کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

*******

شدم از قبل، مست و شیداتر

نیست از چشم من که دریاتر

پیش شاهان مقام و مرتبه ى

نوکری بوده است بالاتر

بین اسما هر دو دنیا از

فاطمه نیست با مسمّاتر

 

تکیه گاه همه است معصومه

جلوه ی فاطمه است معصومه

 

بین سجاده، ذکر من هرشب

بعد هر یا کریمه شد  یارب

بنویسید آمده زهرا

بنویسید پشت هم زینب

مرجع هر سوال بی پاسخ

سند هر حدیث و هر مطلب

 

شأن او شأن کوثر است آری

دخت موسی بن جعفر است آری

 

سفره دار تمام مریم ها

بر تو بانو سلام مریم ها

تو کجا و وقار آسیّه

تو کجا و مقام مریم ها

حُکم شد تا کنیزیت بکنند

زندگی شد به کام مریم ها

 

مرغ یک بام و دو هوای توام

عاشق مشهد رضای توام

 

جلوه ی شام تا سحر از تو

بال از من، بگو بپر از تو

دوست دارم که زائرت باشم

بی قراری ز من، خبر از تو

چقدر در مسیر می گیرد

روزی خویش رهگذر از تو

 

بده این بار هم به من توشه

عرفه، یک غروب، شش گوشه

 

ای صفات شما ثبوتیّه

بزن از برگ یاس پوشیّه

پای بوست همیشه بوده ملک

دست بوست همیشه حوریّه

در کنار ضریح تو دارد

دل مردم هوای سوریّه

 

بُرد ما را کجا حواله ی تو

محضر عمّه ی سه ساله ی تو

 

در حرم مثل غالب مردم

دل من شد مسیر مشهد، قم

میکند راه عشق را پیدا

هرکه شد بین زائرانت گم

شده ام کفتر امام رضا

تا بریزی برای من گندم

 

گرچه ذکر رضارضا دارم

به سرم شور کربلا دارم

 

اشکت از پرده ی نقاب افتاد

کاروانت در التهاب افتاد

گریه کردی برای آن چشمی

که سر نیزه ها به آب افتاد

گریه کردی به کودکی که سرش

پیش چشم ترِ رباب افتاد

 

درد اگرچه به سینه ات میتاخت

تب روضه تو را ز پا انداخت

 

آخرین لحظه های پرزدنت

خوب شد کعب نی نخورد تنت

یا کسی بی هوا نیامده است

سمت انگشت یار بی کفنت

مثل زینب میان لشکر شام

ضربه هایی نخورده بر بدنت

آتش خیمه معبر تو نشد

معجر پاره بر سر تو نشد

***************************

در دستهای او شدی آرام, لبخند می زدی به «رضا»یت

اشکی نشست گوشه‌ چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت

رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ تو هراسان

شد قبله‌ دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!

من تشنه‌ای رسیده به دریا،با حسرت زیارت زهرا

دربان! بگو ملیکه‌ قم را: از راه آمده‌ست گدایت

لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است

ما هر چه داشتیم همین است: جانهای ما، «کریمه»! فدایت

ای دختر یگانه‌ مادر! ای جویباری از دل کوثر!

مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟

می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،

از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت

این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو

اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت

قاسم صرافان

************************

 کرامت  هست آن جایی  که  سائل می شود پیدا

اگر چه دست و پا گم می شود، دل می شود پیدا

گره  از  مشهد و  قم  وا نگشته بر نخواهد گشت

برادر  خواهری  اینگونه  مشکل  می شود  پیدا

ز هر  دلشوره  ای  دل  را  به  دریای  تو باید زد

که  قدر  اشک  از  امواج  ساحل  می شود  پیدا

دل  ایران  ز  لطف  سایه ی  خورشید مشهد گرم

و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا

دو  دلبر  از  جناب  حضرت  موسی بن جعفر چون

حسین  و  زینبی  حیدر  شمایل  می شود  پیدا

بدون  زهر  هم  معصو مه ی  دور  از رضا می مرد

مثالش  زینب کبری، دلایل  می شود  پیدا

مصطفی صابر خراسانی

***********************

 بهاران‌ شد چو ما را نو گلی‌ هم‌چون‌ بهار آمد

شکوفا عرش‌ و دنیا شد به‌ هر سویی‌ شعار آمد

شعارازعشق‌وسرمستی‌شعارازعشق‌وشیدایی

‌نوید از نوگلی‌ زیبا، نویدِ آن‌ نگار آمد

 

تولّدشد گلی‌برتر ز هرگل درگلستانی

‌گلی‌ خوشبو ز آن‌ رضوان‌ یزدان‌، گلعذار آمد

به‌ هنگامی‌ که‌ بودش‌ روز اول‌ ماه‌ ذی‌القعده

‌نگینی‌ از بهشت‌ از آسمان‌ آمد، بهار آمد

امام‌ کاظم‌ازرویش‌چه‌خندان‌هم‌چه‌شادان‌شد

چنان‌ مادر که‌ از بویش‌ معطر، یادگار آمد

ندا از هر طرف‌ در باغ‌ و بستان‌ تا به‌ آن‌ افلاک

‌فراتر رفت‌ و از هر جا ندا از هر چه‌ یار آمد

نسیم‌ازبوی‌معصومش‌ به‌ جانها عطرگل‌ پاشید

معطر شدجهان‌، معصومه‌ آن‌گل‌چون‌به‌ بار آمد

ز آن‌ عطرش‌جهان‌ آفرینش‌مست‌ مستان‌ شد

بشد دنیای‌ ما رقصان‌، عزیزی‌ باوقار آمد

به‌ روزی‌ شد تولّد او که‌ روزش‌ روز دختر شد

مبارک‌ باد بر هر دختری‌ چون‌ افتخار آمد

به‌ این‌ایران‌زمین‌مردم‌ چه‌ها خوشحال‌ و خندانند

که‌ او مهمان‌ ایران‌ باد و قُم‌ را اعتبار آمد

نه‌اومهمان‌ایران‌است‌به‌مشهدهم‌چه‌هاغوغاست

‌برادر آن‌ رضا، آن‌ کعبه‌ی‌ دل‌ها کنار آمد

به‌ سویش‌عاشقان‌درراه‌ وهرآن‌ می‌کشند آهی

به‌ سوی‌ قم‌ وَ هم‌ مشهد هزاران‌ بی‌قرار آمد

مبارک‌بادبر«فاتح‌» وبریاران‌ چنین‌مولود

که‌ رحمت‌ بهر این‌ مردم‌ از آن‌ والاتبار آمد

ولی الله فتحی

**************************

ای روزهای تار ای شب های دور از ماه

ای بیقراری های دائم با دلم همراه

ای بغض هایی که می آیید از سفر ناگاه

باری اگر شوق سفر دارید بسم الله

ای بغض های بیقرار روز و شب هایم

من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم

هرچند گریانم تبسم میکنم امشب

بی تاب رو بر جانب قم میکنم امشب

در کوچه هایش خویش را گم میکنم امشب

انگار با زهرا تکلم میکنم امشب

در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست

با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست

ای آشنای بیقراری های این مردم

با تو رسیده تا مدینه پای این مردم

رنگ حقیقت یافته رویای این مردم

یا فاطمه یا حضرت زهرای این مردم

ای حامی امروز من، فردا مرا دریاب

یا فاطمه در حشر چون دنیا مرا دریاب

***

اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را

بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را

دریاب شور اشک های شوق مادر را

حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را

معصومه خانم چشم تا وا میکند امشب

دیده به رخسار رضا وا میکند امشب

آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد

پیچید یاس و باز هم عالم معطر شد

شأن نزولش آیه های سبز کوثر شد

امروز در تقویم شیعه روز دختر شد

بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را

دریاب خانم دختران سرزمینم را

***

در خاک تشنه بذرهای علم می کاری

فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری

در سایه ات دفن اند عالم های بسیاری

گلپایگانی ، حائری ، علامه ، خوانساری

شاگردهای مکتبت استاد افلاک اند

صدها چو بهجت در جوار تربتت خاک اند

آه ای کریمه ای ملیکه عمه ی سادات

با کوله باری آمدم لبریز از حاجات

با دست خالی آمدن از پیش تو هیهات!!

پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات

تا که به زودی زائر صحن رضا باشم

آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم...

*****************************

روز تولدت به غلط روز دختر است

در اصل روز آمدنت روز خواهر است

شادند از حضور تو اهل جهان ولی

خوشحالی امام رضا جور دیگر است

امشب به اعتبار روایات مانده ام

میلاد توست یا شب میلاد کوثر است

وقتی پس از کریم تو تنها کریمه‌ای

اسم تو با امام حسن حاصلش زر است

از هر چه بگذریم نشد بگذریم از این

از خواهری که این همه عشق برادر است

دریاچه‌ی نمک سندش؛ بین اهل‌بیت

آری طعام سفره‌ی تو با نمک‌تر است

پس قلب این کویر به شوق تو می‌تپد

وقتی که کوه خضر برای تو منبر است

امشب حساب کرده ام از خانه تا ضریح

به نیت امام رضا هشت تا در است

با این حساب باز دل بیقرار من

آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است

جمع دل من و دل هر کس به غیر تو

در بین صحن آینه جمع مکسر است

"ما را سری‌ست با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند" هدیه‌ی ما باز هم سر است

جای بقیع و آن‌همه قبری که خاکی است

دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است

او هم  شبی درست پدر را ندیده است

معصومه هم رقیه‌ی موسی‌بن جعفر است

مهدی رحیمی

**************************

همیشه بوده فقط لطف، کار فاطمه ها

که بوده ایل و تبارم دچار فاطمه ها

اگر قرار بر این است بی قرار شوم

خدا کند که شوم بی قرار فاطمه ها

خوشا به حال کسی که تمام زندگی اش

مدام چرخ زند در مدار فاطمه ها

نیاز نیست به توضیح حجب و عفتشان

زبانزد است همیشه وقار فاطمه ها

رسیده چون شب میلاد من کجا بروم

مدینه هست و یا قم مزار فاطمه ها

عجب نباشد اگر قم شده دری ز بهشت

بهشت بوده چو در انحصار فاطمه ها

گره به کار من افتاده می روم سوی قم

دخیل بسته ام امشب فقط به بانوی قم

تمام کشور ما خاک زیر پای شما

که هست این همه امنیت از دعای شما

چه ارزشیست به ناقابلی جان چو من

هزار جان گرامی شده فدای شما

نگاه کن که همه نوکر و غلام تواند

بگو که سر بتراشیم ما برای شما

زنان کشور ما گوشه گوشه ی این خاک

چه مادران و چه خواهر کنیز های شما

رسیده صبح ، گدایی به خاکبوسی تان

به عرش می رود امشب همان گدای شما

دوباره باز کلامی بگو تو فاطمه جان

دل از امام رضا برده چون صدای شما

خوش آمدی به جهان زینب امام رضا

عنایتی برسان زینب امام رضا

 سیدحجت بحرالعلومی

************************

فاطمه ای بانوی والای قم

صاحب ایوان  مطلای  قم

صحن عتیقت چو،چراغان شود

کعبه هم آید به تماشای قم

مشعل ایوان تورخشنده تر

ازقمر  عرش  معلای  قم

ای که توئی دریم حجب وحیا

گوهررخشنده و اعلای  قم

بوی جنان می دهد  ازیمن تو

هردم وهرلحظه  سراپای قم

زائر تو  یاد  بقیع   می کند

فاطمه ای حضرت  زهرای قم

شد حرم  محترم   اهل بیت

این حرم  پاک و دل آرای  قم

شهری به جز خطه توس رضا

در عظمت کو شود همتای قم

مقصد توفاطمه جان  قم نبود

سوی توشد دست تمنای  قم

موسی خزرج  بنمود التماس

بسکه به تو ای شرف افزای قم

قبرتو  امروز  اگر اینجا  نبود

می شده بی حد غم فردای قم

ورد لب (خاکی) شده اشفعی

ای که توئی شافع عقبای قم

*********************

جبرییل اینجا هر از گاهی کبوتر میشود

خاکبوس دختر موسی ابن جعفر میشود

 

قم بهشت آرزوی هر پریشان خاطری است

عافیت خواهی اگر ، اینجا میسر میشود

 

سال ها علامه پای این ضریح افطار کرد

بوسه از درگاه او قند مکرر میشود

 

عصمت و شرم و نجابت ارث او از فاطمه است

در صفات و خلق ، دختر عین مادر میشود

 

در وقار و صبر ، تمثال شریف زینب است

در کمال علم ، تالی تلو حیدر میشود

 

حضرت معصومه هم شأن نزول کوثر است

در زلال مهر او دلها مطهر میشود

 

در مثل آئینه آئینه است کوچک یا بزرگ

هر که انکار مقامش کرد کافر میشود

 

یک اشارت از نگاهش بانی فیضیه شد

دست لطفش امتداد فیض کوثر میشود

 

نام او را چون به حاجت بر زبان می آورم

باغ جانم از نسیم او معطر میشود

 

تا زند جوش شفاعت زمزم احساس او

عرصه محشرکمیل، آن لحظه محشر میشود

کمیل کاشانی

***************************

 عمری غُبارِ حضرتِ معصومه ایم ما

تا در جوارِ حضرتِ معصومه ایم ما

هرچند بارِ حضرتِ معصومه ایم ما

در سایه سارِ حضرتِ معصومه ایم ما

اهلِ دیارِ حضرتِ معصومه ایم ما

 

ای آرزویِ پنجره فولاد آمدیم

ای قبله گاهِ طاقِ گوهرشاد آمدیم

بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم

بابُ الجَواد حاجتِ ما داد آمدیم

حالا کنارِ حضرتِ معصومه ایم ما

 

تا نور میدَمی به تمامِ چراغها

رَد میشویم مثل نسیم از رواقها

معراج میرویم به دوش بُراقها

فریاد میشویم از این اشتیاقها

دل بی قرارِ حضرتِ معصومه ایم ما

 

ما را که عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو

ما گَشته ایم هیچ غَمی نیست پیشِ تو

شاه و گدا زیر و بَمی نیست پیشِ تو

یادِ بهشت جُرمِ کَمی نیست پیشِ تو

مَحوِ بهارِ حضرتِ معصومه ایم ما

 

روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست

از خادمانِ کعبه یِ دارالشفایِ توست

تو کیستی که صحنِ رضا در هوایِ توست

ایوان طلا هواییِ گنبد طلایِ توست

شُکرَش دُچارِ حضرت معصومه ایم ما

 

با لطفِ مادرانه ات اِحیا شدیم شُکر

بِرکه نَه ، رود نَه ، دریا شدیم شُکر

مولا نگاه کرده و آقا شدیم شُکر

ذُریه های حضرت زهرا شُدیم شُکر

ایل و تبارِ حضرتِ معصومه ایم ما

 

بانو ! اگر چه پیش تو خِشتِ مُحَقَریم

از خِشتهایِ خانه یِ موسی بنِ جعفَریم

عُمریست از کنارِ شما لُقمه میبَریم

از صحنِ جامع آمده ایم و کبوتریم

سُجده گذارِ حضرتِ معصومه ایم ما

 

ما را نشان گرفت اگرچه مَلالِ غَم

هر چند پُر شده همه جا قیل و قالِ غَم

ما را گِره زدند به پرهایِ بالِ غَم

ما را گِره زدند ولی بی خیالِ غَم

تا خاکسارِ حضرتِ معصومه ایم ما

 

تا سر سپرده ی عَلَم زینبیه ایم

سر میدهیم و مَردِ غَمِ زینبیه ایم

ما از غبارِ محترمِ زینبیه ایم

ما کُشته مُرده یِ حرمِ زینبیه ایم

چون ذوالفقارِ حضرتِ معصومه ایم ما

حسن لطفی

************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی