کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

مرثیه شهادت حضرت امام علی علیه السلام

**************

رضا رسول زاده

 

دیشب که میهمان به سرایم قدم گذاشت

از سفره غیر نان و نمک هیچ بر نداشت

 

از خانه ام که رفت دلم تاب و تب گرفت

می رفت و همچو این دل من ماه شب گرفت

 

گفتم بیا تو این سحری را بمان مرو

سوزانده است قلب مرا این اذان مرو

 

جانسوز تو نگاه بر این آسمان مکن

خاک عزا بیا و سر خاندان مکن

 

می رفت و گفت موعد دیدار آمده

وقت زیارت رخ دلدار آمده

 

می رفت و گفت گشته دلش تنگ فاطمه

می برد با خودش دل پر خون ما همه

 

خالی ست جای فاطمه تا دیده تر کند

یا ناله ای کشد همه را خون جگر کند

 

خالی ست جای فاطمه یار پدر شود

در کوچه های کوفه برایش سپر شود

 

آتش دگر به شهپر روح الامین نشست

فرق علی شکافت و روی زمین نشست

 

محراب مسجد است چنین پر شکوفه است

امشب سیاه پوش علی شهر کوفه است

 

ای خاک بر سرم سر بابا شکسته است

انگار باز پهلوی زهرا شکسته است

 

انگار تازه گشته مرا داغ مادرم

افتاده یاد کوچه دوباره برادرم

 

انگار تازه روضه ی شهر مدینه شد

روی پدر خضاب از آن خون سینه شد

رضا رسول زاده

*****************************

ضربت خوردن حضرت علی(ع)  - مسعود اصلانی

 

امشب علی می بیند اشک دخترش را

در کوفه می گوید اذان آخرش را

 

مرغابیان خانه دامن را نگیرید

خالی کنید ای عرشیان دور و برش را

 

روی لبش انّا الیه راجعون است

بر آسمان ها دوخته چشم ترش را

 

با رفتن بابا خدا می داند و بس

در خانه بی تابی قلب دخترش را

 

ای ابن ملجم زودتر از جای برخیز

او قصد دارد که ببیند همسرش را

 

دلتنگ مانده تا ببیند بار دیگر

رنگ کبود صورت نیلوفرش را

 

حالا علی را سوی خانه می برندش

جبریل می گیرد کمی زیر پرش را

مسعود اصلانی

*****************************

ضربت خوردن حضرت علی(ع) - رحمان نوازنی و اسحاقی

 

صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت

آسمان تیره شد از بسکه دل ماه گرفت

 

بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت

یک نفس گفت ؛ ولی آینه را آه گرفت

 

راه افتاد میسحا که نفس تازه کند

زیر سنگینی گامش نفس راه گرفت

 

خانه آوار شد و روی قدم هاش افتاد

اشک هی آمد و تا پای قدمگاه گرفت

 

سمت در رفت ولی در به تقلّا افتاد

و از این حادثه یک فرصت کوتاه گرفت

 

درب بسته شد و قلاب به پهلوش گرفت

روضه ای شد که دل حضرت درگاه گرفت

 

باز هم روضه دیوار و در و یک مادر...

باز با دختر خود ذکر "وا اُمّاه " گرفت

 

لحظه ای بر در این خانه به زانو افتاد

اشکِ بر فاطمه را توشه  این راه گرفت

 

وقت رفتن شده بود و سحرش آمده بود

پا شد و جلوه ی یا فالق الاصباح گرفت

 

رفت معشوق خودش را بکشد در آغوش

رفت و وقتی که تنش حالت دلخواه گرفت

 

بوسه ای زد به سرش تیغ و تنش آتش شد

آتشی که به دل سنگ و پر کاه گرفت

 

مثل زهرا به زمین خورد و به سجده افتاد

آنچنان که دل محراب  و دل ماه گرفت

 

آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت

خم شد و  دست به پهلوش به ناگاه گرفت

 

پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت

عاقبت حاجت خود را اسدالله گرفت

*******************************

ضربت خوردن حضرت علی(ع)

 

ای که از صورت خونین تو غم ریخته است

با تماشای تو یکباره دلم ریخته است

 

چه به روز سر تو آمده آخر بابا

سرت از ضربه شمشیر به هم ریخته است

 

دخترت کاش بمیرد که نبیند هرگز

خون فرق تو قدم پشت قدم ریخته است

 

مادرم آمده بالای سرت با زحمت

اشک بر زخم تو با قامت خم ریخته است

 

کربلا زنده شده در نظرم می بینم

ترس دشمن که پس از صاحب علم ریخته است

 

تا که تاراج کند خیمه ی مارا یکسر

قبل آتش زدنِ آن به حرم ریخته است

 

فرق خونین تو را کاش نمی دیدم من

یادِ آن خون که از دست قلم ریخته است

******************************

ضربت خوردن حضرت علی(ع) - مسعود اصلانی

 

دردی تمام بال و پرم را گرفته است

آهم فضای هر سحرم را گرفته است

 

از من برفتن است و دلم تنگ فاطمه

گرچه کلون در کمرم را گرفته است

 

دنیا به کام من به خدا مثل زهر بود

از آن زمان که همسفرم را گرفته است

 

آن زمان که پهلوی او تیر می کشید

دردی تمامی جگرم را گرفته است

 

از من گرفت فاطمه را دشمنم،از او

در بین کوچه ها پسرم را گرفته است

 

یادم نمی رود سپرم بود و یک غلاف

از دستهای من سپرم را گرفته است

 

تیغی که وقت سجده سرم را شکاف داد

از من توان مختصرم را گرفته است

 

دگر صدای شکستن شنیده شد

مسجد عزای پشت درم را گرفته است

 

دور از نگاه دختر من بال جبرئیل

زخم عمیق فرق سرم را گرفته است

******************************

ضربت خوردن حضرت علی(ع) - یوسف رحیمی

 

می رود سمت مسجد کوفه

با دلی خسته از زمانه‌ی خود

خسته از کوفیان و بی دردی

غرق اندوه بی کرانه‌ی خود

**

می رسد با دل پر آشوبش

مرد غربت ، انیس سجاده

همدم چشمهای بارانیش

می شود چشم خیس سجاده

**

رنگ دلتنگی شفق دارد

سالها آفتاب چشمهانش

مصحف غربت و غم و درد است

صفحه صفحه کتاب چشمانش

**

گریه های شبانه‌ی او را

گونه‌ی خیس ماه می داند

شرح سی سال بی کسی اش را

دل بی تاب چاه می داند

**

سر خود را شب پریشانی

می گذارد به دوش نخلستان

می شود سوگوار چشمانش

دیده‌ی گریه پوش نخلستان

**

می رود سمت مسجد کوفه

تا که با عشق بی حساب شود

می رود تا محاسن خورشید

بین محراب خون خضاب شود

**

می رود تا که مستجاب شود

ندبه های شبانه اش حالا

می رود تا خدای خوبیها

مرتضی را بگیرد از دنیا

**

بین محراب اشک و دلتنگی

موسم آخرین سجود آمد

ناگهان مثل صاعقه ، تیغی

بر سر آسمان فرود آمد

**

سجده‌ی تیغ و ابروی خورشید

باز شق القمر شده انگار

بین محراب فرق کعبه شکافت

شب مولا سحر شده انگار

**

شوق پرواز بال و پر می زد

در تپش های چشم کم سویی

آمد از آسمان به دنبالش

بیقرار شکسته پهلویی

**

در کنار غروب چشمانش

آه سعی طبیب بی معناست

سالها بی قرار رفتن بود

بعد زهرا شکیب بی معناست

**

راوی سالها پریشانی ست

گیسویی که چنین سپید شده

در دل کوچه های دلتنگی

سالها پیش از این شهید شده

**

هر گز از یاد او نخواهد رفت

سوره‌ی کوثر و در و دیوار

آتش و تازیانه و سیلی

غنچه‌ی پرپر و در و دیوار

**

دست او بسته بود اما دید

گل یاسش به یک اشاره شکست

در هجومی کبود و بی پروا

دست و پهلو و گوشواره شکست

**

رفت و دلخستگان این عالم

در غم غربتش سهیم شدند

و یتیمان شهر دلتنگی

بار دیگر همه یتیم شدند

یوسف رحیمی

*************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی