کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت حضرت عباس علیه السلام۸

***************

آن روز که آمدی به دنیا ای ماه

حیدر ز رخ تو بر نمی داشت نگاه

دیدند علی به زیر لب می­گوید:

لا حول ولا قوةالا بالله

سید محــمد بابامیری

******************

مدح حضرت عباس

دریا به وسعت نگهت چون دچار شد
از آبروی حیدری ات بی قرار شد

تا بر زمین رسیدی و چشمت گشوده ای
خورشید و مه رسید و سپس روزگار شد

وقتی قمر به عرصه ی شب پا نهاده است
خجلت زده ز جلوه ی رویت کنار شد

رو زد به ساقی همه عالم، سرشت ما
بعدش ملازم سر کویش، شمار شد

وقت سحر گدا به درت رو نهاده است
وقت سحر گدایی تان اعتبار شد

هنگام رزم دشمنت از ترس در فرار
یک دسته در مواجهه ات تار و مار شد

مردانه حافظی به حرم یا به اهل آن
شیرانه تیغ جنگی تو، ذوالفقار شد

از آن زمان که پا، سر چشمم گذاشتی
اینگونه کار عاشقی ات یادگار شد

یکبار هم سقایت جمعی خمار کن
بی جرعه ی لبت سر ما پرغبار شد

راضی نمی شوم ز تو بی روضه بگذرم
راست به حجم نیزه ی عطشان سوار شد
علی احمدیان- جنت

*********************

دوچشمت چشمه ی آب حیات است
دو دستت سفره دار کائنات است

اگر چه آسمان این قدر بالاست
ولی باید بگویم خاک پات است

 

به درگاهت زدم دست توسل
چرا که درگهت باب النجات است

نفوذ دیده ات تا عمق جان ها
و نور رویت از انوار ذات است

تو تشنه بودی و آبی نخوردی
عطشناک لبت آب فرات است

دوباره از وفایت یاد کردم
دلم را باتو من آباد کردم

***

تو شیر بیشه ای تو بچه شیری
تو در جنگاوری ات بی نظیری

امیروشاه این عالم حسین است
تو هم بر او برادر هم وزیری

تو کوه سرفراز و استواری
ولی در پیش زینب سر به زیری

تو سر تا پا علی مرتضایی
تو دوم نسخه ی شاه غدیری

چه میگردد که ای بی دست امشب
دو دست خالی ما را بگیری

اسیر بند تو هستم اباالفضل
ارادتمند تو هستم اباالفضل

***

ز هر زیبا رخی زیبایی آقا
منم مجنون و تو لیلایی آقا

تو ای ماه بنی هاشم همیشه
در اوج آسمان پیدایی آقا

فنون رزم تو همتا ندارد
شبیه مرتضی یکتایی آقا

دو دست تو ضریح حاجت ماست
گدایی مرا معنایی آقا

اگر چه مشک تو آبی ندارد
بدون مشک هم سقایی آقا

قسم خوردم که پای تو بمانم
همیشه هر کجا از تو بخوانم

***

تو ساقی و خمار باده ات من
تو اوجی و زمین افتاده ات من

میان هر رکوع و هر سجودت
دعاگوی نخ سجاده ات من

نشستم بر دو راهی نگاهت
شدم گوشه نشین جاده ات من

تو جای خود-همه هستی من-تو
غلام هر غلام ساده ات من

مریدت هستم ای سرتابه پاعشق
دلم را بردی و دلداده ات من

همینکه طعم مستی را چشیدم
به زیر پرچم تو قد کشیدم

***

تو در کرب وبلا طوفان نمودی
تو اول شعر غیرت را سرودی

تو قبل ماجرای کربلا هم
نشان دادی که خیلی با وجودی

چه میگویم؟چرا اصلا نوشتم؟
تو بالاتر ز هر حد و حدودی

دخیل سبز مادرها رها بود
اگر که باب حاجت ها نبودی

چه میبینم چرا بر خاک هستی؟
گمانم پای زهرا در سجودی

اگر چه تیرها بر پیکر توست
ولی خوش باش زهرا مادر توست

محــمد حسن بیات لو

 ************************

پروردگار فضل و ادب هردو باهم است
لقمان همیشه محضر او تا کمر خم است

مثل حسین، جود و سخایش حسن صفت
حیدر خصال و ساقی و سردار علقم است

 

بابش ابوتراب و خودش باب آب،پس
با این حساب در کف او کل عالم است

در فن رزم”معجزه گر” گویمش سزاست
دنیا به جنگ او برود باز هم کم است

در هر دو نقش عاشق ومعشوق شد مثل
تعریف عشق بی یل حیدر چه مبهم است

شخصیتی است فوق بشر،ایده آل و ناب
اسباب سرفرازی اولاد آدم است

الحق که شد معاون ممتاز کربلا
استاد جنگ با روش نامنظم است

دریا دلی که دل به دل یم زد و گذشت
دریا به حسرت نگهش غرق ماتم است

از مشک او پیاله چشمم شده پرآب
در کار خیر ونیک همیشه مقدم است

صیاد را هم از در خود رد نمی کند
در این بساط روزی او هم فراهم است

چون درک کرده حالت یک ناامید را
خیلی به رفع حاجت مردم مصمم است

علی اکبر نازک کار

 *************************

 ظرف خالی دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است

هر دو چشم ستاره بارانم
ازشعف ازنظاره پر شده است

 

همه ی شهر گوششان امشب
از اذان مناره پر شده است

برگ برگ تمام دفترم از
غزل و چهارپاره پر شده است

یادت افتاده ام که این گونه
شعرم از استعاره پر شده است

نوبت شعر خوانی من شد
سالن جشنواره پر شده است

من به نامت شروع خواهم کرد
به مقامت خضوع خواهم کرد

به گدایی همین که چیره شدیم
به شب آسمان که خیره شدیم

ناگهان نوری از خدا آمد
ساکن گوشه ی جزیره شدیم

همه از دوری قمر بوده
اگر اینگونه تار و تیره شدیم

لطف زهرا به ما رسیده که ما
نوکر ساقی عشیره شدیم

نذر بی دستی ابوالفضلش
بسته ی دست دستگیره شدیم

نفسی یا اگر حیاتی هست
از دم توست التفاتی هست

آسمان زیر دست دستانت
ماه و خورشید هر دو مهمانت

نه فقط شیعه،ارمنی هم شد
شامل سفره های احسانت

هرکسی میخورد گره کارش
به تو رو میزند – به قربانت

چقدر کشته مرده داری تو
آذری ها چه قدر میخوانت

وقت رزمت پر از حماسه و شور
به به از این خروش و طوفانت

گیسویت را به روی شانه بریز
که شوم باز هم پریشانت

در امان نیست دشمنت هرگز
از رجزهای تیغ بُرّانت

عجبس نیست از دلاوری ات
همه ی دشت گشته حیرانت

به مصاف تو هر که می آید
می زند جا ز ترس پیکانت

پدر مشک ، صاحب دریا
السلام علیک یا سقا

حس خوب پریدن پرها
آسمان همه کبوتر ها

اوج فهمیدن من و مایی
ای تو بالاتر از فراتر ها

ای قیامت شکوهی از قدت
باعث رویش صنوبر ها

حاجت پشت هر در بسته
ای کلید تمامی درها

گره کور مادرم با توست
ای مجیب تمام مضطر ها

بانی سفره های نان و پنیر
آش نذری دست مادر ها

از تبار دلاوران عرب
از نژاد امیر خیبر ها

پسر ذوالفقار صفین و
پدر رزم مالکْ اشترها

تیغ تو تا نیامده بخشید
خاتمه بر تمامی شرها

معنی لا فتایی یا عباس
دومین مرتضایی یا عباس

جذبه ی دلبری تو غوغاست
فن عاشق کشی تو زیباست

نفسی هم قدم شدن باتو
آرزوی اهالی بالاست

رسم مردانگی تو مثل است
ادبت هم زبانزد دنیاست

مشک خالیت هم جواب همه است
لب خشک تو حسرت دریاست

زهره ها را درید نعره ی تو
رعد و برق نگات واویلاست

اذن میدان نداشتی ورنه
هنر تو حماسه در هیجاست

آه از آن زمان تلخی که
دید ارباب دور تو بلواست

بین یک مشت کوفی بی رحم
سر سردار لشکرش دعواست

خوش بحالت که لحظه ی آخر
سر تو روی دامن زهراست

آنکه میخواستی سرت آمد
فاطمه جای مادرت آمد

محــمد حسن بیات لو

 *************************

 سلام حیدر خون خدا ابوفاضل
تو اسوه ی ادبی و حیا ابوفاضل

سلام ماه بنی هاشمی خوش آمده ای
به خانه ی پدرت مرتضی ابوفاضل

 

همیشه حامی خواهر برادرت هستی
فدای غیرتت ای باوفا ابوفاضل

تو آمدی که غلام حسین باشی و بس
به عشق حضرت ما مبتلا ابوفاضل

همیشه باب الحوائج شدی برای همه
همیشه بوده ای مشگل گشا ابوفاضل

گره نخورده به کار کسی که در همه حال
فقط زده ست شما را صدا ابوفاضل

هنوز کار منه خسته پیشتان گیر است
هنوز ذکر لبم هست یا ابوفاضل

امیر فرخنده

 *************************

 دارم به لب همچون رطب نام تو را ای مه جبین
بسکه ادب میر عرب داری تو از ام البنین

امشب رسیدم محضرت شاید تو را پیدا کنم
شاید کمی اذنم دهی با تو کمی نجوا کنم

 

من صید دامت می شوم صیاد من باش ای امیر
اصلاً خوشم تا می شوم در دام عشق تو اسیر

کم ناز کن ای نازنین خونم حلال ابرویت
سر در گمم در محضرت مانند پیچ گیسویت

گفتند وقتی آمدی شانه به مویت زد علی
گفتند وقتی آمدی بوسه به رویت زد علی

آقا خدا دست تو را بهر شفاعت آفرید
ام البنین اصلاً تو را بهر اطاعت آفرید

اول تویی آخر تویی حیدر تویی دریا تویی
گوهر تویی محشر تویی یکتا تویی سقا تویی

بالا تویی آقا تویی لیلا تویی مجنون منم
وقتی می آیم علقمه مجنون سرگردون منم

تو شاهکار خلقتی در جنگ ها نام آوری
از هرچه گفتم بهتری از هرچه گویم برتری

باران که می بارد تو را از نم نمش حس می کنم
ماه محرم هم تو را از ماتمش حس می کنم

فرزند زهرا را که می گویند سبط اکبر است
می گفت این در کربلا بهرم امیر لشکر است

ای سومین شیر نر محجوب آل فاطمه
هم در ادب هم در وفا سبقت گرفتی از همه

خندید شاه لوکشف تا بوسه از روی تو چید
از لعل لبهای شما شهد عسل آمد پدید

ای زاده ی ام البنین و تیغ ابروی علی
ذُخرُالحسینی، پهلوانی، زور و بازوی علی

دریا خروشید و به پایت آب شد تا آمدی
مجنون العباسی شدم وقتی به دنیا آمدی

سقایی و لب تشنه را سیراب سازد باده ات
از لطف چشم تو شدم دلداده ات آزاده ات

با یک نگاه نافذت من را مسلمان می کنی
بین نماز نافله هم ختم قرآن می کنی

با تو کسی در منجلاب دین و دنیا غرق نیست
با نور تو در روز و شب های مدینه فرق نیست

در گفتن نام شما گاهی مردد می شوم
در مدحت از هر صفحه ی مولا علی رد می شوم

وصف تو را باید میان صفحه ی محشر نوشت
گاهی سر اجبار باید بهرت از حیدر نوشت

در هر دو چشم محشرت حیدر هویدا می شود
در غیرت زهرایی ات کوثر هویدا می شود

ای پنجه ات مشگل گشا، مشگل گشایی کن مرا
جان رقیه از کرم کرببلایی کن مرا

تو آمدی تا راه ما قدری خدایی تر شود
این وامدار از عشق تو قدری فدایی تر شود

دین و سیاست را کنار هم ز تو آموختیم
از کهکشان ها آمدی از عشق نابت سوختیم

بعد از برادر آمدی تا در ادب معنا شوی
شیرین دهن گشتی که با طعم رطب معنا شوی

رضاباقریان

*************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی