کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار ولادت امام حسین علیه السلام۵

************

امشب خبر از عالم بالا رسیده است

روشن ترین ستاره ی دنیا رسیده است

این بار دوم است که شاعر نوشته است

خورشید خانواده ی زهرا رسیده است

دیروز نور شبّر و امروز هم به خاک

نور شبیرحضرت مولا رسیده است

در نیل غصه مانده بیا مرده دل بیا

موسی رسیده است مسیحا رسیده است

بیراهه رفته اید اگر رودهای اشک

راهی شوید حضرت دریا رسیده است

دنبال کاروان ملائک پریده بود

جا مانده بین راه دلم یا رسیده است؟

شوق دلم نه شوق شفا مثل فطرس است

قصدش در آن هوا دو سه جرعه تنفس است

***

در آن هوا که بوی خدا میرسد از آن

در خانه ای که نور دعا میرسد از آن

اطراف گاهواره ی طفلی که نیمه شب

لالای جبرئیل خدا میرسد از آن

در آن هوا که فاطمه در آن نفس کشید

آنجا که عطر آل عبا میرسد از آن

ما را دخیل بر پر قنداقه اش کنید

قنداقه ای که شوق شفا میرسد از آن

در پشت درب خانه ی زهرا نشسته ایم

نجوای چند مرد گدا میرسد از آن

این خانه ی علی ست که سردار گشته است

آخر صدای گریه چرا میرسد از آن

شاید صدای گریه ی ؛ نه کودکانه نیست

جز یا حسین زمزمه ی اهل خانه نیست

***

دنیا به دام نام حسین اوفتاده است

دل نیست آن دلی که به او دل نداده است

بی اختیار عاشق اوئی اگر بدان

کار خداست؛ عشق به او بی اراده است

هرکس سوار کشتی عشقش نمیشود

سوگند میخورم که قیامت پیاده است

ما رعیتیم رعیت باغ ولایتیم

امشب شب تولد ارباب زاده است

شیرین شده ست با قدمش کام اهل بیت

هرچند این پسر نمک خانواده است

معراج جبرئیل شبی بوده است که

در پای گاهواره ی او سر نهاده است

یک شب مرا مجاور گهواره اش کنید

چون جبرئیل زائر گهواره اش کنید

***

جز آب دیده اب حیاتی نخواستم

جز شور اشک شهد نباتی نخواستم

جر معرفت به ساحت خاک قدوم او

من از خدای خود عرفاتی نخواستم

تنها کرامت قفس عشق اوست او

من از کسی مسیر نجاتی نخواستم

یک شب که سخت تشنه شدم از خدا به جز

گریه کنار نهر فراتی نخواستم

بی حسّ عطر سیب شب جمعه ی حرم

هرگز زیارت عتباتی نخواستم

امشب مدینه آمده پا بوس کربلا

امشب حسین آمده حی علی العزا

***

آمد حسین و اوج تألّم شروع شد

باران گریه جای تبسم شروع شد

آمد حسین و از شب میلاد، روضه است

با گریه ی زنانه ی مردم شروع شد

آمد حسین و در سر هر کمتر از جوئی

عشق ری و حکومت گندم شروع شد

آمد حسین و در دل دریایی علی

با موج غصه هاش تلاطم شروع شد

در ذهن مادرانه ی زهرا که از پدر

از کربلا شنیده تجسم شروع شد

در قتلگاه در دل نیزه شکسته ها

از حنجری بریده تکلم شروع شد

از زیر نیزه ها بدنم را در آورید

یک بوریا برای تن بی سر آورید

؟؟؟؟؟

******************************

گله و گریه ام از مصرع آهی طی شد

شب باران زده با نور نگاهی طی شد

بین موی تو گرفتار شده دست و دلم

روز من در گذر از راه سیاهی طی شد

دائم الخمر شراب لب تو بودم کاش

عمر ، در حسرت انجام گناهی طی شد

نمک چشم مرا زخم زبان میفهمد

طول درمان دلم با دو سه ماهی طی شد

کاش در شیشه ی ما گرمی آتش باشد

عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد

****

عاشقی جز گذر از عقل ندارد راهی

عقل در مذهب من نیست بجز گمراهی

رود اشکم همه ی دار و ندارم را شست

نیست در سینه ی من بار بقدر آهی

یاد تو دست گرفت از نفس افتاده

نیست در راه جنون بهتر از این همراهی

دست این نامه اگر بر پر فطرس نرسید

مطمئنم که تو از حال دلم آگاهی

منتت بود از آغاز تولد به سرم

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

****

نفست داد به این آینه حیرانی را

غمت آورد به این بادیه ویرانی را

بست پشت در فردوس الهی آدم

به ضریح کرمت توبه ی بارانی را

حاتم آن وقت که در روضه ات آمد فهمید

بر سر سفره ی تو معنی مهمانی را

ما که از قافله مست ترین ها هستیم

از تو داریم همه مهر مسلمانی را

خاک تو مهر مسلمانی ما شد آقا

سفره درد دلم پیش تو وا شد آقا

****

پنجمین راه رسیدن به خدا یعنی تو

پنجمین کشتی دریای بلا یعنی تو

عابر کوچه حیرانی تو یعنی ما

نور شبهای پریشانی ما یعنی تو

با تو زنجیر توسل به خدا کامل شد

آخرین حلقه اصحاب کسا یعنی تو

همه در آینه ها روی تو را می بینند

کاظمین و نجف و کرب و بلا یعنی تو

من به مستی می علقمه کردم عادت

ساقیا آمدن عید مبارک بادت

محمد بختیاری

******************************

عید است و جهان روضۀ رضوان حسین است

از عرش الی فرش، گلستان حسین است

بـا گریـۀ شـوق نبـی و حیــدر و زهـرا

چشم همگان بر لب خندان حسین است

تنها نه به سویش شـده فطرس متوسّل

خلق دو جهان دست به دامان حسین است

ای خیـل مـلک حـرمت او پاس بدارید

کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است

میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش

زیرا که خداوند ثناخـوان حسین است

«فطرس» طلب عفو کن از یوسف زهرا

العفو بگو، عفو به فرمـان حسین است

گمــراه نگــردید کــه مصباح هدایت

تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است

آدم نــه فقــط بــر در او بــرد تــوسّل

عالـم بـه سـر سفرۀ احسان حسین است

آزادگـی و غیــرت و ایثــار و شجــاعت

این چـار، الفبـای دبستـان حسین است

بـا خــون شهیــدان بنویسید و بخوانید

این بیت که سرلوحۀ دیوان حسین است

سـردادن و مهـلت بــه ستمــکار ندادن

خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است

گـــر تشنــه‌لبِ آب بقاییــد، بیاییــد

سرچشمۀ آن در لبِ عطشان حسین است

شیعـه اسـت کـه تـا دامنـۀ صبح قیامت

با آتش دل شمع شبستـان حسین است

ای شیعـه مکـن بــر دگــران باز درِ دل

ایـن خانـۀ آتـش‌زده از آن حسیـن است

خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی

والله قسـم خـون جوانـان حسیـن است

تا صبـح قیـامت بـه سـر نیـزه عیان است

هفتـاد و دو آیـه که ز قرآن حسیـن است

بر گوهــر اشکــش نتــوان یافــت بهایی

آن دیده که می‌گرید و گریان حسین است

در معرکـۀ عشـق نگـه کـن کــه ببینـی

سرها همه چون گوی به چوگان حسین است

اعجـاز مسیحـا کنـد از زخـم تـن خود

هر کشته که افتاده به میدان حسین است

حاشا که ز شمشیر ستمگـر بهـراسیم

در سینۀ ما چاک گریبان حسین است

هرگـز نـرود آبـش بـا کفـر به یک جو

تا امـت اسـلام، مسلمـان حسین است

حـق است اگر ناز فروشیـم به فردوس

زیرا دل ما روضۀ رضوان حسین است

«میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست

ایـن از اثـرِ فتــح نمایان حسین است

غلامرضا سازگار

********************

 (3)

************

ای گردش چشمان تو سرچشمه‌ی هستی

ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟

خورشید که سرچشمۀ زیبایی و نور است

از میکدۀ چشم تو آموخته مستی

تا جرعه‌ای از عشق تو ریزند به جامش

هر لاله کند دعوی پیمانه به دستی

از چار طرف محو تماشای تو هستند

هفتاد و دو آیینۀ توحید پرستی

وا کرد درِ مسجدالاقصای یقین را

تکبیرة الاحرامِ نمازی که تو بستی

تا وا شدن پنجره هرگز نزدی پلک

تا خون شدن حنجره از پا ننشستی

ای کاش که گل‌های عطشناک نبینند

در دیدۀ خود خار غمی را که شکستی

یک گوشۀ چشم تو مرا از دو جهان بس

ای گردش چشمان تو سرچشمه‌ی هستی

محمد جواد غفورزاده

******************************

ماه عشق است ماه عشّاق است

ماه دل‌های مست و مشتاق است

در میخانه ی کرم شد باز

الدخیل این حریمِ رزاق است

ریزه خوارش فقط نه اهل زمین

جرعه نوشش تمام آفاق است

بی‌حساب است فضل این ساقی

شب جود و سخا و انفاق است

بین دل‌های بیدلان امشب

با سر زلف یار میثاق است

شب زلف مجعّدش «والّیل»

صبح چشمش به عالم اشراق است

«قبره فی قلوب من والاه»

حرمش قبله گاه عشّاق است

ماه شعبان رسید! ماه سه ماه

کربلا می رویم! بسم الله

***

السلام ای پناه مُلک و مکان

در ید قدرتت عنان جهان

رفته قنداقه ات به عرش خدا

تشنه ی پای بوسی‌ات همگان

در طوافت قیامتی شده است

می‌رسد هر فرشته با هیجان

پَر قنداقه ی تو می‌بخشد

پر و بالی به فطرس نگران

از سر زلف عنبر افشانت

سدرة المنتهی گرفته ضمان

عطر و بوی ملیح پیرهنت

مانده در خاطر نسیم جنان

تا ببوسد لبان أطهر تو

رحمت واسعه گشوده دهان

از سر انگشت پاک مصطفوی

جرعه جرعه بنوش شیره ی جان

خواند جدّت «حسینُ منّی» را

«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان

با تو جود و شجاعت نبوی‌ست

ای شکوه حماسه‌های عیان

در نمازت شبیه فاطمه ای

بین میدان علی ست جلوه کنان

چشم‌های تو مرز خوف و رجاست

قَهر و مِهر تو آتش است و امان

رحمت محض! یا ابا الأیتام!

پدری کن برای عالمیان

ای که آقائی تو بی‌حد است

باز ما را به کربلا برسان

شب جمعه شمیم سیب حرم

منتشر می‌شود کران به کران

روضه‌هایت بهشت اهل ولاست

چشم ما چشمه‌های کوثر آن

«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ»

اشک‌ها از غمت همیشه روان

السلام ای شهید روز دهم

السلام ای امام تشنه لبان

تا ابد در فراز پرچم توست

خون سرخت همیشه در جَرَیان

کربلای تو از ازل بوده‌

مبدأ حرکت زمین و زمان

شب سوم رسیده‌ای، ای ماه

السلام علیک ثارالله

***

السلام ای نگین عرش برین

سروِ بالا بلند اُم بنین

گره از گیسوان خود وا کن

هر سر موی توست حبل متین

جذبه‌های نگاه هاشمی‌ات

ماه را می‌کشد به سوی زمین

عبد صالح! مُواسِیِ لله!

پدر فضل! روح حق و یقین!

به حضورت گشوده دست، فلک

به قدوم تو سوده عرش، جبین

وقت هوهوی ذوالفقار علی ست

به روی مرکب حماسه نشین

می‌شود با اشاره ی‌ تو دو نیم

هر کسی آید از یسار و یمین

زینبت «إن یکاد» می‌خواند

آسمان محو هیبت تو! ببین

کاشف الکرب اهل بیت نبی!

بازوان توأند حصن حصین

ماه من بازوی رشید تو را

که برافراشته است بیرق دین ـ

زده بوسه علی به گریه چنان

چیده از آن حسین بوسه چنین

نقش باب الحوائجی داری

به روی بازویت شبیه نگین

سائلان تو بی‌شمارند و ...

گوشه چشمی به ما! بس است همین

شب جود و کرامت و بذل است

شب چارم شب اباالفضل است

***

السلام ای حقیقت جاری

روح تقوا و زهد و بیداری

سید السّاجدینِ شهر رسول

عبد مسکینِ حضرت باری

روزهایت مجاهدت، ایثار

نیمه شب‌هات بخشش و یاری

در مناجاتت ای صحیفه ی نور

آیه آیه زبور می‌باری

همه مجذوب ربنای تواند

محوِ این سِیْر و این سبکباری

گوش کن این صدای داوود است

که به شوق تو می‌شود قاری

پا برهنه به حجّ که می‌آیی

کعبه را هم به وجد می‌آری

در شکوه و حماسه بی‌مثلی

خطبه‌هایت زبانزدند آری

واژه‌های تو تیغِ برّانند

ثانی حیدری و کراری

شام و کوفه به لرزه افتادند

سرنگون پایه ی ستمکاری

در مصاف تو سهم دشمن دون

چیست غیر از مذلت و خواری

وارث عزت و سخای حسین

ای که بعد از عمو، علمداری

به محبان خود نظر فرما

بیشتر موقع گرفتاری

رو سیاهی من گذشت از حدّ

تو برایم مگر کنی کاری

در نماز شبت دعایم کن

تو عزیزی تو آبروداری

دلم از بند هر غم آزاد است

شافع من امام سجاد است

***

شد روا حاجت همه، ما ! نه

کربلا شد نصیب ما یا نه؟

رزق شش‌گوشه می‌دهند امشب

کِیْ شنیده گدا از آقا: نه

کربلارفته در شب جمعه

می‌شناسد مگر سر از پا؟ نه

کربلا می‌روی بخوان روضه

روضه‌های جوان لیلا، نه

زخم‌ها التیام پیدا کرد

زخم فرق دوتای سقا، نه

التیام دمادم سیلی

می‌دهد فرصت تماشا؟ نه

از شب خیزران مگر مانده

لب و دندان برای بابا؟ نه

زینب است و نوای جانکاهش

ذکر أین بقیة اللّهش

یوسف رحیمی

***********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی