کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

مرثیه شهادت حضرت علی علیه السلام

**************

ابوالفضل محمدی


نسل تو را ز نسل مطهّر گذاشته

آن کس که با نَبیت برادر گذاشته

 

دستی درون خلقت ما برده ای که حق

در تو وَ خویش دست برابر گذاشته

 

پای تو پایه های جهان گشت و مصطفی

بر پایه های عرش خدا سر گذاشته

 

دیگر خدا ز دین خودش مطمئن شده

وقتی علی برای پیمبر گذاشته

 

آن دم که دید خمّ تو کوچکتر از تو است

حوضی به نام چشمه ی کوثر گذاشته

 

تو آمدی و بعد تو پیغمبر خدا

دستی به روی واژه ی ابتر گذاشته

 

هر کس زبان به وصف صفاتت گشوده است

پا از گلیم خویش فراتر گذاشته

 

******************************

شهادت حضرت امیر(ع) - رحمان نوازنی

 

دوباره شب شـد و کعبـه دوان دوان می رفت

کجــا به این عجــله او نفـس زنـــان می رفت

 

چــقـدر آیه انفـــاق روی دوشـــــــش هست

اگر چه این همه با کیسه های نان می رفت

 

شبیه کــــودکی خـویـش  گـریه هـا می کرد

در آن شبـی کــه به یـار ی بیـوگـان می رفت

 

همه به ســاعـــت هر شـــب نگاه می کردند

ســر قــــرار مسیحـــای مهـــــربان می رفت

 

ولـــی دوبـــاره ندیدند مـــــــرد شبــــــهـــا را

و باز مثـل همیشــــــه که بی نشان می رفت

 

دوباره سیــر شـــدند و به خـــواب خوش رفتند

ولی به گـــریه دوبــــاره امیــرمــــان می رفت

**********************************

شهادت امیرالمونین(ع) - وحید قاسمی

 

رادمردی مهربان با دست های پینه دار

در میان کوچه های شهر غربت رهسپار

 

کیسه های نان و خرما روی دوش خسته اش

کیست این مرد غریبه ، با لباسی وصله دار؟

 

کهکشان ها شاهد غم های بی اندازه اش

ماه می گرید برایش چون دل ابر بهار

 

نیمه شب ها لابه لای نخل ها گم می­شود

چاه می داند دلیل گریه های ذوالفقار

 

در کنار چاه هرشب ایستاده جبرئیل

تا تکاند از سر دوش علی گرد و غبار

 

چند سالی هست بعد ماجرای فاطمه

لرزشی افتاده بر آن شانه های استوار

 

قامت سرو بلندش در هلال افتاده است

زیر بار رنج های تلخ و سخت روزگار

 

جای رد ریسمان های زمخت فتنه ها

سال ها مانده است بر دست کریمش یادگار

وحید قاسمی

******************************

شهادت امیرالمونین(ع) - محمد بختیاری

 

در حریمت شفا نمی‌خواهم

آتشم زن دوا نمی‌خواهم

 

لحظه‌ی استجابت روضه

از شما جز شما نمی‌خواهم

 

خاک پای تو کیمیای من است

جز همین کیمیا نمی‌خواهم

 

تا اسیر حسین تو هستم

دلی از غم رها نمی‌خواهم

 

من حسینی و حیدریم ، پس

بی نجف ، کربلا نمی‌خواهم

 

«مست مست و قلندر استم من

خاک نعلین قنبر استم من»

 

ابتدا ، انتها نداری تو

جز خدا آشنا نداری تو

 

آیه‌ی اعظم خداوندی

کی ، چگونه ، کجا نداری تو

 

همه‌ی سائلان تو شاهند

سائل بینوا نداری تو

 

فرش این خانه بال جبریل است

قالی نخ‌نما نداری تو

 

با سرت عرش شکسته ولی

روضه‌ی «بوریا» نداری تو

 

«شب اسیر سپیده‌ی سحرت»

عالمی مات جلوه‌ی پسرت

 

آمدم تا در این شب آخر

مثل این کاسه‌های پشت در

 

مرحمی آورم برای سرت

گرچه این را نمی‌کنم باور

 

که دوایی برای این سر نیست

که سر تو نمی‌شود بهتر

 

که امید یتیم‌ها امشب

می‌رود پیش حضرت مادر

 

که در این شهر بی‌لیاقت‌ها

نیمه شب دفن می‌شود حیدر

 

شب ، غریبی ، تلاطم دریا

شب مدینه ، نجف ، غم زهرا

 

اسم مادر رسید و غوغا شد

گره از کار بسته‌ام وا شد

 

اسم مادر دوباره معجزه کرد

نفس ‌آلوده‌ای مسیحا شد

 

باید امشب به روضه برگردم :

بی تو حیدر عجیب تنها شد

 

قدرِ شب‌های قدر ! بعد از تو

خانه قبری برای مولا شد

 

امشب آغاز بهتری دارد

شب وصل علی و زهرا شد

 

غم اگر رنگ مادری دارد

گریه هم بوی بهتری دارد

محمد بختیاری

***********************

شهادت حضرت امیر(ع) - علی اکبر لطیفیان

اگر تو را نداشتم، بدان خدا نداشتم

آری خدا نداشتم، اگر تو را نداشتم

 

نبود اگر کرامتت، نبود اگر طبابتت

هزار درد داشتم ولی دوا نداشتم

 

به نام تو خدا صفا به زندگیم داده است

بدون نام تو در این جهان صفا نداشتم

 

نوای من علی علی،صدای من علی علی

بدون این علی علی،خدا خدا نداشتم

 

سنگ شدم طلا شدم،شاه شدم گدا شدم

چه می­شدم اگر علی مرتضی نداشتم

 

اگر نبود زادگاه تو قسم به فاطمه

این همه سمت کعبه هم برو بیا نداشتم

 

من اسمه دوا علی و ذکره شفا علی

کمیل تو اگر نبود به لب دعا نداشتم

 

نبودی یا علی اگر، حسن نبود و هم حسین

بدون تو مدینه و کرب و بلا نداشتم

**************************

شهادت حضرت امام علی(ع) - رضا جعفری

 

تو را تنهای تنها آفریدند

برای خاطر ما آفریدند

 

تمام عشق را در تو نهادند

تو را با عشق یکجا آفریدند

 

وضوح روح تو ابهام دارد

تو را مثل معما آفریدند

 

تو را چون سوره توحید قرآن

برای نسل فردا آفریدند

 

کتاب وصف تو دل می رباید

تو را از بس که زیبا آفریدند

 

تو را دریای انواع تجلی

مرا غرق تماشا آفریدند

 

مرا سلمان پشت پایت ای مرد

تو را شبگرد صحرا آفریدند

*****************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی