کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۱۲

*******************

گفتم ای دل به جان رسیدم گفت

زچه گفتم از آنچه دیدم گفت

زچه خم گشته قامتت گفتم

از غم هجر او خمیدم گفت

تو کجا و غمش کجا، گفتم

این بلا را به جان خریدم گفت

عجب از اشک آه تو گفتم

به خدا زین دو، روسپیدم گفت

با گناهان چه می کنی گفتم

که علی می دهد  نویدم گفت

به که دل بسته ای بگو  گفتم

کسته عشق آن شهیدم گفت

دیده ای کربلای او گفتم

این بود منتها امیدم گفت

در مدیحش بگو  سخن گفتم

من ز پیر خرد شنیدم گفت

که در او بین جلال سرمد را

صورت و  سیرت محــمد را

بند دوم

دل زدنیا گسسته ام امشب

خوش از این دام رسته ام امشب

تا شود خانه محبت دوست

دل زدنیا گسسته ام امشب

پی تجدید عهد با جانان

همه عهدی شکسته ام امشب

در هوای طواف کعبه عشق

باز احرام بسته ام امشب

مژده آمد که میرسد از راه

آن نگار خجسته ام امشب

به امیدی که دست من گیرد

سر راهش نشسته ام امشب

تا زدیدار او صفا  یابد

این دل و جان خسته ام امشب

ارمغانم به آستانه او

بود این گل که بسته ام امشب

که در او بین جلال سرمد را

صورت و سیرت محــمد را

بند سوم

عقل کل را نظیر می آید

عشق کل را وزیر می آید

نهر دیگر جدا شد از کوثر

یا که خیر کثیر می آید

بار ش رحمت خدا امشب

بر کبیرو صغیر می آید

امشب از توده گنه کاران

ناله ی یا مجیر می آید

هر دم از بندگان خاک نشین

بانگ نعم الأمیر می آید

زسرا پرده جلال حسین

طرفه ماهی منیر می آید

کز تجلای روی زیبایش

مهر گردون حقیر می آید

پسری داده بر حسین خدا

که پدر را نظیر می آید

اوست روح کرامت و کرمش

خلق را دستگیر می آید

شیری از بیشه علی برخاست

که چو او شیر گیر می آید

خون، خون خداست در بدنش

که چنین دلپذیر می آید

او علی اکبر است و در مدحش

نغمه از عقل و پیر می آید

که در او بین جلال سرمد را

صورت و سیرت محــمد را

بند چهارم

جرخ دین جلوه ای دگر دارد

ماهی ازمهر خوبتر دارد

آسمان را بگو برون آرد

ماه از این خوبتر اگر دارد

پسری در کمال زیبایی

جای در دامن پدر دارد

شد زلطف خدا حسین پدر

پسرت یاعلی پسر دارد

جای زهرا در این میان خالی است

کز رخ طفل بوسه بر دارد

نیست زهرا ولی بود زینب

که چو جان طفل را ببر دارد

دید حق بر حسین و داغ دلش

کز غم سید البشر دارد

خواست کز خاطر خطیر حسین

این غم جانگداز بر دارد

داد او را یگانه فرزندی

که نشان از پیامبر دارد

می کند یاد جد اطهرا خویش

تا به رخسار او نظر دارد

او علی اکبر است و در وصفش

این سخن را ملک زبر دارد

که در او بین جلال سرمد را

صورت و سیرت محــمد را

سید رضا موید

*******************************

ساقی بیا که مشکلم آسان نمی شود۲۱

جامی بریز باده که پنهان نمی شود

طوفانی ام، رسیده ام از خم سبو کشم

با این یکی دو جام که طوفان نمی شود

ما را خدا برای حسین آفریده است

این بندگی حواله ی سلطان نمی شود

ما از ازل خراب سبوییم و غیر ما

مستی حریف این مِیِ جوشان نمی شود

ما عاشقیم، عاشق ارباب زاده ایم

این عاشقی نصیب سلیمان نمی شود

ساقی بیا و این دل دلداده را ببین

جامی بریز و حضرت شه زاده را ببین

***

بالا بلند! سایۀ طوبی کجا و تو!

ای آبشار! پهنۀ دریا کجا و تو!

با یک نگاه زنده کنی کائنات را

تا سر دهند شور مسیحا کجا و تو‍!

وقتی قدم به خاک نهادی بهشت گفت:

ای قبلۀ عیان شده! دنیا کجا و تو!

سیلاب می کند نظرت رشته کوه را

ثابت کند که معجز موسی کجا و تو!

چون تو به اوج، جاذبه پیدا نمی شود

هر یوسفی که یوسف لیلا نمی شود

***

از راه آمدی که ز دل دلبری کنی

ما سر فدا کنیم و تو هم سروری کنی

نامت بلند باد! که این جا دلی نماند

زلفت دراز باد! که غارت گری کنی

ای از همه شبیه ترین بر رسول عشق!

باید به آل فاطمه پیغمبری کنی

ای دومین علی، علی اول حسین!

باید از این به بعد علی پروری کنی

ای جلوه ات شبیه ابالفضل بی بدیل!

باید میان معرکه ها حیدری کنی

پیغمبر دوباره ایل و تبار عشق!

ای صاحب همیشگی ذوالفقار عشق!

***

وقتی میان معرکه تکبیر می کِشی

یک دشت را به پنجه ی تسخیر می کشی

چشم تو کافی است برای تمام خلق

وای از دمی که قبضه ی شمشیر می کشی

زَهره که هیچ، هر رجزت سینه می درد

وقتی که نعره های نفس گیر می کشی

عقاب های آسمان همه مبهوت مرکبت

می تازی و زبانه به زنجیر می کشی

ای سبط مرتضی تو علی را به کارزار

با ضربه های خویش به تصویر می کشی

زیبا ترین تجسم خون خدا تویی

سر تا به پا تمامی کرب و بلا تویی

***

راه خدا به سمت تو و آسمان توست

حتی حسین چشم به راه اذان توست

همسایه ی همیشه ی معراج اهل بیت

جای پیمبران همه در آستان توست

شیواترین مکبّر محراب مرتضی

نهج البلاغه تا به ابد خطبه خوان توست

ابرو کمان حضرت ارباب تا ابد

خورشید کوچه گرد به طاق کمان توست

باب الحوائجیِ تو بمثل عموی خود

عباس مست جاذبه ی بی امان توست

بند دل حسینی و آرام زینبی

تو روضه ی نگفته ی هر شام زینبی

حسن لطفی

***************************

ریشه دوانده در جگرم اضطرار عشق

ای مستدام باد چنین سایه سـار عشق

 رمز حیات عالم و آدم به دست اوست

در حیرتم ازاین همه سختی کار عشق

بی همرهی خضر نباید سلوک کرد

دستی گرفته ام به عنان سوار عشق

"عالی" پرستم و به "علی" ها مرید،سخت

دلبسته نیستـــم به کسی جز تبـــــار عشق

تـــرک معاش کرده ام و فـــاش گفته ام

بر من حرام باد به جز کار و بار عشق

راه بهشت می گذرد از حرم فقط...

از راه کربلای تو...راه دیار عشق

روزجوان، تو، روز اذان وجهاد، تو

بایـد نـــوشت روز تــــــو را "اعتبــــار عشق"

 با خنده ات حسین عجب عشق می کند

روز ولادت تــــو شروع بهـــار عشق

تــــو دومین پیمبر و تو دومین علی

دنیا نشسته بود در این انتظار عشق

وقتی "حسین،از منِ" پیغمبر خداست

حتما علیِ اکبر او نیـــــز مرتضاست

***

پرواز قصه بود فقط،پر اگر نبود

شوق رسیدنِ به فراتر اگر نبود

جمعی دخیل بسته به درهای رحمتت

اوجی نبود، حلقه ی این در اگر نبود

 باید گرفت دامن اسباب تا رسید

در خانه ی حسین ،علی اکبر اگر نبود

از بس که در صفات و کمالات محشری

حیدر تـــــو می شدی،شه خیبر اگر نبود

 تنها نبود شان تو در "زاده ی حسین"

شانت امــــــام بود ،برادر اگر نبود

در شان تــــو هدیـــــــــــه ی قابل نداشتیم

بر روی دست خواهشمان "سر" اگر نبود

هر کس رسیده است به جایی ز لطف توست

حتی لطیفیان  ،"علی اکبر" اگــر نبود

محــمد کاظمی نیا

**********************

خوب است کار چشم کار باده باشد

خوب است گر میخانه در سجاده باشد

خوب است انگور از زمان غوره بودن

بهر می خالص شدن آماده باشد

وقتی بلندی مانع تنزیل فیض است

اصلاً همان بهتر گدا افتاده باشد

این خاندان آیینه ها را می پسندند

اینجا زرنگی کرده هرکس ساده باشد

دل می برد یک تار مویش از دو عالم

هر کس به زلف یار ما دل داده باشد

بعد مسافت نیست سد وصل اما

خوب است عاشق در میان جاده باشد

خوب است بر این خانه بالم را ببندند

تا این کبوتر منصبش آزاده باشد

بی شک و شبه لاجرم بر دل نشیند

شعری که در اوصاف یک شه زاده باشد

 یک گوشه چشمی کن که در لکنت نمانم

مستانه از اوصاف بی حدت بخوانم

 ***

ای قد تو سرو ریاض روضه خوان ها

در آرزوی شانه هایت آسمان ها

باید به اشک چشم گفت از معجزاتت

حالا که قاصر می شوند از تو زبان ها

آواره بودن عالم خوبی ست وقتی

لطف تو می بارد سر بی خانمان ها

یثرب به یمن بودنت خورشید دارد

روشن شد از انوار تو روح و روان ها

دلــــدار آقـــــای  جوانـــان  بهـــشتی

دامان پر مهر تو و دست جوان ها

پایین ترینیم و شما بالاترینی

ما خاک بی ارزش شما و بی کران ها

لیلای لیلایی و مجنون حسینی

لیلا ترین مجنون اعصار و زمان ها

مژگان تو تیر است ابرویت کمان است

پس خوش به حال صید این تیر و کمان ها

 الحق والانصاف نورت حیدری بود

ظرفیتت ظرفیت پیغمبری بود

 ***

وقتی به دنیا آمدی دنیا عوض شد

طرز تلاطم کردن دریا عوض شد

ارباب بیش از پیش جودش کار می کرد

حتی عنایت کردن آقا عوض شد

احمد"ص" به شکل حیدر کرار آمد

وقتی به دنیا آمدی معنا عوض شد

این شهر از امشب محــمد  دار شد باز

طرز تجلی کردن طاها عوض شد

یکبار دیگر جبرییل از عرش آمد

یکبار دیگر قصه از اینجا عو ض شد

آمد چو بالای سرت تطهیر را خواند

یعنی مقامت از همین حالا عوض شد

گهواره ات را دست زینب داد آقا

یعنی بهشتت از همین حالا عوض شد

این خانه از یمن وجودت بیت وحی است

از برکت نام تو، ما فیها عوض شد

 تا چشم تو با چشم عمه روبرو شد

اشکش می ناب و نگاه تو سبو شد

 ***

وقتی که بر روی سرش دستار می بست

در آسمان ها نقطه ی پرگار می بست

عطر تنش عطار را آورد بر ذوق

طرح غزل بر قامتش بسیار می بست

آقای ما وقتی که رد می شد ز بازار

از ازدحام جمعیت بازار می بست

انگار پیغمبر به سوی غزوه می رفت

جوشن که بر روی تنش هربار می بست

وقت غضب کردن خدا بر قاب رویش

تصویر خشم حیدر کرار می بست

اوضاع جنگ از هر نظر تغییر می کرد

سربند یازهرا "س" که در پیکار می بست

ولله اگر یک شاخه جای خوشه می خواست

تاک از ستون می رفت و تا دیوار می بست

یثرب به شوق سفره افطاری او

کام خودش را تا دم افطار می بست

از زلف پر چینش طنابی سهم من شد

قربان هرکس که مرا بر دار می بست

نرخ نگاهش آنقدر بالاست یوسف

با هر نگاهش کیسه ها دینار می بست

 صد حیف طوفان را به این دریا رساندند

خورشید بود اما غروبش را رساندند

سید پوریا هاشمی

********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی