کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت امام علی علیه السلام۱۱

××××××××××××××××××××

به اوج می برد امشب مرا هوای شما

که عشق را بنویسم، فقط برای شما

نگاه می کنم اینجا به رد پای شما

و می رسم به خدا، تا خدا… خدای شما

که آفرید شما را زمین هوایی شد

وَ کعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد

و بال حور و مَلَک فرش این قدم ها شد

زمین برای حضور تو در تمنّا شد

ز اشک شوق ملائک ستاره پیدا شد

و عشق بر تن هفت آسمان هویدا شد

عصای دست نبی بوده ای و دست خدا

تو دستگیر کلیمی، تو دستگیر عصا

شکوه عدل شما را عقیل می داند

نگاه بت شکنت را خلیل می داند

شکاف کعبه شما را دلیل می داند

و شأن وصف تو را جبرئیل می داند

که از زبان خدا بر تو آفرین می گفت

و با صدای بلند خودش چنین می گفت:

رقم زده ست خدا عشق را به نام علی

فلک نشسته به حسرت برای گام علی

ملک نشسته دو زانو به احترام علی

علی امام من است و منم غلام علی

به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسّم داشت

و با صدای شما با نبی تکلّم داشت

کرامتی که تو داری الی الابد باشد

همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد

شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد

گواه من سر عَمر بن عبدود باشد

شمار فضل شما را، خدا فقط داند

نشانه های خدا را، خدا فقط داند

مجید تال

××××××××××××××××××××××××××

از عالم بالاست بنیانی که من دارم

یعنی همین روح مسلمانی که من دارم

گر سجده بر تولیت آدم نمی‌کردم

آدم نمیشد خاک انسانی که من دارم

شیر حلال مادران این قبیله‌هاست

در سینه‌ام مهر فراوانی که من دارم

نابرده رنجی گنج‌هایی را به ما دادند

از سفرهٴ مولاست این نانی که من دارم

این کیست که از مقدمش خورشید می‌ریزد

آتش پرست اوست سلمانی که من دارم

در کشمکشهای بلند ذوالفقاری‌اش

مانده است گیسوی پریشانی که من دارم

در خانهٴ ما سفرهٴ گندم مَیَندازید

دنبال نان جوست مهمانی که من دارم

با ما نشستن آنقدر چیز بعیدی نیست

با هر گدایی هست سلطانی که من دارم

ما را به جرم عشق در بازار بفروشید

ما را به پای جیدر کرار بفروشید

نه میل پروازی و نه اصلا نه بالی بود

نه حرفی از بالا نه حرفی از کمالی بود

باران نمی‌آمد زمین نم پس نمیداد و …

سر تا سر شبه جزیره خشکسالی بود

ماها نبودیم و ندیدیم آن زمان‌ها را

یعنی نمی‌فهمیم که دنیا چه حالی بود

محرابها ، سجاده‌ها بی راهه می‌رفتند

اصلاً تمام جاده‌ها سمت خیالی بود

آن روزها کعبه فقط بتخانه‌ای بود و

بتها خدا و ، جای ابراهیم خالی بود

آیا خدای بی علی اصلا جلالی داشت

روی زمینِ بی علی آیا جمالی بود

آن روزگاران حرفی از یارب نبود اما

در پشت کعبه صحبت موالی الموالی بود

××

از این به بعد و بعد از این دنیا علی دارد

دنیا علی دارد نه ، دنیاها علی دارد

هم آسمان اول خاکی نشین ما

هم آسمان هفتم بالا علی دارد

رو کرد پیغمبر به سمت مردم و فرمود

ای اهل عالم مصطفی حالا علی دارد

عشاق محتاجند اینکه مال هم باشند

آقام زهرا دارد و زهرا علی دارد

آتش نمیگیرد گلستان وجودش را

هر آن کسی که یا علی و یا علی دارد

غیر از دلم من هیچ چیزی را نمی‌خواهم

گر چه ندارد هیچ چیز اما علی دارد

سوگند بر نام علی که شیعه در محشر

هرگز گرفتاری ندارد تا علی دارد

در هر زمان پیغمبری که بین راه افتاد

مهر علی ابن ابیطالب نجاتش داد

این کیست که دارد پُر از پَر میکند ما را

در صحن ایوانش کبوتر میکند ما را

این کیست که مهرش حلال نطفه‌های ماست

با مهر خود پاک و مطهر میکند ما را

این کیست که در مسجد هر جمعهٴ کوفه

دارد برای خویش منبر میکند ما را

نهج البلاغه می‌شود بالای منبرها

پایین منبرهاش دفتر میکند ما را

این کیست که با حرفهای آسمانی‌اش

مقداد و سلمان و ابوذر میکند ما را

یک روز می‌آید که با چشمان دلتنگش

همسایهٴ زهرای اطهر میکند ما را

دورش نمی‌اندازد آنرا که مقیمش شد

خواجه اگر مولاست ، قنبر میکند ما را

ما شیعهٴ دور و بر مرد نجف هستیم

ما خاک پای قنبر مرد نجف هستیم

با نام تو در ناتوانی‌ام توانی هست

در پیری‌ام با مهر تو میل جوانی هست

روح تنزّل کرده‌ات اینقدر بالا بود

آیا برای اوج تو اصلا مکانی هست

در کعبه و در خانهٴ پیغمبر و در عرش

هر جا که رفتم دیدم از بالت نشانی هست

بالا و پایین رفتن تیغت شهیدم کرد

ابروی تو هر جا که باشد کشتگانی هست

میل یتیم کوفه بودن میکنم امشب

هر جا یتیمی هست دست مهربانی هست

ای پیر نخلستان نشینم ، همنشینم باش

یک شب بیا در خانه‌ام یک تکه نانی هست

هر جا که تو قاری قرآن می‌شوی آقا

نذر لب تو بوسه‌های دوستانی هست

هر جا که قاری همین قرآن حسین توست

بی احترامی‌های چوب خیزانی هست

طشت طلایی بود و آه و قاری قرآن

وای از حضور خیزران ، وای از لب و دندان

علی اکبر لطیفیان

××××××××××××××××××××××××××

هر دلی که دچار لیلا بود

خوشی روزگار لیلا بود

از کرامات عاشقی است اگر

نام مجنون کنار لیلا بود

میل صحرا نشینی مجنون

بیشتر اعتبار لیلا بود

آنچه دلهای بی شماری داشت

محمل در غبار لیلا بود

بی نیاز است از عبادت ما

کعبه ای در حصار لیلا بود

امشب ای عشق در طواف تو أم

سیزده شب در اعتکاف تو أم

بال با من پریدنش با تو

سمت بالا کشیدنش با تو

شوق تنزیل آیه ها با من

جبرئیل آفریدنش با تو

گندم کال مزرعه با من

فصل گرم رسیدنش با تو

نخل با من تب رطب با من

دست مشتاق چیدنش با تو

سجده بر خاک پای تو با من

دست بر سر کشیدنش با تو

قل هو الله یا احد یا هو

وحده لا اله إلا هو

کعبه آنقدر بی تو زیبا نیست

بی حضورت مطاف دنیا نیست

بی سبب رد نکرده مریم را

این طرفها که جای عیسی نیست

کهبه مختص حال امروز است

مثل دیروز و مثل فردا نیست

سوره ات را خودت نزول بده

ورنه جبریل مرد اینها نیست

تو که از این طرف نمی آیی

پس چه بهتر در حرم وا نیست

ای مسحای سبز بنت اسد

آیه لم یلد و لم یولد

ای که صبح ازل شروعت بود

کهکشان حیطه طلوعت بود

بهترین لحظه ها برای خدا

لحظه سجده خشوعت بود

آنچه دیش مرا سلیمان کرد

خواب انگشتر رکوعت بود

چاه وقفی و نخل های بلند

حاصل چله های جوعت بود

ای سرآغز مرد بی پایان

ای که صبح ازل شروعت بود

کس ندیده است ارتفاع تو را

آفتاب تو را شروع تو را

به نگاهت کمی نقاب بده

فرصتی هم به آفتاب بده

از خودت از بیان شرح خودت

دست پیغمبران کتاب بده

تا رطب های من شود باده

نخلهای مرا شراب بده

تا بلندا ترین صدات کنم

به لبم حق انتخاب بده

یا علی یا علی بهارم باش

فصل جان دادنم کنارم باش

این همه مستجیر مال شماست

التماس فقیر مال شماست

مرد دیورز حضرت امروز

از احد تا غدیر مال شماست

تا خدا بوده تا خدایی هست

لقب یا امیر مال شماست

از تمامی فرش های زمین

تکه ای از حصیر مال شماست

از سر سفره مدینه فقط

نمک و نان و شیر مال شماست

زندگی تو مثل مردم نیست

نان تو از تبار گندم نیست

بی نظیر عرب بدون مثل

آفتاب عجم بدون بدل

یا هو الظاهر و هو الباطن

یا هو الآخر و هو الأول

تو رسیدی و وحشت افتاده است

بر سر شانه های لات و هبل

اسدل اله غزوه احزاب

یل میدان لحظه های جمل

مرد دلدل سوار روز احد

آینه دار خشم عز وجل

الامان از سوار آمدنت

وقت با ذوالفقار آمدنت

نام تو بوی سیب می آرد

روی دلا بهار می کارد

تو همان پیر مرد نخلستان

پیر مردی  که نان جو دارد

ای که دل تنگ  صبح زهرایی

گریه چشم های تو دارد…..

….اول کوچه بنی هاشم

روی تابوت شهر می بارد

غسل نیلی فاطمه هر شب

خاطرات تو را می آزارد

هیچ کس مثل تو حبیب نداشت

سر سفره نسیم سیب نداشت

علی اکبر لطیفیان

××××××××××××××××××××

من مادحِ خورشیدم مست میِ توحیدم

شب سرخوشم از باده تا صبح شود عیدم

در این شب رستاخیز دارم ز جهان پرهیز

تصویر لقاء الله ثبت است به تجریدم

من معتکف اویم مشغول هو الهویم

با نغمۀ یا حیدر تا کعبه خرامیدم

غوغاست طواف من مولاست مطاف من

با چشمِ دلِ عارف در کعبه خدا دیدم

بر پرده بیاویزم از گُرده گنه ریزم

حالی به سبک بالی ست سر تا قدم امّیدم

سرمستِ یداللهم عبد اسداللهم

جز دور و بر مولا بیهوده نجوییدم

با گریۀ او گریان با خندۀ او خندان

با ساقیِ میخانه گرییدم و خندیدم

زنهار تَخیُّل را بگذار تحمل را

با لفظ لسانِ دل دلدار پسندیدم

از هر خَم ابرویش هر پیچش گیسویش

انگار گلی از نو در گلشن او چیدم

ما بی خبران در گِل او معتکف منزل

چون کعبه ای اندر دل نزدیک ترش دیدم

ای قبله گهِ قبله وی سجده گهِ کعبه

در صوم و صلوه عشق خود را به تو سنجیدم

من مدح ولی گویم هر نغمه علی گویم

ذکر علیاً مولا با صوت جلی گویم

در این دل دیوانه بیت الغزلی دارم

از ساقی و پیمانه حرفی ازلی دارم

جزو رجبیّونم مست رطبیّونم

از لعل لب مولا جامی عسلی دارم

چون درّ و صدف پاکم کز خاکِ نجف، خاکم

هم طینت زهرایی هم نور علی دارم

خاک حرمینم من، عبد حسنینم من

اِثنی عشری دینم، الحمد، ولی دارم

اینم قمرِ کامل اینم زهق الباطل

با نغمۀ جاء الحق در سینه دلی دارم

او صاحب دوران است مولا ی رسولان است

تردید اگر باشد در دین خللی دارم

از عالم اَو اَدنی اَسرار خفی امّا

در عالم این دنیا اسرار جلی دارم

فرمانبرِ اللهم حیدر ز ازل شاهم

بر امر اَلستِ او هر لحظه بلی دارم

هم آب حیاتم او، هم نور مماتم او

هم برزخ و هم در حشر شادم که علی دارم

من مدح ولی گویم هر نغمه علی گویم

ذکر علیاً مولا با صوت جلی گویم

فریاد حکیمانه خاموشیِ رندانه

در مکتب مولایم سیری است غریبانه

مولایی و مظلومی یکتایی و محرومی

آن هیبت و این غربت جَهدی است نجیبانه

دنیاست به چشمش خار عقباست به او گلزار

هر رهرو صادق را او رهبر فرزانه

بیدار کند علمش، هشیار کند حلمش

اعجوبۀ خلقت را خُلقی ست کریمانه

در حرب علی اُسوه، در سلم علی الگو

او راست به هر میدان رفتار حکیمانه

در بندگی اش عاشق در علم و عمل صادق

تیغ دو دَمش خون ریز با شیوۀ مردانه

با قوم جفا دشمن، مظلوم از او ایمن

با خصم، خشِن امّا، با دوست صمیمانه

هر نیمۀ شب پنهان بر دوش کِشد اَنبان

تا نان و خورش آرَد بر خوان یتیمانه

شب زاهدِ سجاده روز عارف آماده

شب ذکر مجیب آرَد روز است مجیبانه

عدلش چو یَد و بَیضا فضلش عظمت افزا

دور است غرور و کِبر از صاحبِ این خانه

اسرار نهان نزدش ابرار جهان عبدش

پس بسته چرا دستش بیرون ز حرمخانه

با آن همه آقایی یکتاست به تنهایی

بیتش چو در آتش سوخت شد خانه عزاخانه

او فاطمه را می دید زینب همه را می دید

دنبال امامش داشت فریاد پریشانه

ای منتقم زهرا برگرد از آن صحرا

تا روز فرج داریم آوای غریبانه

من مدح ولی گویم هر نغمه علی گویم

ذکر علیاً مولا با صوت جلی گویم

محمود ژولیده

××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی