کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت امام رضا علیه السلام

******************

دلی که جز تو در آن خانه می کند دل نیست
شبیــه دل بـود و غیــر تکــه ای گل نیست
الا سـفینه ی نوحـم بگیـر دست مرا
در این تلاطم دریا امید ساحل نیست
گنـاه سـد رسیــدن به کـوی جانـان است
کسی که یاد تو باشد ز دوست غافل نیست
دلی که خانه ی محبوب می شود دیگر
بـرای عـرض ارادت به غیر مایل نیست
اگر چه لحظه ی مرگ و رحیل جانکاه است
ولی کنـــار تـو مردن زیـاد مشـکـل نیست
در این مسیر، گدایی ز درگهت شرط است
کسی که واله خال تو نیست، عاقـل نیست
« قبول خاطر کوی رضا شدن شرط است
هر آنکه شعر سراید، شبیه دعبل نیست»
مجید لشکری
*********************
 این راه برای خسته دور است چقدر
از نور تو چشم بسته دور است چقدر
گامی به تصوّر تو نزدیک شدن
از آینه‌ای شکسته دور است چقدر

با دیدن تو چه محشری خواهد شد
آغاز حیات دیگری خواهد شد
وقتی که به صحن آسمانت برسم
آهوی دلم کبوتری خواهد شد

هر چند دلم نقطه‌ای از تاریکی است
بین من و تو پاره خط باریکی است
در هندسه‌ی عشق مثلث شده‌ایم
من، تو «و خدایی که در این نزدیکی است»

من باز میان موج گیسوی تو غرق
در خلوت صحن پر هیاهوی تو غرق
ای ماه من! این پلنگِ حیرت زده، شد
در برکه‌ی چشم بچه آهوی تو غرق

اینجا همه لحظه‌ها طلایی است چرا؟
هر گوشه‌ی این زمین، هوایی است چرا؟
برمی‌گردم، در این دل مشهدیم
یک حال عجیب کربلایی است چرا؟

قصدم سفری برای گلگشت نبود
برگشت از آرامش این دشت نبود
در فال خطوط کف دستانم کاش
تقدیر بلیت رفت و برگشت نبود

زرد آمده بودم و طلایی رفتم
شب بودم و غرق روشنایی رفتم
از راه زمینی آمدم با آهو
همراه کبوترت هوایی رفتم

خط، چشم براه ایستگاه است هنوز
شب، سمفونی قطار و آه است هنوز
خوشبخت کبوترت که تا خانه پرید
آهوی تو آواره‌ی راه است هنوز

قاسم صرافان
***********************
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده مقبول خاطرت باشم
نه آهوام نه کبوتر که ضامنم باشی
ویا پرنده ی صحن مجاورت باشم
نه آن دلی که به معنا رسم نه آن چشمی
که مثل آینه حیران ظاهرت باشم
ولی زلطف مرا هم گدای خویش بخوان
که با تو صاحب دنیا و آخرت باشم
همیشه سفره ی مهمان نوازی ات باز است
اجازه میدهی ام گاه زائرت باشم؟
اجازه میدهی ام گاه از تو بنویسم؟
به عمر چند غزل -آه- شاعرت باشم

سید محمد جواد شرافت
**********************
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلالترین کوثر آمدم
قسمت نشد که بال و پری دست و پا کنم
اما به شوق دیدن تو با سر آمدم
گفتند زائر حرمت زائر خداست
مُحرم تر از همیشه بر این باور آمدم
اینک مدینه النبی ام مشهد الرضاست
با نام تو به محضر پیغمبر آمدم
از حس و حال روشن معراج پُر شدم
وقتی به خاکبوسی «بالاسر» آمدم
حسی کبوترانه گرفته ست جان من
«پایین پای» تو شده هفت آسمان من
در این حریم قدسی سر تا سر آینه
روشن شده به نور تو چشمم هر آینه
گرد و غبار صحن تو را می خرد به جان
همواره بوده است بر این باور آینه
پر می کشد از این همه قلب شکسته آه
سر می زند از این همه چشم تر آینه
عکس ضریح توست که در قاب چشم هاست
یا عکسی از بهشت نشسته بر آینه
گم کرده دارم، آمده ام با نگاه تو
پیدا کنم تمام خودم را در آینه
لبریز روشنی است تمام رواقها
آیینگی ست جان کلام رواقها
شب های گریه تا به سحر حرف می زنم
با واژه واژه خون جگر حرف می زنم
شمعم که گریه میکنم و گریه می کنم
با قطره قطره آتش تر حرف می زنم
روح لطیف تو شده سنگ صبور من
گویی که با نسیم سحر حرف می زنم
گاهی کنار پنجره های ضریح تو
گاهی در آستانه ی در حرف می زنم
شبهای بارگاه تو را درک کرده ام
از «لیله الرغائب» اگر حرف می زنم
بر لب رسیده از قفس سینه آه من
حرف دل است روی زبان نگاه من
روی تو را ستاره ی اشراق خوانده اند
خوی تو را «مکارم الاخلاق» خوانده اند
دست تورا که خالق لطف و کرامت است
روزی رسان انفس و آفاق خوانده اند
باران مهربانی بی وقفه ی تو را
شان نزول سوره ی انفاق خوانده اند
در مذهب نگاه تو غم حرف اول است
چشم تو را پیمبر عشاق خوانده اند
هفت آسمان و رحمت «شمس الشموسی» ات
ذرات خاک و لطف «انیس النفوسی» ات
سید محمد جواد شرافت
*********************
نام تو را بردم زمستانم بهاری شد
در خشکسالی دلم صد چشمه جاری شد
بعد از زمانی که گدایی تو را کردم
دار و ندار من عجب دار و نداری شد
گفتند جای توست دل را شستشو کردم
پس می شود از خادمان افتخاری شد
می خواستند از هر طرف تو جلوه گر باشی
این گونه شد دور حرم آئینه کاری شد
گاهی اسیری لذت آهو شدن دارد
بیچاره آنکه از نگاه تو فراری شد
گرد ضریحت با من و گرد دلم با تو
بی تو دوباره این دلم گرد و غباری شد
من سائل بی چیز اطراف حرم هستم
من سالهای سال دنبال کرم هستم
ای حاجت محتاج ترین ها آقا
ای ذکر دخیل بستنم یا آقا
یک لال کنار پنجره فولادت
یکدفعه صدا میزند آقا ….آقا…..
علی اکبر لطیفیان
*********************
عاشق همیشه پر شده از اتفاقها
یک چشم وصل و چشم دگر در فراقها
عاشق کبوتر است که هر بار می پرد
پرواز می کند به فراسوی طاقها
شبهای عشق دلهره های رسیدن اند
مهتابی اند گاه و گهی در محاقها
تاب و تب همیشگی عشق ارثی است …
از روز اول و ازل اشتیاقها
مشتاق چشم های تو هستم امام عشق !
ای آتش نشسته به جان چراغها
توحید من به حصن حصین ولایتت
ای شرط عشق هستی عشق از عنایتت
باران زد و بهانه ماها ردیف شد
سقفی برای بی سرو پاها ردیف شد
پشت در سخاوت سبز ضریح تو
زیباترین امید گداها ردیف شد
با لهجه قنوت نگاهت یکی یکی
زنجیره بلند دعاها ردیف شد
شاعر نشست قافیه را تا سحر کشید
وقتی که مهر ناب شماها ردیف شد
یک بار آمدیم زیارت وَ کارمان
تا روز حشر تا به کجاها ردیف شد
آه ای نگاه دائمی ات در نگاه من
سلطان شرق و غرب دلم ای پناه من !
ای چشم آب مات شکوه زلالی ات
خورشید و ماه عاطفه لایزالی ات
طعم بلند بنده شدن را چشیده است
هرکس گرفت آبروی از لیالی ات
صدها هزار نوح و سلیمان نشسته اند
بر جزر و مد عرش نشینان قالی ات
صدها هزار شب شد و یکبار هم نخورد
چشم ستاره ای به شبستان خالی ات
مهریه تمام عروسان شهر ما
پرپر شود برای وداع وصالی ات
ای رافت مداوم محسوس یا رضا
شاهنشه همیشگی طوس یا رضا
با تو هوای دست و قلم فرق می کند
بی تابی و تلاطم غم فرق می کند
وقتی که از حریم تو پایم اجازه خواست
حال دلم قدم به قدم فرق می کند
تو بی دریغ زخم مرا می دهی شفا
من پر زنم و یا نزنم فرق می کند ؟
تا چشم کار می کند اینجا شکسته دل
دل با دل شکسته چه کم فرق می کند !
با یاد کربلا و زیارات مادرت
جمعه سحر هوای حرم فرق می کند
گفتید کربلا و دلم بی شکیب رفت
تا گریه ی روایت ابن شبیب رفت
علیرضا لک
********************

اشعار مولودی حضرت امام هشتم(ع) 7

 

رسید تا فلکه آب و روبروی حرم
گذاشت دست به سینه : سلام سوی حرم
لب زمین دو چشمش دوباره باران خورد
در آستانه دریا گرفت بوی حرم
گذاشت صورت خود را به صورت یک در
نفس کشید و نفس شد به رنگ و روی حرم
تمام حس عطش را به کاسه ها نوشید
و پر شد از تب و تاب لب سبوی حرم
در آن طرف پدری که خمیده . با گریه
گره زده پسرش را به آبروی حرم
چقدر قطره به دریا رسیدنش زیباست
چقدر زمزمه جاری شده به جوی حرم
در ازدحام توسل ز چشم من گم شد
ضریح بود و هزاران دعای توی حرم
شکست بین نماز زیارت آقا
شکست و ریخت قنوتش به گفتگوی حرم
***
شفا گرفته مریضی …..زدند نقاره
صدای معجزه پیدا شد از گلوی حرم
***
گذاشت دست به سینه .عقب عقب برگشت
رسید تا فلکه آب و روبروی حرم

علیرضا لک
********************
زمانش رسیده بیا و دعا کن
بیا درد را با دعایت دوا کن

زمانش رسیده سبک بال باشی
دلت را ز بند تعلّق رها کن

اگر خواستی پاک گردی؛خودت را
مقیم حرم خانه ی إنّما کن

اگر خواستی محرم راز گردی
بیا و مِس قلب تیره طلا کن

اگر کارت از هر لحاظی گِره خورد
علی ابن موسی الرّضا را صدا کن

امامی که در مهربانی به نام است
بیا در حریم رضا بار عام است

توئی هشتمین گل ز باغ ولایت
خدا و تو دارید از هم رضایت

شنیدم که پا بر زمین می گذاری
چراغان نمودم دلم را برایت

به لبها (نعم) داری و (لا) نداری
نرفته کسی از درت بی عنایت

هر آنچه که خواهد عطا می نمائی
ندارد کرم در نگاهت نهایت

هر آنکس که خواهد سه جا پیشش آئی
کند یک زیارت برایش کفایت

زیارت در این بارگاه مطهّر
بود با هزار عمره و حج برابر

به غیر از پناهت؛ پناهی نداریم
به جز روی تو قبله گاهی نداریم

برای رسیدن به راه سعادت
به غیر از مسیر تو راهی نداریم

همیشه هر آنچه که خواهیم داری
ولی آنچه را تو بخواهی نداریم

مگر غیر از این است که تو ثوابی
و ما پیش تو جز گناهی نداریم

قبول است؛ اما ولایت که داریم
نگو عزّت و شأن و جاهی نداریم

توئی عزّت و شأن و جاهم رضاجان
منم یک رعیّت،تو شاهم رضاجان

ألا ای مرادم،به عشقت مریدم
تو هستی امید دل نا امیدم

بلای محبّت بلا نیست هرگز
بلای تو را من به جانم خریدم

کمک کرد جبریل تا عرش رفتم
رسیدم به جائی که جز تو ندیدم

ندا آمد از غیب روی خدا چیست؟
منم روی ماهت به صفحه کشیدم

بهشت خدا را تصوّر نمودم
همین که به باب الجوادت رسیدم

تو رضوان…تو جنّت…تو خُلد برینی
تو مهمان نه، آقای ایران زمینی

برای خزانیِ قلبم بهاری
تو زیباترین جلوه ی روزگاری

برای تو کاری ندارد که من هم
برایت شوم خادم افتخاری

اگر خادم افتخاری نشد پس
بده لاأقل منصب کفشداری

سه جا وعده کردی بیائی سراغم
مبادا که من را تو تنها گذاری

شنیدم که پلک دو چشمت شده زخم
چقدر اشک ریز شهِ نی سواری

به هر بزم و هر انجمن گریه کردی
تو بر غارت پیرهن گریه کردی

علی اصغر انصاریان

********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی