد مدینه مرو کوفه حسین جان

 

 

ترسم که کسی بشکند آئینه ات آقا

 

 

یا آنکه نشیند به روی سینه ات آقا

 

 

***

 

 

گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست

 

 

هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست

 

 

خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست

 

 

اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست

 

 

در روضه ی او عطر گل یاس بیاید

 

 

خود گفته که در روضه ی عباس بیاید

 

 

فطرس

 

 

****************************

 

 

چون ابر سیاهی شده ‌سنگین بار‌م
این گونه ز ‌شر‌مسار‌ی ا‌م می‌بار‌م
جود و کر‌مت امیدوار‌م ‌کر‌د‌ه
ور ‌نه به چه رو‌ی ‌من به تو روی آر‌م
***
هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسِی
من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسِی
گفتی که اگر توبه شکستی بازآ
صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسِی
***
بی توشه و زاد راه، ما لا اَبکِی
رویم ز گنه ‌سیاه، ما لا اَبکِی
در نامه ی ا‌عمال ‌من ‌سر‌گشته
یک ‌حُسن نمانده آه ما لا اَبکِی
***
من آمده ‌ا‌م ‌تو‌شه ‌ا‌ی ‌ا‌ز ‌آ‌هم ‌د‌ه
سوز ‌نفس و اشک ‌سحرگاهم ده
هر چند ‌تما‌م کرده ‌ا‌ی ‌نعمت را
یک بار دگر به کربلا راهم ده

 

 

یوسف رحیمی

 

 

**************************

 

 

عـرفـه آمــده و بـاز صـدایم کردی
میهمـان حـرمِ  جود و سخـایم کردی
فرصت دیگری آمـد که مـرا عفو کنی
تا ببخشی گنهـم را تو صدایم کردی
دل ما را بسوی خویش کشیدی یا رب
بـاز از پنجـۀ این نفس  رهایم کردی
تا نیارم به سوی هیچ کسی روی نیـاز
بـر در رحمت و امیـد گــدایم کردی
کرمت هیچ مرا فـرصت گفتـار نـداد
هرچه می خواستم ای دوست  عطایم کردی
حـالم ازحال دعـای عـرفه بخشیدی
بـا چنین حـال تو راهی منـایم کردی
گفتی اوّل نظرت هست به زوار حسین
عـاشق و شیفتــۀ کـرببـلایم کردی
چـون سبکبـال شـدم تا حرم  کرببلا
همـره و  همسفـر پیک  صبایم کردی
کـربـلا گفتم و فریاد ز جانم  برخاست
شکـرلله کـه چنین غرق  نوایم کردی
همره زمـزم اشکی که مرا بخشیـدی
حاجی کعبــه ایمــان و  وفایم کردی
چون «وفائی» تو مرا عشق و سعادت دادی
تا که مشغـول مناجات و دعایم کردی

 

 

سید هاشم وفایی

 

 

***************************

 

 

تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می گیره
دلم هوایی می شه و بونۀ آقا می گیره
این روزایی که دم به دم غریبی رو حس می کنم
با گریه یاد غربت عزیز نرگس می کنم
تا که بیای تو از سفر تا که ببینی حالمو
نذر نگاهت می کنم این اشکای زلالمو
میون طوفان غمت شکسته بال و پر من
کاشکی بیای پا بذاری به روی چشم تر من
کوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوی گلاب
با مژه جارو می زنیم با اشکامون می پاشیم آب
کاشکی بیای و سوغاتی برام بیاری بوی سیب
یا که یه مهر و تسبیح از تربت ارباب غریب
کاشکی بیای برامون از تشنگی و آب بخونی
بیای رو منبر بشینی روضۀ ارباب بخونی
مسلمیه دم بگیری با گریه و شور و نوا
بیای و با هم بخونیم "حسین من کوفه نیا"
کوفه نیا که اینجاها قحطی آبه به خدا
حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا
اینجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند
با کعب نی منتظر رقیۀ سه ساله اند
همه با فکر انتقام روز می کنن شباشونو
نعلای تازه می زنن تموم مرکباشونو
رو خاک گرم کربلا سه روز می مونه پیکرت
خورشید نیزه ها می شه اینجا سر مطهرت

 

 

یوسف رحیمی

 

 

***************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی