کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار مناجات ماه رمضان -8
**************

یا ایّها الکریم ببین بی بضاعتم

مهمان نامناسب ماه ضیافتم

دیدم که بار رحمت عام است آمدم

هرگز به روی من نزدی بی لیاقتم

لطف تو بود این که مرا پرده در نمود

با عفو خویش بس که نمودی بد عادتم

رحمت اگر مرا نخرد وضع من بد است

دل خوش نمی شوم به همین خرده طاعتم

من در خور مقام تو کاری نکرده ام

پس بیشتر ز طاعت خود در خجالتم

گر همنشین من نشوی می روم ز دست

حالا که آمدم بِرَهان از ضلالتم

کار مرا مقایسه با اهل دل مکن

چون در خورِ قیاس نباشد عبادتم

یک سال منتظر شدی و من نیامدم

یک بار هم گله نکنی از رفاقتم

رحم است بر غلام چو تسلیم می شود

حاشا اگر کنی به گناهم عقوبتم

گفتم حسین توبۀ من هم قبول شد

مثل همیشه می کند آقا شفاعتم
*************************

ای بنده بیا ساکن میخانه ما باش

ما شمع تو گردیم وتو پروانه ما باش

تا چند خوری باده ز پیمانه اغیار

پیمان بشکن طالب پیمانه ما باش

از عشق مجازی نشود کام تو حاصل

از عشق بتان بگذر و دیوانه ما باش

بیگانه شو از دیده که نادیده ببینی

بیزار تو از دیده بیگانه ما باش

باز است در رحمت ما رحم به خود کن

در دام نیفتاده بیا دانه ما باش

این کهنه خرابات چرا می کنی آباد؟

بگذر تو ز آبادی و ویرانه ما باش

یک عمر شدی خانه به دوش هوس و آز

یک ماه بیا معتکف خانه ما باش

هر در که زدی دست رد آمد به جوابت

پس منتظر پاسخ جانانه ما باش

ژولیده مشو ریزه خور سفره اغیار

مهمان منی بر سر پیمانه ما باش

*************************

یا رب دوباره وقت دعای سحر شده

این دل برای بزم دعا مفتخر شده

«اُدعونی استجب لکم» تو خدای من

بر من بشارتی است که وقت نظر شده

با این همه خطا و معاصیّ ام ای خدا

دیگر دعای نیمه شبم بی اثر شده

من در گناه کردن تو شهره گشته ام

جنس دلم به سختی جنس حجر شده

کاری برای قبر و قیامت نکرده ام

غفلت برای بنده ی تو دردسر شده

این روزه ها حریف جهنّم نمی شود!

یا رب ببین که بنده ی تو بی سپر شده!!!

رحمی نما و گر نه ز دست تو می روم

حالم شبیه حال دل محتضر شده

هر شب برای حال خودم گریه می کنم

تنها بهای من نم اشک بصر شده

با "یا حسین" به درگه تو رو نموده ام

یعنی که خوان رحمت تو پر ثمر شده

محمد فردوسی

**********************

آن دل که پر ز لقمه نان حرام نیست

در سر کشی نفس یقین بی لجام نیست

شب زنده دار زنده به عشق و محبت است

خواب خوش زمانه وگر نه حرام نیست

نان حلال مایه فیض سحر شود

کی گفته ارتباط در و اشک و طعام نیست

در محفلی که درک حضورش میسر است

این شان خاص ممکن درک عوام نیست

ای دل بیا و چاره نما ظرف کوچکت

این فیض دائم است، تو حالت مدام نیست

بدبخت آن که دل به مقامات بسته است

خوش بخت آن دلی که اسیر مقام نیست

افطار می دهند و یتیمان گرسنه اند

اهل سحر به جان علی بی مرام نیست

آن دل که جا به کوی ولایت گرفته است

با منکران رهبر خود هم کلام نیست

با این همه جهالت و درماندگیم شکر

دارم خدای خوبی و کارم تمام نیست

ای منتقم به خاطر حیدر ز ما گذر

در عفو لذتی است که در انتقام نیست

فرمان بده به آتش دوزخ فرو نشین

این شیعه علی بود و بی امام نیست

ای دل علی بگو، سفر کربلا طلب

جز بوی سیب وقت سحر در مشام نیست

سیدمحـمد میر هاشمی

**********************

ببینید ببینید هلال رمضان را
برون ریزید از دل همه ظن و گمان را
بمویید و برویید، بجویید و بپویید
بشویید عیان را و ببویید نهان را
چرا درد دل خویش نگفتیم به دلدار
چرا چاره نکردیم پریشانی جان را
برون آورد ای کاش یکی واقعه ناگاه
از این وحشت اوهام جهان نگران را
کدورت بزداییم، تباهی بتکانیم
علاجی بتوانیم مگر زخم زبان را
ببین در به درانیم رها در شب بی ماه
اگر دست نگیرند من و گمشدگان را
عزیزا به هم آییم که سفیانی دوران
به هم ریخته امروز زمین را و زمان را
دگر نوبت مهدی ست درآییم به میدان
مگو لشکر دجال گرفته ست جهان را  
چرا این همه در خویش تنیدیم و دویدیم
چرا دور نکردیم ز خود نام و نشان را
نه شمسیم و نه عطار، نه خواندیم به یک بار
نه حلاج و نه شبلی، نه شیخ خرقان را
ندیدیم و نگفتیم حکایات الهی
نخواندیم یکی قصه ی موسی و شبان را
همه روح شگفت است همه گنج نهان است
بیا پاس بداریم چنین درّ گران را
دکانی بگشودیم به سرمایه ی جادو
اگر معجزتی نیست ببندیم دکان را
مقیمان حرم را مزن با دم شمشیر
مریز آبروی کس، مرنجان همگان را
منم طوطی ناچار مرا با خود مگذار
رها کن ز من این بار منِ آینه خوان را
منم طوطی و در من هر آیینه دم اوست
سخن های غریبی ست من هیچ مدان را
از این ظلمت یکریز جهان را به درآریم
سحر شد نشنیدید مگر بانگ اذان را؟
اگر عاشقی امروز به میدان عمل شو
اگر یوسفی امروز مرنجان اخوان را
مبندیم در نور به روی دل مستور
سحر شد بگشاییم مفاتیح جنان را
عزیزان منا کاش مبارک شود ایام
ببینید ببینید هلال رمضان را

*************************

ناله می‌زنم از دل، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجاهِل
نیست بهر تو مشکل، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجاهِل

غافر الذنوبی تو، ساتر العیوبی تو
گرچه نیستم قابل، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجاهِل

بنده‌ای خطاکارم، عاصی و گرفتارم
شد گنه مرا حاصل، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجاهِل

پای نفْس خود ماندم، از تو رویْ گرداندم
بوده‌ام ز تو غافل، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجاهِل

گرچه خاطی و پستم، عاشق حسین هستم
یا کریم و یا عادل، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجاهِل

غرق معصیت اما، آمدم به سویت با...
…ذکر یا ابوفاضل، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجاهِل

علی صالحی

****************************

تو که در فضل و رحمت بی کرانی
عطا کن روزگاری آسمانی
مقدّر کن چنان امسال من را
که باشم تا ابد صاحب زمانی
***
عنایت کن دلی بیدار یا رب
که باشد محرم اسرار یا رب
مدد کن تا که باشم در همه عمر
برای مهدی تو یار یا رب
***
جهان را پر کن از آیات نورش
پر از آیات چشمان غیورش
چه تقدیری از این بهتر که امسال
خداوندا شود سال ظهورش

یوسف رحیمی

*******************

گر چه باشد گناهم از حد بیش

ناامیدم مکن ز رحمت خویش

پاى تا سر همه گناهم من

رحمتى کن که روسیاهم من

نیست فریاد رس به غیر تو کس

به تو امیدوار باشم و بس

به مقام چهارده معصوم

مکن از رحمتت مرا محروم

*************************

من کیم؟ عبد گنه کار الهی العفو
من کیم؟ بنده ی سربار الهی العفو
منم آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست
نه که یک مرتبه، بسیار الهی العفو
نفس من ول کُنِ من نیست! خدایا چه کنم؟
خسته ام زین همه آزار الهی العفو
با گناهی که ز من سر زده، بین من و تو ...
 
چیده شد این همه دیوار الهی العفو
من زمین خورده ام و آمده ام توبه کنم ...
...
با چنین وضع اسفبار الهی العفو
بزنی یا نزنی مال تواَم جان علی
پس بیا رحم کن این بار الهی العفو
چیزی از سوختن من که نصیبت نشود
پس نجاتم بده از نار الهی العفو
مهربانی کن و این بار مرا نیز ببخش
ذوالکرم! حضرت غفّار! الهی العفو 
زیر چتر کرمت آمده ام ربّ کریم
با علی ـ حیدر کرّار ـ الهی العفو
ای خدای علی و فاطمه! ای رحمت محض!
می زنم در همه جا جار الهی العفو
ذکر من بعد سلامی به حسین بن علی
می شود لحظه ی افطار: الهی العفو

محمد فردوسی

***********************

مناجات رمضان

الهی سائلی پشت در آمد

فقیر آمد فقیرِ حیدر آمد

باذن الله تا در می زنم من

دم از آقام حیدر می زنم من

علی مشکل گشای هر غم ما

علی در اصل اسم اعظم ما

علی آئینۀ ذات و صفات است

بَدَل گردان لوح سیئات است

علی با سائلانت همنشین است

علی با بی کَسان یار و معین است

صدایت می زنم یا حیِّ سرمد

بنام حیدر و نام محـمد

شب تقدیر چون با نور آیم

تو گویی سوی کوه طور آیم

شب قدر تو چون بی نور باشم

من از آل پیمبر دور باشم

اگر با روسیاهی تمامم

رسد پرونده ام دست امامم

چه حالی می شود آقای خوبم

اَلا ای ربِ غفار الذّنوبم

اگر امشب مقدر شد بمیرم

چه خاکی بر سرم باید بریزم

به خاک کربلا سوگند یا رب

به احوال صبور قلب زینب

به حق مجتبی نور دو عینش

به جسم غرقه در خون حسینش

به اشک چشم بارانیِ عباس

به قلب پاک و نورانی عباس

به محراب علی و سجده گاهش

که در وقت سحر شد قتلگاهش

بحق کوثر قرآن الهی

به این پروندۀ ما کن نگاهی

مبادا آبروی ما بریزد

که اشک مهدی زهرا بریزد

به یک العفو درد ما دوا کن

بیا و خاک ما را کربلا کن

که شاید پاک قرآن سر بگیرم

پس از آن یار را در بر بگیرم

الهی دوست راضی گردد از ما

به لطفت بعد از این یاریم او را

ندای یا لثاراتش چو آید

نگاه تازه ای بر ما نماید

اگر مهدی قیامش راه افتد

بسیج انتقامش راه افتد

قیام کوچه را امداد سازیم

در و دیوار را آباد سازیم

اگر آلوده دامن پاک گردد

به زیر پای اکبر خاک گردد

****************************

رمضان بوی مناجات و دعا می آید
     
عطر تسبیح و صدای شهدا می آید
      
     
گوشه ی چشم من امروز سحر، تر شده است
     
آبرو باز به کابین گدا می آید
      
     
دیده ی کور به اشک سحری روشن شد
     
بوی پیراهن یوسف ز کجا می آید؟
      
     
کاش آماده ی مهمانیتان می بودم
     
به سر سفره کسی بی سر و پا می آید
      
     
خاطر حضرت ارباب بیا عفوم کن
     
که فقط بخشش و رحمت به شما می آید
      
     
هر سحر مثل محرم دل من می گیرد
     
باز عطر حرم کرب و بلا می آید
      
     
لب من زخم شده از عطش اما به فدات
     
یادم از چوب و لب و طشت طلا می آید
محسن حنیفی
******************************
دل ما معتکف کوی خدا شد الحمد
درِ این ماه به روی همه واشد الحمد

رحمت و مغفرت از لطف خدا می بارد
دعوت عام ز هر شاه و گدا شد الحمد

به گنه کار بگو ماه دعا شد برگرد
حاجت عبد خطا کار روا شد الحمد

آری یک عمر اگر توبه شکستی باز آی
توبه اینجاست که پر قدر و بها شد الحمد

دست بردار- تهیدستیِ ما عیبی نیست
که شفیع همه کنزُ الفقرا شد الحمد

جوششِ عفوِ کریم و نظر لطف رحیم
آنقدر هست که بر ما هم عطا شد الحمد

خُفتم و خوابِ مرا اجرِ عبادت دادند
لب فرو بستم و تسبیحِ خدا شد الحمد

از سحر تا دمِ افطار لبم آب نخورد
پس نصیبِ عطشم آبِ بقا شد الحمد

جگرم سوخت کمی – یاد حسین افتادم
نَفَسم هَمنفسِ کرب و بلا شد الحمد

ساقی اَم حضرتِ سَقّای حرم عباس است
مشک او اشک شد و گریۀ ما شد الحمد

این نشانیِ قبولی است که عمری دل من
هم نوا با همۀ آل عبا شد الحمد

سحر و اشک شب و نالۀ یارب یارب
وقت هم ناله شدن با شهدا شد الحمد

از شب قدرِ همین سال گذشته تا  حال
بارها قسمت من صحن رضا شد الحمد

این گنه کار کجا و سحرِ کوی حسین
مستجاب عاقبت انگار دعا شد الحمد

عن قریب است که گویند فلانی جا ماند
بازهم قافله رفت و دل ما اینجا ماند

محمود ژولیده

**************************

رمضان است دلم لطف و عطا می خواهد
     
بخشش کوه گنه از تو خدا می خواهد

     
هر که را غیر تو این دل به خودش جا داده
     
دل بیمار شده از تو دوا می خواهد

     
گفته ای جمع گناهان همه را می بخشی
     
بخشش جمع گناهان همه را میخواهم

     
چشم من خشک شده بس که خطاکار شده
     
چشم آلوده شده از تو ضیاء  می خواهد

     
هر دری را که زدم در به رویم باز نشد
     
باز کن در که  تو را از تو گدا می خواهد

     
تا مناجات کند در دل شبها با تو
     
دل بی حال ز تو حال بکا می خواهد

     
بی پناهم من آلوده ندارم جایی
     
دل بی همنفسم صحن رضا می خواهد

     
دم افطار به یاد لب عطشان حسین
     
دل تنگم حرم کرببلا می خواهد
     
ساربان برد غنیمت ز تو انگشتر را
     
دل من گریه ی انگشت جدا می خواهد
ناصر شهریاری
********************

بارم این بار درِ خانه ی یار افتاده
     
راه گمراه سر کوی نگار افتاده
     
من همانم که ز مقدار و عیار افتاده
     
بی قراری که به یک گوشه کنار افتاده
      
     
با کریمان سخن از فقر گزاف است گزاف
     
صحبت از بنده ی درمانده خلاف است خلاف
      
     
من شنیدم به حرم روی سیه عیبی نیست
     
نزد غفار دو صد کوه گنه عیبی نیست
     
به حرم آمدن مانده ز ره عیبی نیست
     
آنکه عمر را ز گنه کرده تبه عیبی نیست
      
     
عیب آنست که نومید ز رحمت بشوم
     
خوف دارم که گرفتار به نقبت بشوم
      
     
عیب آنست که با یار دلم کار نداشت
     
عیب آنست که این گمشده اقرار نداشت
     
عیب آنست که از غم دل من یار نداشت
     
عیب آنست که این جسم خریدار نداشت
      
     
تا خریدار دل خسته حسین است حسین
     
رمز این قفل در بسته حسین است حسین
      
     
ما که لب تشنه ی الطاف خدائیم همه
     
ما اضافات گل آل عبائیم همه
     
دانش آموخته ی کرببلاییم همه
     
ما قسم خورده ی خون شهدائیم همه
      
     
دست بیعت دمی از دست ولایت نکشیم
     
پای خود را ز ره پاک هدایت نکشیم
      
     
سر این سفره نشستند کریمان کریم
     
صاحبان نمک و سفره ی احسان قدیم
     
راه دادند اگر یک شبه ما را به حریم
     
لا اقل آبروی ماه خدا را نبریم
      
     
پای این سفره نشستند تمام شهدا
     
بانیانند همه پنج تن آل عبا
      
     
من که یک عمر سر عهد تو محکم نشدم
     
عین عدل است که با ماه تو محرم نشدم
     
بار عام است ولی لایق این هم نشدم
     
این همه لطف و کرم باز من آدم نشدم
      
     
باز هم بازهم اینبار مرا بخشیدی
     
بخدا حرف من این است چرا بخشیدی

***********************

توبه از جرم وخطا،حال سحر می خواهد
     
خلوت نیمه ی شب اشک بصر می خواهد
      
     
وادی طور همین هیئت هر هفته ی ماست
     
دیدن نور خدا اهل نظر می خواهد
      
     
سختی گردنه ی عشق زمینت نزند
     
راه پر پیچ وخمش مرد سفر می خواهد
      
     
صرف این سینه زدن ها به مقامی نرسیم
     
محرم راز شدن دیده ی تر می خواهد
      
     
جهت بخشش هر سینه زنی حضرت حق
     
محشر از مادر سادات نظر می خواهد
      
     
عمل زینب کبری به همه ثابت کرد
     
سر شکستن ز غم دوست جگر می خواهد
      
     
سر عباس به نی پند ظریفی دارد
     
غیر خورشید،سماوات قمر می خواهد

وحید قاسمی

****************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی