کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت امام رضا علیه السلام

******************

دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز

آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز

با نگاه تو اگر عاشقی آغاز شود
جز به دیدار که پایان نپذیرد هرگز

دل اگر خانه ی هر بی سر و پایی گردد
اثر از گفته ی خوبان نپذیرد هرگز

عمر بی معرفت آبی است که از جو رفته
این زیانی است که جبران نپذیرد هرگز

ما در خانه ی سلطان سر و سامان داریم
هرچه داریم ز آقای خراسان داریم

با دم قدسی معشوق نفس تازه کنم
تا که قدری سخن از یار خوش آوازه کنم

صحن گردی حرم وقت سحر می خواهم
تا صفای دل شیدا زده اندازه کنم

بین هشتی حرم گر بکشیدم بر دار
سر سودایی خود زینت دروازه کنم

سرگذشت من و تو گشته کرمنامه ی عشق
هر سحر پای مناجات دلی تازه کنم

تار گیسو طلبم تا که ورق های دلم
همچو یک مصحف پر درد به شیرازه کنم

نام این مصحف دل را بگذارم ز قضا
قصه ی یک سگ ولگرد و کرامات رضا

تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد
ناگهان در دل آلوده ی من شور افتاد

اولین بار که دیدم حرمت را گفتم:
ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد

بی پناه آمدم و خوب پناهم دادی
راهم از حادثه در دولت منصور افتاد

تا به خود آمده دیدم که دل از دستم رفت
وسط آینه ام چشمه ای از نور افتاد

نه بگویم که کلیمم حرمت عرش خداست
اتفاقی ره موسای دل از طور افتاد

یک قدم سوی تو با عمره برابر گردد
کعبه هم دور سر گنبد تو می گردد

ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی
دستگیر دل هر خسته دل و گمراهی

ز عنایات رئوفانه ی تو فهمیدم
که نه من بلکه همیشه تو مرا می خواهی

در بهشت تو نهم پای چو با کوهی درد
تو طبیبانه دوا می کنی اش با آهی

من گدا زاده و تو نسل به نسلت سلطان
خوش برازنده ی تو صحن و سرای شاهی

حاجت از دل نگذشته تو روا می سازی
ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی

من مسلمان شده ی نیمه نگاهت هستم
لحظه ی مرگ بیا دیده به راهت هستم

دل بیمار مرا فرصت درمانی ده
با دم قدسی ات ای دوست مرا جانی ده

قبل از آنی که گناهم نفسم را گیرد
آمدم توبه کنم مهلت جبرانی ده

همچنان زلف پریشان تو آواره شدم
به دل خانه خرابم سر و سامانی ده

شوری اشک چشیدم که نمک گیر شدم
سر این سفره به من رزق فراوانی ده

حمدلله که سر کوی تو زنجیر شدم
استخوانی به سگ خانه ات ارزانی ده

لحظه ی مرگ قدم رنجه کن و بر ما هم
فیض دیدار چون آن عاشق سلمانی ده

از تو من روزی شبهای محرم خواهم
چشم پر گریه ای و سینه ی سوزانی ده

سفره ی عاشقی ام را تو بیا کامل کن
عصر روز عرفه فرصت قربانی ده

در حریمت خبر از عرش خدا می آید
بوی سیب حرم کرببلا می آید

آمدی تا که به نامت دل ما زنده شود
یادی از فاطمه و شیر خدا زنده شود

آمدی تا سند شیعگی ما باشی
با نفس های تو تسبیح و دعا زنده شود

آمدی تا ز پی ات خواهرت آواره شود
یاد آوارگی شام بلا زنده شود

پلک زخمی تو از خاطره ی گودال است
آمدی روضه ی آن رأس جدا زنده شود

امر کردی به همه گریه کنند بهر حسین
تا غم بی کفن کرببلا زنده شود

جد مظلوم تو را با لب عطشان کشتند
خواهرش دید و به گیسوی پریشان کشتند
قاسم نعمتی
*******************
گاهی که با نیاز دلم ناز می کنی
داری مرا دقیق برانداز می کنی

یعنی نگاه می کنی اول کجایم و
بعدا مرا به سمت خود آغاز می کنی

دارم دوباره شاعرتان می شوم مرا
داری دوباره قافیه پرداز می کنی

تازه شدم شبیه پسر بچه ای که تو
پیش ضریح می بریش ناز می کنی

حس می کنم که وقت دعا لطف خویش را
از لابلای جمعیت ابراز می کنی

گاهی برای تو همه تن سوز می شوم
تو در عوض همیشه مرا ساز می کنی

از خوبی شماست که خوب کم مرا
تو در حساب خویش پس انداز می کنی

گاهی کنار پنجره ات بسته می شوم
گاهی میایی و گره را باز می کنی

بر پرده ، زنده کردن شیرت عجیب نیست
هرشب مسیح معجزه ! اعجاز می کنی

اینبار هم شبیه خودم نه شبیه تو
دل می دهم به پنجره های ضریح تو

آهو که نه کبوترتان نه که آدمیم
تا با توایم پس همه عمر با همیم

فرقی نمی کند که چه هستیم یا که ایم
ما هرچه هست شیعه گیت را مصممیم

گاهی برای منبرتان مثل دعبلیم
گاهی برای نخل ولای تو میثمیم

لرزان نمی شویم به بادی که می وزد
به ریشه های حبّ تو وصلیم ، محکمیم

حاتم کجا و سفره احسانتان کجا
ما جیره خوار سفره ارباب حاتمیم

ما زنده با توایم و دم از تو گرفته ایم
پس ما برای کشته شدن هم مقدمیم

مدیون آن کسیم که مارا به تو سپرد
عمریست زیر سایه تو زیر پرچمیم

ما را زیاد و کم ننوشتند ، واحدیم
گاهی اگر زیاد و زمانی اگر کمیم

کم گریه می کنیم ولیکن موثریم
یعنی شبیه بارش باران نم نمیم

یابن الشّبیب خواندنمان را که دیده ای
دیدی که در عزای شهید محرمیم

این ویژ گیّ روضه جد غریب توست
که ما هنوز با غم تو غرق ماتمیم

اینبار هم دلی که شکسته است را بخر
لطفی کن و دوباره مرا کربلا ببر
محسن ناصحی
*******************
این چه حسی است که امشب به دلم پاداده
به من کورچنین میل تماشا داده

خانه حضرت موسی شده وادی بهشت
گوئیا بازخدا حضرت عیسی داده

مریم است اینکه در آغوش خود عیسی دارد
یا خدا فاطمه را مولد زیبا داده

چه کسی آمده که باز عطش آورده
نکند باز خداحضرت سقاداده

نبی آمد,علی آمد,حسن آمد,نه حسین
همه را دست خدا بر رخ او جاداده

خوش بحال دل ماچون حرمش ایران است
پرچم نوکریش فاطمه بر ماداده

حرمت وادی طوراست که حاجت دارم
خادم پیرحرم حاجت من را داده

روز اول به تو و گنبد و گلدسته تو
حضرت ذات احد نمره بالا داده

صحن توصحن بهشت است خدایی چونکه
نقشه صحن تورا حضرت زهرا داده
مهدی نظری
*******************
گلدسته های مرقدتان پایه های عرش
فانوس های ساحل بی انتهای عرش

بر ساحت ضریح تو انس و ملک دخیل
آیینه کاری حرمت کار جبرئیل

زوار خاکی حرمت کبریایی اند
سرگرم کار و کسب شریف گدایی اند

هرلحظه فطرس آمده پابوسی شما
طفلی همیشه مانده پرش زیر دست و پا

لاهوتیان مقلد احکام عشقتان
می خوارگان دائمی جام عشقتان

ای قبله ی نیاز سماواتیان رضا
پیر مُغان دیر خراباتیان رضا

صدها ستاره مست شراب نگاهتان
بال فرشته های سما فرش راهتان

پیغمبران ز محضرتان فیض می برند
بهر کبوتران حرم دانه می خرند

روح الامین به لطف شما دل سپرده است
او با کبوتران حرم دانه خورده است

امشب دخیل پنجره فولاد می شوم
در بیستون عشق تو فرهاد می شوم

ای نور لایزال،بگو با دلم سخن
شد بقعه ی مطهرتان کوه طور من

شیرین دهن،حدیث تو طعم عسل دهد
زیبا سخن،کلام تو عطر غزل دهد

آقا نگاهتان به گلم روح داده است
تاثیر چشم های شما فوق العاده است

من کافر نگاه اهورایی توأم
مجذوب طرز خنده ی زهرایی توأم

در بین پیروان تو ملحد ترین منم
زندیقی رسیده به مرز یقین منم

تا بت پرست کعبه ی خال شما شدم
زاهد ترین خلیفه ملک خدا شدم

از زیر قبه ی تو به معراج می روم
دیوانه وار در پی حلاج می روم

قرآن مقام شامخ تان را ستوده است
گنجینه ی حقایق خود را گشوده است

با گوشه چشم فاطمی خود چها کنی!
سنگ سیاه قلب مرا کهربا کنی

من از پل صراط جزا پرت می شوم
دستم اگر به روز قیامت رها کنی

آقا چه می شود که مرا در صف حساب
از لا به لای آن همه آدم سوا کنی

آقا چه می شود که شوم مَحرم و شما
من را برای دیدن زهرا صدا کنی

آقا سعادت دو جهان قسمتم شود
یک بار اگر برای غلامت دعا کنی
وحید قاسمی
 **********************
امشب دوباره بنده ی خوب خدا شدم
چون که دخیل اسم امام رضا شدم

شیطان مرا به وادی غفلت کشانده بود
نام تو را که بردم از این خواب پا شدم

دیدم کنار سفره ی زهرا نشسته ام
در بین زائران تو وقتی که جا شدم

لطفت گرفت دست مرا از همان شبی
که زائر همیشه ی این کوچه ها شدم

یک بار در حریم شما گریه کردم و
یک عمر با دعای شما با صفا شدم

وقتی که آمدم حرم مشهدالرضا
دیدم که زائر حرم کربلا شدم

وقتی برات کرببلا می شود گرفت
پس از غبار صحن شفا، می شود گرفت

صبح حریم تو به سحر طعنه می زند
صحن و سرای تو به گهر طعنه می زند

سنگ حریم تو که کف پای زائر است
هر ثانیه به سنگ حجر طعنه می زند

این صحبت ستاره و خورشید و ابر هاست
والله گنبدت به قمر طعنه می زند

شیرینی زیارت تو چیز دیگری ست
طعم زیارتت به شِکر طعنه می زند

نقش و نگارهای ضریح قشنگ تو
بر واژه های ناب هنر طعنه می زند

بر پایه های عرش و بلندای نُه فلک
گلدسته های توست اگر طعنه می زند

یوسف جمال ها به رخت غبطه می خورند
با دیدن ضریح تو انگشت می بُرند

لعل لب تو گوهر موسی بن جعفر است
اشک تو مثل باده و چشم تو ساغر است

هر کس که در حیاط شما آب خورده است
می گوید آب صحن شما جام کوثر است

یوسف اگر چه این همه زیبا و دیدنی ست
اما جمال فاطمی ات دیدنی تر است

از آن شبی که دامنتان را گرفته ام
شکر خدا مریض من امروز بهتر است

از عالمان کشور شیعه شنیده ام
با کربلا زیارت مشهد برابر است

تو پارۀ تنی به نبی مثل فاطمه
این حرف من که نیست حدیث پیمبر است

امشب دوباره دیدم حدیث جواد را:
«بابای من زیارتش از کعبه برتر است»

آقا طواف کعبه اگر هفت مرتبه است
قطعاً طواف کوی شما هشت مرتبه است

آقا خوشا به حال کسی که کنار توست
ایران نه عرش و فرش در این سایه سار توست

خورشید هم به خاک حرم بوسه می زند
از صبح تا غروب فقط در جوار توست

می آید و به خاک حرم سجده می کند
این هم یکی ز معجزه های غبار توست

از آن زمان که صاحب صحن و حرم شدی
در حسرت نگاه به سنگ مزار توست

تو آمدی و صاحب ایران ما شدی
پس هر چه عزت ست فقط اعتبار توست

ایران ما به کل جهان فخر می کند
این سربلندی و شرف و ناز، کار توست

عشقت اگر نبود که ایمان نداشتیم
آقای من بدون تو سلطان نداشتیم

ما را برای نوکریِ خود سوا کنید
با یک نگاه قلب مرا با صفا کنید

ما زخم خورده ایم، به یمن حضورتان
درد دل شکستۀ ما را دوا کنید

کی می شود که با مدد صاحب الزمان
در سینۀ بقیع ضریحی بنا کنید

کی می شود که مثل حریم قشنگتان
گلدستۀ امام حسن را طلا کنید

امشب به حق چادر خاکی فاطمه
آقا گره ز کار من خسته وا کنید

در روضه های خاصّتان یا ابالحسن
یکبار هم شده منِ بد را صدا کنید

ما آمدیم باز صدایت کنیم که
ما را دوباره راهیِ کرببلا کنید

بوی محرم است که از دور می رسد
فصل زمینه نوحه دم و شور می رسد
مهدی نظری
**********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی