کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت امام جواد علیه السلام ۸

×××××××××××××××××××

حجّت دین حق امام جواد

از شرف پا در این سرا بنهاد

چشم ما از جمال او روشن

مقدمش بر همه مبارک باد

گوهر بحر عشق و جود آمد

خوش بشارت به عاشقانش داد

شام هجران دگر به پایان شد

پرده از چهره سحر افتاد

روز عیش و نشاط و سرمستی است

عید مسعود آمد و میلاد

نوگُل گُلشن رضا آمد

مرحبا دامنی که شادی زاد

هر دلی کز الم پریشان بود

شد ز مهرش ز بند غم آزاد

شک ندارم ولای او گردد

یار و یاور مرا به روز معاد

عالم از نور روی او روشن

قلب ما شیعیان ز عیدش شاد

شاد و خرم سرای بُستان شد

گشته رقصان صنوبر و شمشاد

این شنیدم که مرغ خوشخوانی

این چنین نغمه زد پی ارشاد

کآمد ای عاشقان زمان طرب

خیز و شادی نما به ماه رجب

مه سر آورده از گریبانش

جان فدای جمال تابانش

شام هجران به وصل او شد روز

دیده روشن ز روی رخشانش

عندلیبان به نغمه زین مولود

غنچه خندان ز لعل خندانش

شهره گردیده در همه آفاق

دست جود و سخا و احسانش

قبله اهل معرفت خوانند

شمع بزم جهانِ عرفانش

جبرئیل امین و جنّ و بشر

چون غلامان کمینه دربانش

در سپهر ولا نهم اختر

نُه فلک گوشه ای ز ایوانش

گردش چرخ و ثابت و سیّار

جُمله در تحت امر و فرمانش

نور روی محــمد بن علی

طلعتی از فروغ سبحانش

گرچه مدفون به کاظمین است او

شد ضریحش دل محبانش

این ندا می رسد کنون بر گوش

هر زمان از شه خراسانش

کآمد ای عاشقان زمان طرب

خیز و شادی نما به ماه رجب

گُل به گلزار احمدی شد باز

غنچه با بلبل سخن دمساز

لاله در دامن چمن روئید

چشم نرگس ز خواب خوش شد باز

سر برآورده آفتاب وجود

تا ز پرده برون کند هر راز

در تلاطم محیط حق آمد

فیض رحمت دوباره شد آغاز

روز عید آمد و زمان طرب

روز جشن امیر ملک حجاز

نور چشم رضا جواد است این

که قدم زد به ماسوا با ناز

گوهر بحر جود و احسانست

که جهان را به اوست دست نیاز

روح تقوا و طاعت و زهدست

اسوه عدل و داد و عشق و نماز

پایه دین ز عزم او محکم

کرد در  بحث  و درس و علم اعجاز

مرحبا مرحبا بر این نوزاد

آفرین بر چنین دُر ممتاز

محو حُسن جمال او بودم

که به گوشم بیامد این آواز

کآمد ای عاشقان زمان طرب

خیز و شادی نما به ماه رجب

ساقیا خیز و جام می آور

ده به مستان حق پرست یک  سر

خیزو پرکن زعشق و سرمستی

ساغر ما ز خُمّ آن دلبر

باده چون آذرست و زین باده

خیز و بر جان ما بزن آذر

روز وصل و طرب فراز آمد

بر کف عاشقان بود ساغر

سر ز ایوان دین برآورده

در سپهر ولا نهم اختر

نه خجل زین ستاره توحید

منفعل از رُخش خور خاور

شاد و خرّم دوباره کون و مکان

شد ز یمن قدوم آن سرور

شد عجین مهر او به آب و گلم

آری آری بسان شهد و شکر

وارث احمد و علیّ و بتول

که  حسین  است و هم حسن مظهر

مس دل کن طلا ز اکسیرش

مهر او شد ز کیمیا برتر

خستگان را رسیده است عنقا

این بشارت ز حضرت داور

کآمد ای عاشقان زمان طرب

خیز و شادی نما به ماه رجب

عباس عنقا

×××××××××××××××××××

ما خشکسالیم و شما باران مایی

دریای لطف و فضل بی پایان مایی

وقتی که اسم فاطمه روی لب ماست

بوی تو می آید، یقین مهمان مایی

شاگرد درس تو کرامت پیشه گان اند

استاد درس مکتب عرفان مایی

هر کس که باشد منکرت پست است اما

من مطمئنم این که تو، قرآن مایی

آن کس که با تو رفت بیراهه نرفته

در کشتی فیض خدا، سکان مایی

از لطف و احسان شما، از علم و جودت

بی پرده می گویم شما ایمان مایی

تو در دل خوبان عالم جای داری

زیرا که نور دیده سلطان مایی

چشم و چراغ هشتمین ماه خدایی

یعنی که فرزند علی موسی الرضایی

آن قدر که چشمان زیبای تو ناز است

مانند سجاده به طاق عرش باز است

وقتی که اسم تو می آید آسمان هم

با ذکر نامت غرق در سوز و گداز است

یک دو قدم بردار که عالم ببیند

خاک زمین از گام هایت دل نواز است

روز قیامت می شود فهمید این را:

هر کس که قدری با تو باشد سرفراز است

ما را هم از حال دعایت جرعه ای ده

آقا امامت کن بیا وقت نماز است

مرغ سحر دیشب تمام ذکرش این بود

نام جواد از روز اول چاره ساز است

وقتی که تو رو به خدا غرق دعایی

انگار که حیدر کنار جانماز است

ما را بخر تا که برای تو بمانیم

روزی مان کن تا گدای تو بمانیم

در هر نگاه تو صفا را می توان دید

قطعاً علی موسی الرضا را می توان دید

در نیمه شب های خدایی تو آقا

هر شب سرشک ربّنا را می توان دید

آقا به جان نوکرانت کفر این نیست

در چشم های تو خدا را می توان دید

دست گدا وقتی که سوی تو دراز است

لطف امام مجتبی را می توان دید

هر شب کنار سفره ات خضر و کلیم اند

چون حضرت خیرالنسا را می توان دید

عالم فقیر دست هایت هست زیرا

در خانه تو انبیا را می توان دید

از آسمان کاظمین از روی گنبد

گلدسته های کربلا را می توان دید

از صحن تو تا کربلا یک راه دارد

یک جاده ای که نام ثارالله دارد

مهدی نظری

 ×××××××××××××××××××

در ساحل جود خدا باران گرفته

باران نور و رحمت و احسان گرفته

در هر نگاه این قبیله هل أتایی ست

چشم تهیدستان عالم جان گرفته

می بارد انوار کرم از هر کرانه

شب های دل گیر زمین پایان گرفته

داده خدا ماهی به خورشید رئوفش

آری دعای حضرت جانان گرفته

از عرش جنت سوره‌ی یاسین رسیده

خاک مدینه عطر الرّحمان گرفته

نسل امامت می شود پاینده با او

از برکتش دل های شیعه جان گرفته

او می رسد جود و سخا معنا بگیرد

در قلب عالم نور رحمت پا بگیرد

عالم همه قطره اگر دریا تو هستی

کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی

فیض وجود توست رزق اهل دنیا

باران جود عالم بالا تو هستی

ای آسمان لطف غیر از آستانت

سائل کدامین سو نهد رو، تا تو هستی

مانده ست ابتر کیدِ بدخواهان شیعه

روشن ترین تفسیر اعطینا تو هستی

مانند کوثر چشمه‌ی جاری نوری

با این حساب آئینه‌ی زهرا تو هستی

بابات بوده پاره‌ی قلب پیمبر

آرامش هر لحظه‌ی بابا تو هستی

ابن الرضایی تو کریم بن کریمی

ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی

چشمان تو جنت! نه جنت آفرینی ست

در هر نگاه روشنت خلد برینی ست

هر واژه‌ی تو عطر و بوی وحی دارد

وقتی که خلق و خوی تو روح الامینی ست

با عشق تو قلبی نمی سوزد در آتش

آقا ولای تو عجب حصن حصینی ست

گویا گره خورده دلم با عرش اعلی

هر رشته از مهر شما حبل المتینی ست

اذن حضور این جا فقط اخلاص و تقواست

چشمان تو خورشید هر اهل یقینی ست

کی لایق وصف شکوه بی حد تو

این شعرها این واژه های این چینی ست؟!

ای آسمان! ای بی کران! ای بی نهایت!

من را ببخش آقا اگر شعرم زمینی ست

من روزی هر ساله ام را از تو دارم

چشمان من بر دست های نازنینی ست

عمری ست که ریزه خور این آستانم

در وصف جود بی کرانت ناتوانم

هر شب دل من سائل باب المراد است

آن جا که حاجتمند درگاهش زیاد است

آن جا که امید و پناه آخر ماست

آن جا که اوج هر توسل یا جواد است

جز آستان تو پناهی که نداریم

این استغاثه با تمام اعتقاد است

بی لطف تو از دست خواهد رفت عبدت

یک گوشه چشمی سائل تو خانه زاد است

ماها کجا و سائلی آستانت؟!

بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست

آقا شفیع ما به درگاه خدایی

وقتی که جودش را به چشمان تو داده ست

مداح چشمانت کسی غیر از خدا نیست

بر ما مگیری خرده، واژه کم سواد است

در مشهد سلطان ایران هم که هستیم

دل های ما پروانه‌ی باب الجواد است

آقا دل من در هوای کاظمین است

در حسرت یک بوسه بر قبر حسین است

یوسف رحیمی

 ×××××××××××××××××××

آمدی تا که عشق ما بشوی

ثمر کار انبیا بشوی

در زمان قنوت های دلم

پاسخ ذکر ربّنا بشوی

آمدی تا به عرصه ی بخشش

در صف بندگی خدا بشوی

کربلا مشهد است و آمده ای

تا علی اکبر رضا بشوی

نقل کردند این حکایت تو

برکت بارد از ولادت تو

آمدی استعاره ها گم شد

ای نهادم! گزاره ها گم شد

داستان های حاتم طایی

وسط برگه پاره ها گم شد

با حضورت قدی علم کردی

زیر پایت مناره ها گم شد

جلوه ای کرده ای به نیمه ی شب

ماه بین ستاره ها گم شد

آمدی مثل سوره ی کوثر

سندم آیه ی هو الابتر

درک عشق تو درک اسرار است

روی تو روی نور الانوار است

دست رد روی سینه ای نزدی

حرف من نیست، عین آمار است

گر مرا پیش تو عقیقه کنند

باز هم چشم تو طلبکار است

بارها حاجت مرا دادی

این برای هزارمین بار است

باز هم چون همیشه پر دردم

عشقتان را فقط طلب کردم

بین آیات، والضحی عشق است

نهمین رؤیت خدا عشق است

دل بیمار و حضرت آقا

مردن و بودن و شفا؛ عشق است

بین این قبله های بی همتا

کاظمین، مشهدالرضا عشق است

از برای زیارت سلطان

در باب الجواد را عشق است

چیست خورشید؟ انعکاس شما

چیست قرآن؟ اقتباس شما

شاعر این حضورتان شده ام

قالی زیر پایتان شده ام

نذر تو کرده آن قدر مادر

تا زمانی که من جوان شده ام

جشن امسالتان چه رویایی است

چون که هم سن و سالتان شده ام

چون که در کودکی شدی رهبر

مؤمن صاحب الزمان شده ام

ای که هستی جواد مادر زاد

جشن میلاد تو مبارک باد

رضاتاجیک

 ×××××××××××××××××××

بیا به باغ که بار دگر تماشائی است

بهار و سبزه و گل برگ و بر تماشائی است

بیا به ساحت سبز چمن که ازگل سرخ

گرفته بار دگر زیب و فر تماشائی است

ز رنگ و بوی گلستان احمدی باشد

شکوفه زار بهاران اگر تماشائی است

گذشت شام سیاه و دمید نور سحر

بیا ببین که طلوع سحر تماشائی است

اگر سپهر ولایت شده است نورانی

جمال و جلوۀ شمس و قمر تماشائی است

ز کوچه های مدینه جواد می گذرد

ز فیض مقدم او رهگذر تماشائی است

اگر چه دیدن این گل بود تماشائی

به وقت جود و کرم بیشتر تماشائی است

بیا به تهنیت ثامن الائمه رویم

که در کنار پسر تماشائی است

چنان که جلوۀ خورشید و ماه روح فزاست

جمال این پدر و این پسر تماشائی است

دلم هوای حریمش نموده، همسفران

خدا نصیب کند این سفر تماشائی است

ندیده ای تو «وفائی» حریم پاکش را

به پیش دیدۀ اهل نظر تماشائی است

سیدهاشم وفایی

 ×××××××××××××××××××

شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشن

چنان که چشم احمد شد ز روى مرتضى روشن

به چشم دل تماشا کن که هم چون اهل دل بینى

ز نور کبریایى شد حریم کبریا روشن

امام هشتمین را داده حق طفلى که مى‌‏باشد

ز انفاسش صبا خرم ز رخسارش فضا روشن

گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم

شبستان امیدش گشت از این بَدرُ الدُجا روشن

همه شب تا سحر بر مهد ناز طفل نوزادش

به جاى شمع باشد روى آن شمس الضحى روشن

جواد آمد که شادان شد ز میلادش دل زهرا

جواد آمد کز و شد قلب ختم الانبیا روشن

الا یا خاندان وحى و قرآن یا بنى الزهرا

ز میلاد جواد ابن الرضا چشم شما روشن

شکوه رحمتش چون مهر باشد هر طرف تابان

مقام عصمتش چون روز باشد هر کجا روشن

شود از غم چو شب روز بد اندیشى که پندارد

نماند مشعل دین مبین بعد از رضا روشن

دگر تا روز محشر روشن و خاموش مى‌‏ماند

چراغى را که مى‏سازد خدا خاموش یا روشن

«مؤید» را چه وحشت اندرین ظلمت‌سرا باشد

که دارد جان و دل پیوسته از نور ولا روشن

سیدرضاموید

  ×××××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی