کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعرشهادت حضرت امام علی علیه السلام

**************

ضربت خوردن حضرت - مهدی مقیمی

نمک و شیر را به دستش داد

با هزار و یک آرزو دختر

گفت ای دخترم کجا دیدی

دو غذا روی سفره ی حیدر

**

دخترش دست را جلو آورد

تا نمک را ز سفره بر دارد

تا که در هم نگاهشان گره خورد

دید بابا دوچشم تر دارد

**

گفت بابا که دخترم امشب

زخمهای دلم عمیق تر است

از روی سفره شیر را بردار

که علی با نمک رفیق تر است

**

بعد افطار با دو دیده ی خیس

گرچه با دخترش تبسم کرد

حال بابا عجیب بود عجیب

دخترش دست و پای خود گم کرد

**

دید هر لحظه بی قرارتر است

آن ابرمرد بی نظیر و شجاع

خیره می شد به آسمان ، می خواند

زیر لب آیه های استرجاع

**

شب به نیمه رسیده و دیگر

موقع رفتن امیر شده

کودکان گرسنه منتظرند

حرکت کن علی که دیر شده

**

پس عبا را به دوش خود انداخت

کیسه را پر ز نان وخرما کرد

مثل هرشب پس از " به نام خدا"

یک توسل به نام زهرا کرد

**

در دلش مجلسی ز روضه به پا

باز با قصه ی جوانش شد

فقط انگار روضه خوان کم داشت

درب و دیوار روضه خوانش شد

**

سمت مقصد ، علی که حرکت کرد

ناگهان چشم اوبه در افتاد

در برایش چه روضه ای می خواند

یاد گیسوی شعله ور افتاد

**

شعله ها را کمی خنک تر کرد

اشک چشمان حیدر کرار

در هیاهوی روضه های در

نمکی هم به روضه زد دیوار

**

بعد مرغابیان داخل صحن

میخ در سد راه مولا شد

حرف میخ دری وسط آمد

در دل بوتراب غوغا شد

**

قلب حیدر رها شد از کوفه

رفت سمت مدینه ی زهرا

تیزی میخ یکطرف ، وای از

داغی میخ وسینه ی زهرا

**

مرتضی ناگهان به خود آمد

میخ را از عبای خود وا کرد

پای خود را درون کوچه گذاشت

یاد کوچه دوباره غوغا کرد

**

روضه را کوچه سخت تر می خواند

یاد نامردمان بی انصاف

یاد چشم نبستهء حیدر

یاد سیلی ، طناب ، فحش ، غلاف

**

بعد از آن بین کوچه ی تاریک

در دلش شور و همهمه افتاد

در سکوت شبی پر از غصه

یاد تشییع فاطمه افتاد

**

قلبش از بی وفایی محض

تک تک مردمان کوچه گرفت

بی وفایی هوای خواندن کرد

روضه را از دهان کوچه گرفت

**

کیسه کم کم سبک شد و مولا

سهم خرمای کودکان را داد

داشت کم کم دم اذان می شد

کاخرین قرصهای نان را داد

**

آسمان و زمین همه محو

قدرت گام استوار علیست

سمت مسجد روانه شد حیدر

ابن ملجم در انتظار علیست

**

رکعتی با خدای خود دل داد

بعد افتاد روی سجاده

بین محراب غرق خون خود

فاتح خیبر است افتاده

**

بی رمق گفت وای اگر بیند

غرق خون پیکر مرا زینب

کاش می شد سرم شود بسته

تا نبیند سر مرا زینب

**

روضه اینجا رسید و دلخونها

دل به دریای رستخیز زدند

روضه خوانهای شعر نوزدهم

همه به کربلا گریز زدند

**

یا علی زینب تو تاب نداشت

که شکسته سر تو را بیند

لیک خواهد رسید آن روزی

که سری را به نیزه ها بیند

 

مهدی مقیمی

*****************************

شهادت حضرت امیرالمومنین(ع)

 

بزن ای تیغ در دم راحتم کن

از این شهر این جهنم راحتم کن

مگر از دست تو کاری برآید

بزن ای ابن ملجم راحتم کن

**

ز دلبر ارثیه بردن چگونه است؟

شبیه عشق خود مُردن چگونه است؟

بزن طوری بفهمم مثل زهرا

که با صورت زمین خوردن چگونه است

**

تو که در خون نشاندی گیسویم را

شکستی مثل زهرا ابرویم را

مرو ای تیغ کارت ناتمام است

مینداز از قلم این پهلویم را

علی صالحی

***********************

ضربت خوردن حضرت علی(ع) - علی اکبر لطیفیان

 

صد جلوه از پیمبر تو قد علم کند

آیینه چون به محضر تو قد علم کند

 

جایی برای پر زدن جبرئیل نیست

در آسمان اگر پر تو قد علم کند

 

دنیا کم است ظرفیتش، پس مجال نیست

تا جلوه های دیگر تو قد علم کند

 

راه فرار نیست هزاران سپاه را

هر وقت نام حیدر تو قد علم کند

 

دیگر به ذوالفقارِ دو دم احتیاج نیست

آن لحظه ای که همسر تو قد علم کند

 

افتادنِ به پات مرا سربلند کرد

از این طریق نوکر تو قد علم کند

 

فردای رستخیز، شفاعت تو را کم است

در آن مقام، قنبر تو قد علم کند

 

از پشت سر زدند تو را... جراتش نبود

شمشیر در برابر تو قد علم کند

 

زینب نمی گذاشت که فرقت دو تا شود

فرصت نبود دختر تو قد علم کند

علی اکبر لطیفیان

*********************

ضربت خوردن حضرت علی(ع) - علی اکبر لطیفیان

 

با گریه ایستاد، دوباره نگاش کرد

تسبیح را بدست گرفت و دعاش کرد

 

معلوم می شود که نمک گیر زینب است

وقتى بجاى شیر نمک را غذاش کرد

 

افتاد یاد کوچه و پاى برهنه اش

وقتى مقابلش پدرش گیوه پاش کرد

 

از بس به وصل فاطمه اش اشتیاق داشت

در خواب بود قاتلش اما صداش کرد

 

بین دو سجده بود که فرق سر على

مانند ذوالفقار دودم شد...دوتاش کرد

 

شمشیر تا میان دو ابروى صورتش

طورى نشسته بود نمی شد جداش کرد

 

می خواست دست و پا زدنش بیشتر شود

شمشیر را میان سرش جابجاش کرد

 

اى روزگار! آخر على را زمین زدند

باید ازین به بعد جگر را فداش کرد

 

وقت وصال بود، دوباره خضاب کرد

وقت خضاب خون سرش را حناش کرد

 

بین حصیر پاره پدر را حسین برد

تا اینکه از قضا پسرش بوریاش کرد

 

علی اکبر لطیفیان

****************************

شهادت حضرت امیرالمومنین(ع)

 

هر بار بر محاسن خود دست میکشی

موی سپید مادرم آید به یاد من

حرفی نمی زنی فقط گریه میکنی

امشب برس عزیز دل من به داد من

**

مانند موی خویش دلم را به هم نزیر

خون شستن از سرت چقدر کار میبرد

آن شب بگو چرا وسط غسل مادرم

دیدم که فضه پارچه بسیار میبرد

**

پا بر زمین مکوب دلم شور میزند

ماندم که زهر با جگر تو چه کرده است

مرهم برای زخم تو درمان نمیشود

شمشیر با شکاف سر تو چه کرده است

**
شمشیر با غلاف که فرقی نمیکند

هر دو برای زخم زدن ساخته شدند

در کوچه دست مادر و در کوفه فرق تو

اینها برای کشتن من ساخته شدند

*******************************

شهادت حضرت امیرالمومنین(ع) - وحید قاسمی

کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند

دستهای پینه دارش استراحت می کنند

 

نخلها از غربت و بغض گلو راحت شدند

مردم ازدست ِ عدالتهای او راحت شدند

 

ای خوارج،بهترین فرصت برای دشمنی ست

شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست

 

درد را با گریه های بی صدا آزار داد

با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد

 

مهربانی نگاهش حیف مشگل ساز بود

روی مسکین ها در دارالخلافه باز بود

 

دشمنانش درلباس ِ دوست بسیارند و او

بندگان کیسه های سرخ دینارند و او

 

ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود

مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود

 

نیمه شبها کوچه ها را عطرآگین می کند

درعوض،درحق ِ او هرخانه نفرین می کند

 

حرص اهل مکر، از بنده نوازی علی ست

داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست

 

گام درراه ِ فلانی وفلان برداشتند

ازاذان ها نام او را مغرضان برداشتند

 

جرم سنگینی ست، برلب خنده را برجسته کرد

چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد

 

جرم سنگینی ست،تیغ ذوالفقاری داشتن

زخمها ازبدر و خیبر یادگاری داشتن

 

جرم سنگینی ست،ازغم کوله باری داشتن

مثل پیغمبرعبای ِ وصله داری داشتن

 

جرم سنگینی ست، بر تقدیرحق راضی شدن

با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن

 

جرم سنگینی ست،جای زر، مقدر خواستن

در دو دنیا خیرخواهی ِ برادر خواستن

 

جرم سنگینی ست، دردل عشق زهرا داشتن

سالها درسینه داغ کهنه ای را داشتن

 

هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود

تیغ تیزابن ملجم قاتل جانش نبود

 

پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیرکرد

زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد

 

مرگ سی سال است بر او،خنجر از رو می کشد

هرچه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد

وحید قاسمی

***********

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی