کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۱۵

*******************

حضرت علی اکبر(ع)

ما را نظر دوست خدا باورمان کرد

با یک صلوات از دگران برترمان کرد

ذکر صلواتی که خدا هدیه به ما داد

ذکریست که همسفرۀ پیغمبرمان کرد

هم سفرۀ پیغمبر اکرم شدن ما

فیضی ست که دور و بری حیدرمان کرد

با حب علی عاشق زهرا شده ایم و

این عشق غبار قدم مادرمان کرد

خاک قدم فاطمه بودیم که بی بی

با نام حسن عاشق عاشق ترمان کرد

با عشق حسن بوده گرفتار حسینیم

این کار حسین است اگر نوکرمان کرد

سلطان شده باشیم غلام درِ اوییم

در اوج، کف پای علی اکبر اوییم

میلاد گل سرسبد شاه جهان است

خاک قدمش تاج سر اهل جنان است

شیرینی نام علی اکبر لیلا

نقل دهن مجلس شیرین دهنان است

ای لیلی لیلای حرم، خوش قد و بالا

نام تو شروعی ست که آغاز اذان است

گفتیم که میلاد علی روز پدر بود

گفتند که میلاد تو هم روز جوان است

هم حیدر کراری و هم احمد مختار

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است

پس حق بده از چشم تو کفار بترسند

تا پلک تو تیر و خم ابروت کمان است

تو جمع همه پنج تن آل عبایی

تو علت زیبا شدن مأذنه هایی

در روز ازل عشق و صفا را به تو دادند

افسار همه ارض و سما را به تو دادند

عباس اگر که علی کرببلا شد

پیغمبری کرببلا را به تو دادند

با صوت اذان تو به داوود عیان شد

تا روز ابد اوج صدا را به تو دادند

از بسکه گره باز نمودی ز دل خلق

مانند حسن جود و سخا را به تو دادند

عیسای مسیح حرم آل محــمد

بی واسطه معجون شفا را به تو دادند

در پیش تو خورشید چه افتاده می آید

پیراهن شه بر تن شهزاده می آید

ای روی تو چون روی پیمبر علی اکبر

هستی نوۀ ساقی کوثر علی اکبر

تو لایق شمشیر علی بودی و هستی

باید بزنی بر دل لشگر علی اکبر

با واسطه شاگرد یدالله زمینی

از برکت عباس دلاور علی اکبر

شاگرد ابالفضل شدن فیض کمی نیست

شد ضربۀ تو ضربۀ حیدر علی اکبر

تیغ کج تو  نعرۀ یا فاطمه دارد

انداخته دور و بر تو سر علی اکبر

مشغول دعاگویی تو زینب کبراست

از جای بکن قلعۀ خیبر علی اکبر

هر کس که تو را دید به پای تو سر انداخت

با دیدن ابروی کج تو سپر انداخت

بی عشق تو هر قلب پریشان شده باشد

چون کاخ خرابیست که ویران شده باشد

اصلاً عجبی نیست که با نیمه نگاهت

یکباره گدا حضرت سلطان شده باشد

اصلاً عجبی نیست که دور و بری تو

با گوشۀ چشمان تو سلمان شده باشد

اصلاً عجبی نیست که هر بندۀ گمراه

با صوت اذان تو مسلمان شده باشد

اصلاً عجبی نیست که این شاعر گمنام

با لطف شما صاحب دیوان شده باشد

اصلاً عجبی نیست که مخروبۀ قلبم

با لطف خدایی تو ایوان شده باشد

ما هرچه که هستیم گرفتار تو هستیم

صد شکر که عمریست بدهکار تو هستیم

ای کاش به ما نیز صفاتی برسانی

از لعل خودت یک صلواتی برسانی

اندر خم یک کوچه نشستیم بیایی

تا اینکه به ما راه نجاتی برسانی

ما تشنۀ یک جرعه ز چشمان تو هستیم

تا اینکه خودت آب حیاتی برسانی

خالی شده این دست خودت پر بکن آقا

ای کاش به من نیز براتی برسانی

بالی بده تا کرببلایم برساند

ای کاش برات عتباتی برسانی

دلتنگ حریم پسر فاطمه هستم

ای کاش در این هفتۀ آتی برسانی

بوی تو می آید به نظر وقت اذان است

این عطر گمانم ز نسیم رمضان است

بگذار که امسال سحر یار تو باشم

مهمان سر سفرۀ افطار تو باشم

نگذار که یک عمر جدا از تو بمانم

نگذار که یک عمر فقط بار تو باشم

نگذار اسیر غم دنیا شده باشم

بگذار که یک عمر بدهکار تو باشم

داروی طبیبان به خدا نیست دوایم

داروی من این است که بیمار تو باشم

بگذار در آن ماه، شب لیلۀ قدری

یک ثانیه ای هم شده زوار تو باشم

آقا علی اکبر ارباب نظرکن

بگذار که من خادم در بار تو باشم

بگذار محرم برسد اذن بگیرم

بگذار شب هشتم امسال بمیرم

مهدی نظری

********************

آهسته آمدی که دلم را خبر کنی

سهم مدام جام مرا بیشتر کنی

از راه آمدی که زمین را جلا دهی

عطری دوباره بر نجف و کربلا دهی

ای آفتاب شوق و صفا و امید و جود

ای آنکه آمد و دل ارباب را ربود

بازوی کوچکت خبر از ذوالفقار داشت

زلفت برای هر سر و سردار دار داشت

امشب شب تلاوت قرآن سرمدی است

چشم حسین مات جمالی محــمدی است

***

ای نور چشم های زلالت پیمبری

در راه رفتنت چقدر مثل مادری

عطر بهاری نفس مرتضی علی

ای حجم جاری نفس مرتضی علی

لب های گرم حضرت عباس می زند

بوسه به دست های تو مشکل گشا علی

آینۀ تمام نمای محــمدی

پرورده ی بهشت رسول خدا علی

قربان دست های اباالفضلی ات شوم

بر روی بازوان تو هم نقش، یا علی

برق نگاه مست تو تا آسمان رهاست

(جانا حساب چشم تو از دیگران جداست)

***

دائم دلم به راه تو پا می کشد علی

آخر خیال وصل، مرا می کشد علی

دارم برای آمدنت شعر می شوم

عشقت دل مرا به کجا می کشد علی؟

گفته است مادرم که فدایت شوم کنون

دارد قضا مرا به بلا می کشد علی

من بی خودم ز خویش نه سر دانم و نه پا

شوق لب تو دست مرا می کشد علی

این است آرزوی شب و روز نوکرت

پای ضریح عشق سلامی کشد علی

***

ای آمده به جان ز جهانداری ات جهان

افتاده پای غیرت تو هفت آسمان

ای سر فراز ! ، سرو ستبر حسین من

ای مونس همیشه ی قبر حسین من

***

دستم برای آمدنت لرزه داشته

حتی قلم قدم ز قدم بر نداشته

ناقابلست سینۀ تنگم ولی خدا

این قلب را به عشق تو در سینه کاشته

اصلا به عشق چشم تو این روح مختصر

در جسم گرد و خاکی من پا گذاشته

اصلا فقط به حرمت یک یا حسین تو

عالم پر از طراوت یک یا حسین تو

پرچم بگیر ای که جهان در مدار توست

لشکر بخواه لشکر خورشید یار توست

دستی به دستگیری بیچارگان برآر

ای مثل مجتبی همه ی عمر، سفره دار

آقا مرا به نور علی رو به راه کن

گاهی به زیر پای خودت هم نگاه کن

مبهوت خنده های تو گلهای شاد هم

در حلقه های زلف تو افتاده باد هم

***

ای خواجه کیست آنکه بگردد فدات من

جان می دهد به حسرت یک رونمات من

ای خواجه کیست آنکه گدا را نواخت تو

کو آن گدا که سر بدهد پیش پات من

لب باز کردی از نفست جان گرفتم و

حالا که جان گرفته ز لحن دعات من

دل را به یک نگاه علی وار زنده کن

بی تاب و کشته مرده ی طرز نگات من

توحید با زبان تو شیرین و تا ابد

فرهاد شعر من تو و عبد خدات من

آموختم ز عشق که مشق فنا کنم

دامان یار گیرم و دل را رها کنم

***

ای ارث از عشیره ی کرار، عزم تو

ای ذوالفقار، تشنه ی میدان رزم تو

آری تویی که پشت ستم را شکسته است

عباس با تو شانه به شانه نشسته است

جانم به چشم های تو ای مرد شیرگیر

ای دشت خون به قبضۀ چشمان تو اسیر

ای در تو شان حیدر کرار منجلی

جانم به بازوان علی وارت ای علی

دلگرم از نگاه حسینی تو حسن

ای نور چشم و قوت قلب امام من

جانم به تو که پای امامت نشسته ای

جز با حسین عهد ولایت نبسته ای

جانم به تو که سایه ی قدت پناه شد

لبخند تو امید همه خیمه گاه شد

ای شط به پای عزم تو افتاده بی قرار

ای فخر شیعیان به همه روز و روزگار

آری محــمد است که در توست منجلی

بر روی بازوان تو هم نقش، یا علی

***

ای تشنه ی قیام شما ذوالفقارها

در التهاب صبح شما بیقرارها

چشم انتظار فصل شما پابرهنه ها

دلداده ی شکوه شما سر بدارها

تا روزها به شمس شما نو نمی شوند

یعنی که رو به راه نگردیده کارها

ای نور نو رسیده دعا کن که تا خدا

پایان دهد به  همهمه ی انتظارها

آن روز مثل نور به خورشید می رسند

همراه تکسوار شما تکسوارها

خورشید تار و تیره نگردیده هرچقدر

پنهان کنند آینه را در غبارها

می آید و بهشت به این شهر می رسد

می آید و به شهر می آید بهارها

***

تیغی به سر بنه که ببینی مرام ما

سر دادن است فکر همه صبح و شام ما

تا هست جان، به جان تو جانم فدای توست

این قلب چاک چاک شکسته برای توست

ما نیز دل به راه ولایت نهاده ایم

(ما بیدلان مست دل از دست داده ایم)

سرمایه شکسته دلان یا علی مدد

دست گدا و دامنتان ،یا علی مدد

گفتند از بهشت خدا حیدر آمده

آقا ببین که سائل انگشتر آمده

حامد اهور

*****************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی