کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت حضرت امام سجاد علیه السلام۱۰

***************

مژده ای شیعه که باشد شب میلاد امشب

پا نهاده به جهان حضرت سجاد امشب

شهربانو بکند فخر به نسوان جهان

که خدا طرفه گلی ناز به او داد امشب

مرحبا پنجم شعبان شد و روز صلوات

زین بشارت دل عشاق بود شاد امشب

ای گدایان به در حضرت زهرا بروید

که دهد عیدی  آن مادر عباد امشب

که ز غم آل محــمد شده آزاد امشب

کاخ ظلم از برکات قدمش ویران شد

خانه آل امیه شده بر باد امشب

دوش رو بر سجاد کلامی می گفت

باد ای ساجد حق خانه ات آباد امشب

کلامی زنجانی

*************************

سید هاشم وفایی

امشب رواق دیده را آذین ببندید

همراه اشک شوق خود چون گل بخندید

امشب فروغ آسمان ها را ببینید

نور چراغ کهکشان ها را ببینید

امشب سپهر زهد و تقوا ماهتابی ست

چون روز در شب آسمان ها آفتابی ست

امشب که اشک چشم من آئینه بسته

با ذوق، اشک شوق در چشمم نشسته

با اشک، شوق خویش را ابراز کردم

بر آسمان ،  چشم دلم را باز کردم

دیدم تمام عرشیان را در سماوات

دارند بر درگاه لطف حق مناجات

جبریل می گوید که نور نور آمد

شیدائی آمد عشق آمد شور آمد

امشب مریدان شام میلاد مراد است

امشب دل آل رسول الله شاد است

ای دل حسین بن علی فرزند دارد

زین غنچه ی زیبا به لب لبخند دارد

ای اهل عالم زینت عباد آمد

من فاش گویم سید سجاد آمد

سجاده از او رنگ و بویی تازه دارد

اخلاص و تقوا آبرویی تازه دارد

وقت ولادت هم پر از شور نماز است

رخساره ی نورانیش نور نماز است

پیچیده در هفت آسمان راز و نیازش

پُل بسته تا عرش برین روح نمازش

عشق و محبت با دل او همنشین است

او مظهر تقوا و زین العابدین است

در هر دلی بذر ولایش ریشه دارد

آن دل برای حشر خود اندیشه دارد

مهرش کلید باغ فردوس خدا شد

هر کس ز مهرش شد جدا از حق جدا شد

آن کس که گردد ذره ی این مهر پر نور

روز جزا هم با همان نور است محشور

هر کس دلش پر می زند در صحن سینه

پروانه ی پرواز دارد تا مدینه

بر ما «وفائی» می رسد بوی مدینه

ای کاش ما را خواند او سوی مدینه

*************************

محیط نـور را نـور آفریدند
سپاه شور را شور آفریدنـد
به خورشید ولایت ماه دادند
بگو نورِ علی‌ نـور آفریدنـد
سپهر امشب زند بر خاک، زانو
مَلَک خوانـد ثنـای شهربانـو
خدا امشب ولیّش را ولی داد
جمالی منجلی نوری جلی داد
حسین بن علی چشم تو روشن
که امشب بر تو ذات حق علی داد
شب وجد امـام عالـمین است
که میلاد علی ابن الحسین است

جمالِ بی مثالِ داور است ایـن
به خَلق و خُلق و خو پیغمبر است این
حسن زادی، حسین آورده‌ای، یا
امیرالمؤمنین دیگر است ایـن
بـه چشم نـور از او نـور بارد
جمـال چـارده معصـوم دارد
به مولا جلوۀ مولا مبارک
جمال ربی‌الاعلی مبارک
امام چارم آوردی بـه دنیا
عروس حضرت زهرا مبارک
عبادت‌های حیدر یـاد آمد
که عید حضرت سجاد آمـد
به چشمم نور مطلق آفریدند
بـه نامم ذکر یـاحق آفریدند
یقین بـاشد مرا امشب دوباره
بـه سر شور فرزدق آفریـدند
سرشک شوق ریزد از دو عینم
که مداح عـلی ابـن الحسینم
به صورت حُسنِ صورت آفرینش
ز صورت آفریـنش، آفریـنش
فلک خواند به لب عین الحیاتش
ملک گوید به رخ حقّ الیقینش
کلام وحی ریـزد از دهـانش
دعا گل بوسه گیرد از لبانش
خدا مشتاق یارب یارب اوست
سحر دلـدادۀ ذکر شب اوست
کلـیم الله مـدهوش تکـلّم
مسیحا زندۀ لعل لب اوست
عبادت بوسه گیرد از جبینش
خدا فرموده زین‌العابـدینش
ولایت تشنۀ جـام ولایـش
همه دل‌هاست، دشت کربلایش
چهل پرواز از گودال تا شام
چهل معراج تا طشتِ طلایش
سفر از کبریـا تـا کبریا داشت
عروجی همچو ختم‌الانبیا داشت
بـه خلقت در اسارت مقتدایی
کند در بنـدگی کار خدائـی
کند روز اسارت دست بسته
ز کار عالمی مشکل گشائی
فراز نـاقـۀ اوج اقتـدارش
زبان هنگام خطبه ذوالفقارش
کلامش همچو آیات شریفه
حماسه، روشنی، حکمت، لطیفه
بـه دریـای دلِ اهلِ تـولّا
گهر جاری است از متن صحیفه
دعای اوست وحی آسمانـی
معانی در معانی در معانـی
الا سیر عروجت تا سحرگاه
من الله و الی الله و مـع الله
نهان از چشم‌ها اسرار خود را
علی با چاه می‌گفت و تو با ماه
تـو قرآنی تـو ایمانی تـو دینی
تـو سر تـا پـا امیرالمؤمنینی
مزارت بیت قرب داور ماست
بقیعت کربـلای دیـگر ماست
به معراج عروج از خویش تا دوست
تـولای شما بـال و پـر ماست
به “میثم” از ازل شد این عنایت
که بـا مهر شما گردد هـدایت

غلامرضا سازگار

************************

تا دل غم زده از هجر به فریاد آمد
نوری از سینهٴ جانسوز به امداد آمد
عشق مشغول ثناخوانی اربابش بود
خبر از آمدن سید الاوتاد آمد
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب ناب که با مژده میلاد آمد
طلب مغفرت از کوی خدا میکردم
بخشش دست کریمانهٴ سجاد آمد
به تماشای حرم باغ بهشت آمده بود
که از آن باغ جنان شاخه شمشاد آمد
گرد او حور و ملک شاد به هم می‌گفتند
که در این ماه نبی افضل اعیاد آمد
حرم سبط نبی عاطفه باران شده بود
گوئیا فاطمه هم دیدن نوزاد آمد
خنده از خندهٴ ارباب ندیدم خوشتر
که در آغوش پدر زینت عبّاد آمد
تابش نور امامت ز جمالش پیداست
به حسین ابن علی افضل اولاد آمد
تا در آن لحظه به هم چشم دو رهبر وا شد
افق قافله کرب و بلا پیدا شد

***

ای همه عمر و همه روز و شبت عرفانی
وی که از بیم خدا سجدهٴ تو طولانی
تو همان ناطق قرآنی و قرآن صامت
همه دم بر لب تو زمزمهٴ قرآنی
این صحیفه است زبور تو و اخت القرآن
خطبه‌های تو گواه سخن طوفانی
بنده آزاد مکن، ما همه در بند توایم
گول نعمت نخورد بنده رود مهمانی
عرب از دودهٴ تو فخر به عالم دارد
عجم از تیره تو شد نسبش رحمانی
مادر توست پس از فاطمه ام السُعداء
پدرت یثربی و مادر تو ایرانی
شهربانو که به او فاطمه فرمود عروس
دومین ام الائمه ست همین ایرانی
هر کسی راه به درگاه که پیدا نکند
مام پاکیزهٴ تو داشت عجب ایمانی
نوه حیدر کرار که ایرانی شد
کشور ما شده از اصل و نسب ربانی
کشور ما که به فامیلی تان مفتخر است
خاک این خطه به درگاه رضا معتبر است

***

نه فقط سلطنت عشق تو محدود مجاز
که دو عالم به تولای تو باشد ممتاز
دو جهان صنعت دستان کریمانهٴ توست
ما تهی دست و به دستان تو داریم نیاز
ای تبری ز عدوی تو همه شرط عمل
وی تولای تو امضای قبولی نماز
یونس از ترک ولای تو به ظلمت محبوس
ماهی از بحر به لبیک تو دارد آواز
مرغ خوش لهجه ز شیدایی تو می خواند
نفس باد صبا از تو کند عشوهٴ ناز
ابر و باد و مه و خورشید به فرمان تواند
بارش ابر به دستور تو برگردد باز
نه ملک هستی و طاووس نه داری پر و بال
لیک هرگاه بخواهی بنمایی پرواز
نه زمان مانع فرمان تو باشد نه مکان
گُل ز تصویر درآری چو کنی دست دراز
این همه نصّ امامت به نهان است و عیان
چه نیاز است که تکرار نمایی اعجاز
گِل ما ساخته نور اضافات شماست
دل ما منبع سرشار افاضات شماست

***

آسمان بی نفس گرم تو احیا نشود
عرش و کرسی و فلک جز به تو برپا نشود
قلم و لوح به دستان تو عادت دارند
حکم جبریل ملک جز به تو امضا نشود
پسر فاطمه‌ای، تا تو نخواهی هرگز
پسر مریم عمران که مسیحا نشود
ای عبادات تو مصداق عبادات علی
بی عبادات تو محراب مصلا نشود
سوز دل اشک سحر حال مناجات ز توست
سفره ذکر دعا بی تو مهیا نشود
اولین روضه، پس از کرب و بلا کار تو بود
پرچم روضه که بی اذن تو برپا نشود
تا چهل سال فقط کار تو گرییدن بود
نهضت سرخ به جز اشک تو ابقا نشود
شام از خطبهٴ غرای تو شد شام خراب
غل و زنجیر که مانع به تولا نشود
پیشمرگ تو علی اکبر و عباس تواند
بی علمداری تو قافله برجا نشود
زینب آمادهٴ فرمانبری حضرت توست
دولت مهدی زهرا ثمر نهضت توست

محمودژولیده

************************

من همان یا کریم دام شما
جبرئیل قدیم بام شما
صبح روز نخست خواندمتان
چقدر آشناست نام شما
صبح روز ازل حوالی نور
سجده کردیم بر کدامِ شما؟
من حلالم بود حلال شما
من حرامم بود حرام شما
چهارده قرن دست هیچ کسی
دل ندادم به احترام شما
به شما ساحل کرم گفتند
و به ما سائل حرم گفتند
پر من بال و بال من پر شد
پر و بالی زدم کبوتر شد
به نفس های حضرت زهرا
حالمان خوب بود و بهتر شد
سحر پنجم عبادت بود
کوچه های خدا منوّر شد
مردی از سمت ابرهای دعا
آمد و خشکی دلم تر شد
آمد و با خودش کتاب آورد
او امام آمد و پیمبر شد
مردی از سمت آفتاب آمد
با مفاتیح مستجاب آمد
آمده تا مرا تکان بدهد
چشم گریان به این و آن بدهد
آمده روی پشت بام سحر
با صدای خدا اذان بدهد
آمده بشکند قفس ها را
بال ما را به آسمان بدهد
با خودش نور مصحف آورده
تا خدا را به ما نشان بدهد
به نگاهش دخیل می بندیم
تا مناجات یادمان بدهد
ای مسیح، ای مسیر سبز نجات
بر مناجات کردنت صلوات
ای مناجات ای نسیم دعا
راه نزدیک ما به سمت خدا
ای که دریا کنار تو قطره
قطره با یک نگاه تو دریا
نذر سجاده ی شبانه ی توست
چارمین رکعت نوافل ما
ای امام علیّ دوم من
ای امام چهارم دنیا
مرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب، التماس دعا
از تو بوی نماز می آید
بوی راز و نیاز می آید
مادر تو نگین حجب و حیاست
شرف الشمس سید الشهداست
مایه ی آبروی ایران است
افتخار همیشه ام به شماست
از تو و مادر تو این دل ما
عاشق خانواده ی زهراست
یک سفر پیش ما نمی آیی؟
وطن مادری تو اینجاست
تو عجم زاده ای تو فامیلی
پس حرم سازی ات به گردن ماست
تو در این سرزمین گل کاری
به خدا حق آب و گل داری
آفتابی که حق کشیده تویی
جلوه ای که کسی ندیده تویی
با ظرافت، خدای عزّوجل
بی نظیری که آفریده تویی
آن که با کَفّه ی تولایش
پای میزانمان کشیده تویی
شب اسیر هزار رکعت تو
به خدایم قسم پدیده تویی
نخل های بلند نخلستان
بارش رحمتی که دیده تویی
با دعای غلام تو دارد
آسمان مدینه می بارد
بی توسجاده ای اگر هم بود
فرش رسوایی دو عالم بود
بی تو یا حرفی از بهشت نبود
یا اگر بود هم جهنم بود
خطبه های گلوی زخمی تو
انعکاس غروب ماتم بود
تو اگر خطبه ای نمی خواندی
خانه هامان بدون پرچم بود
تو اگر روضه ای نمیخواندی
سال ما سال بی محرم بود
از تو داریم فصل ماتم را
ده شب گریه ی محرم را
احترام تو را سلام نبود
حق تو کوچه های شام نبود
حق آیینه ها شکستن نیست
گیرم این آینه امام نبود
هیچ جایی برای حال شما
بدتر از مجلس حرام نبود
گریه کردی صدا زدی ای کاش
هیچ سنگی به روی بام نبود
کاش مادر مرا نمی زایید
آفتابم، خرابه جام نبود
حرفِ ویرانه در میان آمد
دختر شاه یادمان آمد

علی اکبر لطیفیان

************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی