کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها-4

**************

قاسم نعمتی

 

خدیجه زوج رسول است و مادر زهرا

خدیجه گوهر یکتا و درٌ بی همتا

ندیم ختم رسولان و یار پیغمبر

نبود در همه عالم کسی از او بهتر

خدیجه ای که پیمبر بود و را همسر

خدیجه ای که چو زهرا بود و را در بر

خدیجه ای که حسین و حسن نواده اوست

زنی که زینب و کلثوم خانواده اوست

خدیجه مادر سجاد و مادر باقر

کسی که شمس و قمر بهر خدمتش حاضر

خدیجه مادر بحر العلوم صادق بود

جهان به گوهر علمش همیشه شایق بود

خدیجه مادر موسی ابن جعفر ما بود

کسی که طاقت و صبرش بسان دریا بود

همو که جان به لب آورد در غل و زنجیر

به زیر لب همه شب خواند سوره تکویر

خدیجه مام رضا آن شه خراسان بود

همو که حشمت هارون از او هراسان بود

کسی که گفت به لب لااله الا هو

به طوس گشت غریبانه ضامن اهو

تقی نبود جز از او نقی هم از او بود

ببین که ساحت این زن چه خوب و نیکو بود

خدیجه را چه بگویم که ماه منظر بود

خدیجه مادر اختر امام عسکر بود

امام عسکر ما همچو ماه عالم گیر

کسی که رام شد اندر برش پلنگ و شیر

خدیجه مادر مهدی امام حاضر ماست

کسی که چشم بصیرش همیشه ناظر ماست

من از خدیجه چه بگویم بدین بیان قصیر

گنه نباشدی از من زبان کند تقصیر

به روز عشر ز ماه مبارک رمضان

گرفت جسم عزیزش مغاک در دامان

گرت نصیب شد ای جان گذر کن از کویش

که حس کنی به مشامت تو بوی مینویش

کند شفاعت سیمرغ گر به روز جزا

نبا شدش غم دیگر چو جان دهد به قضا

*****************************
محمد خسرو نژاد

 

بِین مادرها مقام برتری دارد خدیجه

زانکه چون زهرای اطهر، دختری دارد خدیجه

جای دارد گر کند فخر به هر زنهای دنیا

چونکه مانند محمد شوهری دارد خدیجه

از زنان انبیاء در شوکت و جاه جلالت

روز محشر هم مقام بهتری دارد خدیجه

اولین بانوی اسلام است او کز لطف یزدان

زیب دامان حیا خوش گوهری دارد خدیجه

داده درس حق پرستی را عجب بر خلق عالم

بر سر از عفت مبارک افسری دارد خدیجه

غم ندارد گر ندارد روز تنهایی انیسی

در رحم خود مونس نیکوتری دارد خدیجه

گر گذشت از مکنت دنیا ندارد غصه زیرا

همچو پیغمبر به دنیا همسری دارد خدیجه

غیر راه حق نپوید غیر حرف حق نگوید

همچو ختم الانبیاء چون رهبری دارد خدیجه

چشم «خسرو» و  روز محشر  هست برلطف وعطایش

چونکه جود بی حساب و وافری دارد خدیجه

*************************
امیرحسین آکار

 

گذشته از همه و پشت شوهرش مانده

چه مادرانه به پای پیمبرش مانده

درست! سوره نسل خدیجه کوته بود

ولی ادامه آیات کوثرش مانده

نه داستان خدیجه ادامه خواهد داشت

هنوز سوختن خانه و درش مانده

به فرض اینکه شکستند دست زهرا را

هنوز بستن دستان همسرش مانده

نه ماجرا به همین روی سکه ختم نشد

خدیجه روضه بخوان روی دیگرش مانده

حسین لحظه آخر به فکر رفتن بود

ولی هنوز وصایای مادرش مانده

دلیل داشت صدای زنی ز خیمه رسید

رباب خواست بگوید که اصغرش مانده

سه شعبه آمد و در خیمه دختری میگفت

ببین سکینه که چیزی ز حنجرش مانده

گذشت و عمه سادات دید مردی را

که رد پای سری روی خنجرش مانده

رسید کار به جایی که روضه خوان غش کرد

خدیجه روضه بخوان خط آخرش مانده ...

هنوز باقی نسل خدیجه در راه است

هنوز منتقم آل حیدرش مانده

******************************
سید هاشم وفایی

 

نظر وقتی که بر افلاک می کرد

تمام عرش را غمناک می کرد

میان هاله ای از درد و انــدوه

گل خود را پیمبر خاک می کرد

***

مهی رفتـه ، دلی پر آه مــانده

شبــانه خاطرات ماه مانده

خدیجه رفته و با چشم گریان

نگـاه فاطمــه بر راه مانده

***********************
موسی علیمرادی

 

بانوی صبح هستی و خورشید دیگری

خاتون آب هستی و پاک و مطهری

آری به اتنخاب خدا و گواه او

تنها تویی که لایق عشق پیمبری

در دامن تو مادر عالم سه ساله شد

شایسته از مقام تو شد شان مادری

گرد و غبار راه تو معراج جبرئیل

ای کاش میشد از سر این کوچه بگذری

بانو شنیده ام که وخیم است حال تو

در کنج خانه گشته ای از غصه بستری

گرچه کتاب زندگی ات  رو به آخر است

شان عیادت از تو مقام پیمبر است

وقتش شده که دختر خود را صدا کنی

بر روی نازدانه ات آغوش وا کنی

وقتش شده که شانه به گیسوی او زنی

با یک دو بوسه درد دلش را دواکنی

باید دو گوشواره خود را به او دهی

تا هدیه  عروسی او را  ادا کنی

چیری به عمر خود ز پیمبر  نخواستی

وقتش شده از او طلب یک عبا کنی

ار عرش پنج تا کفن آمد برای تو

خوب است پنجمین کفنش را سوا کنی

رفتی و داغ  تو به دلش کوه غم گذاشت

غصه شروع شد که دگر  مادری نداشت

مادر نداشت حرف دلش را به او زند

حرف از غمی که مانده میان گلو زند

مادر نداشت در شب جشن عروسیش

تا حرف دخترانه خود را به او زند

مادر نداشت  پشت در او را صدا کند

ناچار شد به خادمه خویش رو زند

پیراهنش گرفت به مسمار و پاره شد

مادر نداشت پیرهنش  را رفو زند

مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد

با یک نفر دم از غم راز مگو زند

زهرا که رفت نوبت زینب  دگر رسید

او میدوید  و قاتل ارباب می دوید

******************************
یوسف رحیمی

 

در بین ملائک از تو نام آورده ست

نام از تو شکوه ناتمام آورده ست

هر بار که آمده ست از سوی خدا

جبریل، به محضرت سلام آورده ست

***

دلخسته ز شهر بی‌وفا رفتی، آه

آرام و قرار مصطفی رفتی، آه

حتی کفنی نخواستی از دنیا

از بس که سبکبار و رها رفتی، آه

***

از چشم تر فاطمه طاقت رفته

تا کرب و بلا خروش غربت رفته

آنجا سخن از بی‌کفنی نیست فقط

پیراهن خورشید به غارت رفته

*************************
محمد امین سبکبار

 

گرفته حال دلم در هوای مادر زهرا

دو دیده ام شده باران برای مادر زهرا

هر آنچه دختر پاک و هر آنچه مادر خوب است

فدای مادر زینب فدای مادر زهرا

کریمه ی قم و حتی کریم شهر مدینه

کرم کنند به عالم به جای مادر زهرا

گرفته دست نیازم دخیل روزی امشب

اگر که سر بگذارم به پای مادر زهرا

خدا کند که ببخشد مرا به راه پیمبر

خدا کند که بمانم گدای مادر زهرا

من آمدم که خدیجه دوباره واسطه باشد

میان عبد سیاه و خدای مادر زهرا

اگر غلام حسینم اگر که مست اباالفضل

نوشته اند مرا در دعای مادر زهرا

شبیه طفل یتیمی که غرق گریه ی خویش است

دلم شکسته به بزم عزای مادر زهرا

قسم به چادر خاکی که من پناه ندارم

به جز عبای پیمبر، عبای مادر زهرا

اگر سر نوه اش را کنار دجله بریدند

میان دشت بپیچد صدای مادر زهرا

*******************************
وحید قاسمی

 

حتم دارم که رفتنی هستم

به خدا می سپارمت آقا

خواهشِ مادرانه ای دارم

جانِ تو، جانِ دخترم زهرا

 

حسرتِ دیدنِ عروسی او

به دلم ماند،چاره ای هم نیست

در شبِ خواستگاری دختر

غمِ بی مادری، غمی کم نیست

 

مادرم، حق بده که بی تابم

چشم هایم به اشک ناچار است

نیستم پیش او زمانی که

بین دیوار و در گرفتار است

 

دخترِ پا به ماهِ بی مادر

دردهایی نگفتنی دارد

کاش بودم، شنیده ام با او

در و همسایه دشمنی دارد

 

گریه هایت هنوز یادم هست

وقتی از آن چهل نفر گفتی

جان سپردم ز درد، وقتی از

لگدی بی خبر به در گفتی

**************************
محمد بیابانی

 

مومنون آیه‌های قرآنند

گاه مقداد و گاه سلمانند

از عرب تا عجم مسلمانند

همه فرزندهای بارانند

یا نوه یا نتیجه‌اند همه

بچه‌های خدیجه‌اند همه

سایه‌اش مستدام، بر سر ماست

خانه‌اش قبله‌گاه دیگر ماست

نامش آرامش پیمبر ماست

مادر فاطمه است، مادر ماست

مادرم! ای امام مادرها

به فدایت تمام مادرها

گرمی آشیان پیغمبر

همسر مهربان پیغمبر

یاد تو در روان پیغمبر

نام تو بر زبان پیغمبر

خاطرات تو گرمی شب اوست

یاد تو آه حسرت لب اوست

زن، ولی مردتر ز هر مردی

جگر کفر را درآوردی

قد علم کرده پیش هر دردی

تو بر اسلام مادری کردی

نه فقط امّ مومنین هستی

امّ اسلام، امّ دین هستی

به تو جبریل احترام کند

پیش پایت نبی قیام کند

به تو باید خدا، سلام کند

و تو را صاحب مقام کند

باید اینگونه منجلی بشوی

مادر همسر علی بشوی

با نبی گرچه همنشین بودی

قبل از اسلام بی‌قرین بودی

بین زن‌ها تو بهترین بودی

در زمین آسمان‌نشین بودی

اشک تو ای خدیجه غرّا

ریخته گریه ملائک را

مثل ابر بهار گریه مکن

انقدر گریه‌دار گریه مکن

از بد روزگار گریه مکن

مادر بی‌قرار! گریه مکن

در سرت فکر کیست می دانم

گریه ات مال چیست می دانم

در عذار گلت چه می بینی

که چنین بی قرار و غمگینی

نگران هجوم گلچینی

یا که رنجور دست سنگینی

آه از دست... آه از آن آزار...

آه از آن کوچه... آه از آن دیوار...

********************

یوسف رحیمی

 

نبوت را نگینی یا خدیجه

شفاعت آفرینی یا خدیجه

برایم مادری کن روز محشر

تو اُم المؤمنینی یا خدیجه

***

تو داری آنچنان حق عظیمی

که در ایمان و دین ما سهیمی

نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند

مسلمانان همه داغ یتیمی

***

نگاهت از غمی جانکاه می گفت

ز صدها داغ با هر آه می گفت

میان کوچه خالی بود جایت

که زهرای تو «وا اُماه» می گفت

*********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی