کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت امام علی علیه السلام۸

××××××××××××××××××××

غلامرضا سازگار

هستی امشب تا سحر اختر شماری می کند

خواب هم در دیده ها شب زنده داری می کند

باد اعجاز نسیم نو بهاری میکند

خاک را از اشک خود مشک تتاری میکند

چاه زمزم اشک شوق از دیده جاری میکند

کعبه چشمش در ره است و بیقراری میکند

چشم بگشوده که صاحب خانه آید در حرم

باغبان روح با ریحانه آید در حرم

ای ملائک گل برافشانید بام کعبه را

بیشتر گیرید امشب احترام کعبه را

با وضو باید به لب آرید نام کعبه را

بشنود از چار رکن امشب پیام کعبه را

هم پیام کعبه هم ذکر سلام کعبه را

مام کعبه آورد با خود امام کعبه را

ای حرم آماده شو تا میهمان داری کنی

میهمان خویش را در موج غم یاری کنی

ای حرم آغوش خود بگشا که جانانت رسید

میهمان نه میزبان میهمانانت رسید

پایداری کن که رکن چار ارکانت رسید

شب بجای ماه خورشید فروزانت رسید

مظهر حسن خدای حی منانت رسید

پیکر بی روح بودی تاکنون ، جانت رسید

بازکن در بازکن در حیدر آمد سوی تو

شیر حق جان نبی با مادر آمد سوی تو

فاطمه دعوت شده از سوی دادار حرم

چشم حق بین دوخت از هر سو به دیدار حرم

تافت خورشید وجودش در شب تار حر م

چون حجر بگذاشت روی خود به دیوار حرم

هم حرم شد یار اوهم گشت او یار حرم

با قدوم حضرتش افزود مقدار حرم

او صدف بود و ولی الله اعظم گوهرش

کعبه میگردید چون  پروانه بر گرد سرش

ناگهان انداخت گل از درد زادن روی او

ریخت چون گوهر عرق از طلعت نیکوی او

شد کمان از درد ، سر و قامت دلجوی او

بی خبر از حال او هم قوم او هم شوی او

او بسوی کعبه چشم آفرینش سوی او

با خدا گرم سخن لعل لب حق گوی او

کی خدا امشب تو از درد درونم آگهی

بسته راه از چار سو بر من تو خود بگشا رهی

ای پناه بی پناهان ای خدای جلیل

ای که ره گم کردگان راهم چراغی هم دلیل

بسته ام بر لطف تو از رشته جانم دخیل

تو خداوند جلیل استی و منعبد ذلیل

بارغم بر روی دوشم گشته چون کوهی ثقیل

یاریم فرما که مهمان تو در این خانه ام

باز کن راهی بسویت بر من و دردانه ام

کعبه امشب رکن دین را در بغل بگرفته ای

مرشد روح الامین را دربغل بگرفته ای

اصل قرآن مبین را در بغل  بگرفته ای

جان ختم المرسلین را در بغل بگرفته ای

هستی هست آفرین را  در بغل بگرفته ای

شیر حق حبل المتین را در بغل بگرفته ای

قبله دل کعبه اهل یقین است این پسر

منجی عالم امیرالمومنین است این پسر

××××××××××××××××××××××××××

حسین ایزدی

از جلوۀ جمال تو باران درست شد

از خشم تو، جلال تو، طوفان درست شد

ته مانده گِل تو شده ابتدای من ...

از خاک تو حقیقتِ انسان درست شد

ما جمله نیست ها و عدم ها و سایه ها ...

روح تو تا دمید به تن، جان درست شد

وقتی نقاب از رخ تو بر کنار شد ...

صد ها هزار واله و حیران درست شد

حتی رسالت نبوی بی تو ناقص است

روز غدیر معنی ایمان درست شد

عشق تو آتش است، من آتش پرست عشق

از شعله های عشق تو سلمان درست شد

تو مهربان ترین پدر امتی و با ...

نان پختن تو وضع یتیمان درست شد

تاریخ شاهد است وقت گرفتاری رسول

کار نشد به ذکر علی جان درست شد

یک قطره از وضوی تو تا بر زمین چکید

مُشک و گلاب قمصر کاشان درست شد

عرش خدا که روی زمین جلوه ای نداشت

تا در نجف برای تو ایوان درست شد

با حب و عشق و مهر به اولاد بوتراب

خاک تمام مردم ایران درست شد

××××××××××××××××××××××××××

حسین ایزدی

ماه، در گردش مدار علی

کهکشان بوده وامدار علی

خلقت آسمان و انسان از...

روز اول شده است کار علی

نه فقط کعبه پیرهن چاکش

صاحب کعبه بی قرار علی

ریشه کفر را درآورده

ذکر هوهوی ذوالفقار علی

فتبارک به خود خدا می گفت

لحظۀ جنگ و کارزار علی

تا به میدان رزم می آمد

نعره می زد عدو: فرار...، علی

مایه ی آبروی خلقت شد

(شجره نامه ی تبار علی)

جز خدا و رسول و زهرا نیست

احدی جلوه گر کنار علی

یاعلی ذکر هر شب زهرا

ذکر یا فاطمه  شعار علی

××××××××××××××××××××××××××

حسین ایزدی

خیره نگاه عالمیان سوی قبله بود

حیران و بی قرار کسی موی قبله بود

تاریخ در مسیر تکامل قرار داشت

در کل شهر نغمه هو هوی قبله بود

کعبه ز شوق ناله زد و سینه چاک داد

زخمش عمیق تا لب ابروی قبله بود

در نفی لات و هُبَّل و عُزّی علی رسید

دیگر زمان چهچه یاهوی قبله بود

از قلب قبله آمدی و قلب قبله ای

یک قبله ایستاده در آن سوی قبله بود

پیش تو جن و انس و ملک سجده می کنند

مسجود بودن عادت نیکوی قبله بود

هر جا که میروی به شما سجده می کنند

از بس که در وجود شما بوی قبله بود

××××××××××××××××××××××××××

محسن حنیفی

کبوتر دل من بی قرار می چرخد

به دور گنبد آن شهریار می چرخد

کسی کنار من انگار یا علی دم داد

دوباره روی لبم نام یار می چرخد

همیشه سینه به سینه حکایت مِهرش

میان مردم این روزگار می چرخد

حکایت لب تیغ و فرار یک لشگر

همین که در کف او ذوالفقار می چرخد

شروع می شود این شعر و لکنتم، تو ببخش

زبان به مدح تو بی اختیار می چرخد

که مشق نام علی کار این زمینی نیست

حریف مدح تو علامه ی امینی نیست

هر آنکه گم شده مولا به راه محتاج است

چنان که شام سیاهی، به ماه محتاج است

به ذکر نادعلی من همیشه محتاجم

همیشه سینه ی زخمی به آه محتاج است

ز باز کردن چشم تو صبح معنا شد

که تیره ی دل شب بر پگاه محتاج است

گرفته دست فلک گوشه ی عبای تو را

چو کودکی که به یک سرپناه محتاج است

مرا به یک ثمن بخس هم شده تو بخر

که شاه هم به غلام سیاه محتاج است

ببخش! پادشه بی نیاز یعنی تو

رکوع و بخشش بین نماز یعنی تو

ملک ز خاک نجف دُرّ ناب حاضر کن

ذبیح بر قدم بوتراب حاضر کن

دخیل باده ی ساقی نما دو دست مرا

برای مستی دائم شراب حاضر کن

برای دیدن چشمش چقدر دلتنگم

برام عکسی از او بین قاب حاضر کن

دوباره سوی نجف میروم خدا را شکر

برای بدرقه یک کاسه آب حاضر کن

شدیم میثم تمار، حضرت مولا!

برای این سر ما هم طناب حاضر کن

که سر فِدای لب تیغ و رزم صفینش

و عالمی به فدای تراب نعلینش

 ×××××××××××××××××××

سید هاشم وفایی

ای که رویت بهشت رویائی است

گلشن روی تو تماشائی است

به فروغ نگاه تو سوگند

چشم تو آفتاب بینائی است

دلت از نور حق بود روشن

سینۀ تو کتاب دانائی است

نام تو درد را دوا بخشد

نفس تو دم مسیحائی است

هرکجا نام تو رسد به میان

صحبت از عاشقی و شیدائی است

ای که شد کعبه از تو عطر آگین

گل روی تو در شکوفائی است

من ندیدم اگر چه کوی تو را

لیک دانم بهار زیبائی است

چه بگویم به مدح تو سخنی

ای که گفتی فمن یمت یرنی

ای گل از مقدم تو خرسندم

نخل غم را ز باغ دل کندم

مثل شبنم به روی گونۀ گل

روی لب ها نشسته لبخندم

گاه ریزم گلاب اشک از چشم

گاه دربین گریه می خندم

داده مهر تو آبرو بر من

با ولای تو آبرومندم

عهد بستم به مهر تو زازل

تا ابد با وفات پابندم

گر شود پاره رشتۀ عمرم

نگسلد تا به حشر پیوندم

من که عمری طواف کوی تو را

کرده ام خواهش از خداوندم

با چنین طبع نارسا تو بگو

من که دلخسته ، آرزومندم

چه بگویم به مدح تو سخنی

ای که گفتی فمن یمت یرنی

جان به قربان روی دلجویت

جان فدای جمال نیکویت

کاش روزی هزار مرتبه من

مردمی تا ببینمی رویت

کاش همچون کبوتری عاشق

بال و پرمی زدم سوی کویت

کاش آئی به باغ جان چوبهار

تا شود زنده جانم از کویت

تا بیائی به دیدنم، از اشک

بسته چشمم پل نظر سویت

یاعلی ای تو کعبۀ دل ها

قبلۀ ماست طاق ابرویت

چه دراینجا چه در صف محشر

دل ما هست در تکاپویت

ای که خورشید زُهد و تقوائی

ذرّه ای چون شود ثناگویت

چه بگویم به مدح تو سخنی

ای که گفتی فمن یمت یرنی

گرچه عمری گناه کردم من

نامه ام را سیاه کردم من

گرچه عمری ز کثرت عصیان

عمر خود را تباه کردم من

اشک خجلت ببین و دستم گیر

به خدا اشتباه کردم من

تو امید دل منی در حشر

تکیه برتکیه گاه کردم من

به امید نگاه تو همه شب

روی خود را به ماه کردم من

شرمم از آن همه گنه آمد

به فلک تا نگاه کردم من

نیست دستم تهی که مهرت را

همه جا زاد راه کردم من

شرمگینم ز تو که در وصفت

عمر را صرف آه کردم من

چه بگویم به مدح تو سخنی

ای که گفتی فمن یمت یرنی

ای که یادت بود عبادت من

ذکر نام توهست عادت من

با تولا و مهر تو فردا

می پذیرد خدا عبادت من

خاکبوس توام تمامی عمر

کاین بود عزّت و سعادت من

گرکه توفیق بهترم بخشی

می شود بیشتر ارادت من

شب تنهائی ام چه تاریک است

گر نیائی تو برعیادت من

با تولای تو وفائی گفت

ای فروغ ره سعادت من

چه بگویم به مدح تو سخنی

ای که گفتی فمن یمت یرنی

××××××××××××××××××××××××××

غلامرضاسازگار

عالم امشب به علی می‌نازد 
همگان دور حرم می‌گردد
حرم امشب به علی می‌نازد
لوح از نام علی زینت یافت
قلم امشب به علی می‌‌نازد
آسمان سوده جبین بر خاکش
کعبـه گردیده گریبان چاکش
زهی از دامن آباد حرم
پیر خلقت شده نوزاد حرم
یک علی در نگهش جلوه کند
هر که هر لحظه کند یاد حرم
علی از روز ازل بود علی
پس بگو آمده میلاد حرم
حرم از خاک علی خلق شده
او ز نــور ازلــی خلـق شده
مکه شد غرق تجلای علی
کعبه محو قد و بالای علی
به همه خلق بگویید: خدا
گشته مشتاق تماشای علی
حرم‌الله سراپا شده چشم
دوخته چشم به سیمای علی
چــار ارکـان حـرم زوارش
محو دیدار شده هر چارش
این همان جان رسول‌الله است
جان و جانان رسول‌الله است
نه فقط قاری قرآن گشته
بلکه قرآن رسول‌الله است
دست و شمشیر خدا در پیکار
شیر غران رسول‌الله است
احد و بدر و جمل پا بستش
علـم فتـح خـدا در دستش
در تن ختم رسل تاب علی است
همه تاریکی و مهتاب علی است
وسعت ملک الهی بحری است
که در این بحر درّ ناب علی است
ناصر دین خدا، یار رسول
فاتح خیبر و احزاب علی است
مهر او دین رسول‌الله است
جان شیرین رسول‌الله است
رکن ارکان هدا کیست؟- علی
صورت و چشم خدا کیست؟- علی
آنکه در بستر پیغمبر خفت
جان خود کرد فدا، کیست؟- علی
آنکه با دست یداللهی او
عمرو افتاد ز پا، کیست؟- علی
همـه عالم بـه علی می‌نازد
گو: خدا هم به علی می‌نازد
علی از روز ازل حیدر بود 
با خدا همدم پیغمبر بود 
از زمانی که زمان خلق شده
هر زمان او به زمان رهبر بود
به همه عالم خلقت سوگند
که علی از همه عالم سر بود
آنکــه ز آغــاز ولــی بــود ولی 
به خدا شخص علی بود علی
به خدا دین خدای متعال 
به تولای علی یافت کمال
گر نخوانم ز علی کامم تلخ
گر نگویم ز علی نطقم لال 
با علی بخت حقیقت در اوج
بی علی روح عدالت پامال
مهر او گر نبود توشۀ راه
همه طاعات گناهند گناه
روح من مرغ لب بام علی است
کوثر جان من از جام علی است
روز محشر چه هراسم ز جحیم
آتش خشم خدا رام علی است
بهترین ذکر علی نام خداست
بهترین ذکر خدا نام علی است
نام او زینت باب‌الله است
مهر او روح کتاب‌الله است
ای خداوند و خدا را بنده
ای به تیغ تو عدالت زنده 
بندۀ پیشتر از بگذشته
حجةالله پس از آینده
مهر، تا بندۀ کوی تو نشد
در سماوات نشد تابنده
دهر ظرف کرم توست علی 
حشر، زیر علم توست علی 
ای در آغوش الهی جایت
بر سر دوش محــمد پایت
تو که هستی؟ تو که هستی؟ مولا
که فداییت شده زهرایت
تو خدا نیستی اما ز خدا
گشته لبریز همه اعضایت
نه فقط سینۀ ما از تو پر است
وسعت ملک خدا از تو پر است
تو ز مخلوق سری یا حیدر
نَفسِ پیغامبری یا حیدر
بشر و این همه آثار خدا
تو چگونه بشری یا حیدر
عمر تو بیشتر از ارض و سماست
تو به آدم پدری یا حیدر
آدم از خاک رهت آدم شد
تا علـم در همـۀ عالـم شد
ای معطر ز گلت آب و گلم
نامت آوای طپش‌های دلم 
من و مدح تو خدا می‌داند
از تو تا صبح قیامت خجلم
من چراغ همه جا خاموشم
آتشی ده که کنی مشتعلم
خـود ز پرونـدۀ خـود آگاهم
هر چه‌ام «میثم» این درگاهم

×××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی