کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

مدح و مولودی امام رضا علیه السلام

******************

دربار رضا چه باصفا می بینم
برتر ز حریم کبریا می بینم
فردوس برین به پیش جاه و فر او
از دیده عقل کم بها می بینم
جبریل امین ز بهر تعظیم و سلام
عجز و ادب بالتجا می بینم
بر طوف رواق و مرقدش صبح و مسا
پروانه صفت شاه و گدا می بینم
هر سوخته جان را به سر تربت او
بر لب سخن رضا رضا می بینم
چون ساز کنم سخن به سوز غم تو
عالم ز محن،‌ غرق عزا می بینم
صدها چو «حیاتی»به در خانه تو
من ریزه خور خوان شما می بینم

**************************

سنگ زیر پای تو لعل بدخشان می شود 
خار، با فیض نگاهت سرو بستان می شود 
گر نسیمی از سر کویت وزد سوی جحیم 
دود آن عود و شرارش برگ ریحان می شود 
زخم بی داروی جان و درد بی درمان دل 
هر دو باخاک سر کوی تو درمان می شود 
غم ندارم گر مرا در آتش دوزخ برند 
چون برم نام تو را آتش گلستان می شود 
مردگان روح را احیاگر جان می کند 
هر که جسمش دفن در خاک خراسان می شود 
گو اجل جان مرا گیرد ز کافر سخت تر 
چون نگاهم بر تو افتد مرگ، آسان می شود 
در مقام رافتت این بس که نام چون تویی 
روز و شب ذکر من آلوده دامان می شود 
در بیابانی که لطفت ضامن آهو شود 
گر گذار گرگ افتد گرگ چوپان می شود 
گردش چشم تو را نازم که با ایمای آن 
نقش شیر پرده ناگه شیر غران می شود 
ناز بر فردوس آرد فخر بر رضوان کند 
هر که یک شب در خراسان تو مهمان می شود 
هر که چشمش اوفتد بر گنبد زرین تو 
گاه، مجنون گاه، خندان گاه، گریان می شود 
گر به قعر نار، شیطان بر تو گردد ملتجی 
وادی دوزخ به چشمش باغ رضوان می شود 
غرفه هایت همچو روی حور گل انداخته 
بس که روز و شب ضریحت بوسه باران می شود 
هر که با اخلاص گوید در حریمت یک سلام 
اجر آن بالاتر از یک ختم قرآن می شود 
مور اگر یک دانه با لطف تو گیرد در دهن 
بی نیاز از خرمن فیض سلیمان می شود 
در کنار حوض صحن تو که رشک کوثر است 
زنگی ار صورت بشوید ماه کنعان می شود 
پور موسایی و در طور تو هر کس لب گشود 
همکلام ذات حق، چون پور عمران می شود 
سائل کوی تو گر خواهد به دست قدرتش 
خاک، مشک و سنگ، لعل و ریگ، مرجان می شود 
در هوای جرعه ای از جام سقا خانه ات 
خضر اگر در کوثر افتد باز عطشان می شود 
خاک اگر شد خاک کویت مرهم زخم دل است 
آب اگر شد آب جویت آب حیوان می شود 
هر که شد زوار تو در طوس ای روی خدا 
زائر ذات خدای حی سبحان می شود 
آستان قدس تو دارالشفای عالم است 
درد این جا بی دوا و نسخه درمان می شود 
هر که از مهمان سرایت لقمه ای گیرد به دست 
مهر در دستش کم از یک قرصه نان می شود 
وانکه خوابش می برد در پشت دیوارت شبی 
ماه در بزمش کم از شمع فروزان می شود 
هر که را تابید بر سر آفتاب صحن تو 
گر رود در سایه طوبی پشیمان می شود 
بی تو صبح عید سال نو اگر آید مرا 
صبح عید وسال نو شام غریبان می شود 
با تو گر شام عزای دوستان باشد مرا 
خوب تر از ظهر روز عید قربان می شود 
هرکه از انگور مسموم و دلت یاد آورم 
دانه ی انگور پیشم نار سوزان می شود 
در صف محشر پریشانی نبیند لحظه ای 
هر که با یاد غمت این جا پریشان می شود 
چون گلستان دلت از زهر کین آتش گرفت 
ای که از فیض دمت آتش گلستان می شود 
هر زمان آید به یادم غربتت از دود آه 
روزگارم تیره تر از شام هجران می شود 
تا ابد زین میهمان داری که مامون از تو کرد 
شرمگین از مادرت زهرا خراسان می شود 
با تمام زشتی و آلودگی در سوگ تو 
قطره های اشک (میثم) بحر غفران می شود

***************************

سحر از دامن نجمه مهی تابنده تابان شد 
چو خورشید جهان آرا درخشید ونمایان شد 
جهان از طلعت رویش سراسر باغ رضوان شد 
مدینه گوئیا امشب فضایش نور باران شد 
عطا گردیده بر موسی بهین دسته گل عترت 
محمد رو وزهراخو علی قامت علی سیرت 
***
مدینه از طلوع نور او وادی سینا شد 
به چشم اهل دل این شهر چون فردوس اعلا شد 
منور زین ولادت دیدگان اهل معنا شد 
عطا از سوی داوردُ رِّ مکنونی به موسا شد 
مبارکباد این میلاد بر اولاد پیغمبر 
مبارکباد بر نجمه، مبارک موسَی ِ جعفر 
***

دهم حجت زسوی حضرت پروردگار است این 
امام هشتم امت زسوی کردگار است این 
دلیل ورهنمای خلق ونور آشکار است این 
سلیل وپاره ی تن بر رسول تاجدار است این 
الا ای شیعیان مژده که نور منجلی آمد 
فروغ دیدگان مصطفی سوّم علی آمد 
***

الا ای درد مندان این طبیب درد ها باشد 
بدو رو آورید اینک که او درد آشنا باشد 
نگاه او به درد بی دوا با لله دوا باشد 
حریم اطهرش ای مأمنین دار الشفا باشد 
شب میلاد او باید توسل جُست بر مولا 
که بر ما، هم نظر فرماید امشب آن مه والا 
***
الا ای آنکه بر عالم امام ورهنمائی تو 
ولی الله بر حقّی و بر ما پیشوائی تو 
رضائی تو رضائی تو رضائی تو رضائی تو 
تمام مشکلات خلق را مشکا گشائی تو 
رضا جان امشب از راه کرم لطفی به مافرما 
برای بخشش جرم وگناه ما دعا فرما 
***
شب میلاد مسعود تو آمد ای پناه ما 
زرأفت یک نظر فرما بر این حال تباه ما 
دعا کن تا خدا امشب ببخشاید گناه ما 
نماید عفو از لطفش به هرچه اشتباه ما 
بهین عیدی ما آمرزش جرم وخطا باشد 
رضا جان با رضای تو خدا از ما رضا باشد 
***
بهین عیدی ما حففظ نظام وکشور است آقا 
هماره عافیت خواهی برای رهبر است آقا 
ظهور مهدی موعود، آن دین پرور است آقا 
عیان گردیدن روی عدالت گستر است آقا 
دعا کن بر ظهورش ای فروغ دیده ی زهرا 
که با حکم فرج خلّاق ما عیدی دهد مارا

***********************

  علی اکبر لطیفیان

تا خدا و دم خدایی توست

معجزات امام رضایی توست

یا امام الرئوف، یا سلطان

شغل ایرانیان گدایی توست

تیغ ابروت کشته می طلبد

سر ما را بزن هوایی توست

ازدحامی که این حرم دارد

از وفور گره گشایی توست

دادن برگه ی امان النّار

گوشه ای از هنرنمایی توست

آنچه ما را کبوترت کرده

هنر گنبد طلایی توست

گرچه دعبل نمی شوم اما

افتخارم غزلسرایی توست

سائلی پشت این درم عشق است

گوشه ی کنج این حرم عشق است

***

به بد و خوب عنایتی داری

بین دستت چه رحمتی داری

همه جا صحبت تو پیچیده

چه رئوفی چه رأفتی داری

چقدر مثل جدّ خود هستی

با فقیران چه الفتی داری

بنِشین، از خجالت آب شدم

ایستاده! چه عادتی داری

آنقدر محشری که دور ضریح

لحظه لحظه قیامتی داری

هرکه با لهجه ای تو را خوانَد

از همه فرقه رعیتی داری

به همه گفته ام امام رضا

چه دل با محبتی داری

سرخوش از لطف بی حدت هستم

حاجی حجّ مشهدت هستم

***

می خری هر دل پریشان را

بنده ی عاصی و پشیمان را

تو و معصومه خواهرت آقا

عزّتی داده اید ایران را

هیچ طعمی ندارد ای آقا

مزه ی زعفران و سوهان را

عطر و بوی غذای حضرتی ات

در حرم می کشد سلیمان را

هر ملک غبطه می خورد وقت

هم غذائیت با غلامان را

رخصتی ده که زائرت باشیم

عرفه یا که عید قربان را

با شما رحمت خدایی هست

کربلا هم نشد رضایی هست

***

می نویسم رضا به جای حسین

می نویسم رضا رضای حسین

آنقدر حاجت مرا داده

تا بِگریَم فقط برای حسین

آمده بین خاک ایران تا

همه باشیم خاک پای حسین

هر غریبی که آشنایش شد

بیشتر گشته آشنای حسین

دست لطف و دعای بارانش

یادگاری است از دعای حسین

شاعری هم نخواست تا باشد

دعبلش وقف بچه های حسین

کوله باری پر از سلامش داشت

هرکسی رفت کربلای حسین

کاش می شد حبیب او باشم

مثل ابن الشبیب او باشم

***

غصه اش خواست بر ملا بشود

پای گریه به شعر وا بشود

این تعجب نداشت در بیتش

روضه ی کربلا بپا بشود

گفت: ابن الشبیب تا حالا

دیده ای سر ز تن جدا بشود؟

یا که سر ز تن جدا هم شد

از روی سینه از قفا بشود

وسط رفت و آمد نیزه

نِگهش سمت خیمه ها بشود

پیرهن جای خود، ز کثرت گرگ

تن یوسف ز هم سوا بشود

ناله ای زد ز عمق دل نگران

گفت: ابن الشبیب عمّه مان

علی اکبر لطیفیان

***********************

 یوسف رحیمی

از عالمی بریدم و اینجا رسیده ام

یک عمر بال و پر زدم اما رسیده ام

این قطعه با تمام زمین فرق می کند

انگار من به عرش معلّی رسیده ام

با قلب من تمام حرم حرف می زند

شاید دگر به عالم معنا رسیده ام

از این به بعد صحبت لب تشنگی خطاست

وقتی به پای‌بوسی دریا رسیده ام

کی بی شفای این دل درمانده می روم

حالا که من به صحن مسیحا رسیده ام

من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم

با یک نگاه خود بگو آیا رسیده ام؟

توفیق خاکبوسی تو لطف خواهری ست

اینجا به فضل دختر موسی رسیده ام

قلبم کبوتر حرم زینب قم است

در هر سلام منتظر یک علیکُم است

***

مهر تو را زلالی باران نوشت و بعد

فردوس را ز خاک خراسان نوشت و بعد

با هر ترنمِ «وَ أنا مِن شُروطِها»

حب تو را قبولی ایمان نوشت و بعد

از تربت قدوم تو خاک مرا سرشت

عشق تو را برای دلم، جان نوشت و بعد

ای مهربان تبسم هر روزه‌ ی تو را

صبح سپید مردم ایران نوشت و بعد

در سایه‌ ی تجلی شمس الشموسی ات

خورشید را چراغ شبستان نوشت و بعد

وقت طواف قبله‌ ی هفتم رسیده بود

ما را ز خیل گوشه نشینان نوشت و بعد

بسته به چشم های تو شد سرنوشت ما

یک خنده‌ ی رضایتت آقا بهشت ما

***

هر کس به یک نگاه تو دل داد یا رضا

از بند غصه ها شده آزاد یا رضا

بار نخست از سوی آزادی آمدم

اما دلم به دام تو افتاد یا رضا

از مرقد کریمه رسیدم که شد دلم

یک یا کریم صحن گُهرشاد یا رضا

با هر فراز جامعه شد هم‌صدای من

در صحن جامع رضوی، باد یا رضا

من را بس است مرحمت گوشه چشمی ات

در بین حجره های پریزاد یا رضا

در صحن انقلاب تو، شد منقلب دلم

از بس کنار پنجره فولاد یا رضا

حرف از زیارت و حرم و کربلا زدم

گفتم ز عیدی و شب میلاد یا رضا

من دست خالی آمده ام توشه دست توست

اذن طواف مرقد ششگوشه دست توست

***

بند آمده زبان ز شکوه زبانزدت

بسته دخیل گنبد مینا به گنبدت

باب الاجابت همه‌ ی اهل عالم است

حلقه به حلقه، پنجره فولاد مرقدت

بر تار و پود فرش حرم خورده دل گره

از بس گره گشا شده هر رفت و آمدت

باب الجواد راه ورودی به قلب توست

امشب شفیع ما شده جود محمدت

تا هست روضه‌ ی تو به جنت چه حاجتی‌ست

دارد بهشت، حسرت دیدار مشهدت

بیت الحرام در نظرم جلوه می کند

وقت طواف ارض و سما گرد گنبدت

دارد زیارت تو ثواب هزار حج

جانم فدای نام تو یا ثامن الحُجج

***

ای آفتاب جود و سخا أیها الرئوف

آئینه‌ ی امید و رجا أیها الرئوف

تو ملجأ توسل هر دلشکسته ای

امشب بگیر دست مرا أیها الرئوف

دیدم به محضر تو رسیده ست شاعری

حتی گرفت از تو عبا أیها الرئوف

خود را به حلقه های ضریح تو بسته است

درمانده ای برای شفا أیها الرئوف

در این حرم ملائکه هم از نگاه تو

دارند التماس دعا أیها الرئوف

می گفت عارفی که خدا را قسم دهیم

امشب همه به حق تو یا أیها الرئوف

حالا کنار پنجره فولاد آمدیم

با اشک و آه و شور و نوا أیها الرئوف

اذن عروج تا ملکوتم به دست توست

جا مانده ایم از شهدا أیها الرئوف

ما را به روز حشر و جزا رو سپید کن

این کشتگان عشق خودت را شهید کن

یوسف رحیمی

**********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی