کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت امام جواد علیه السلام ۵

×××××××××××××××××××

حسن لطفی

باز شبیه شب بارانی ام

زاده ی دریایم و طوفانی ام

مثل اویس از قرن آواره ام

در پی یاران خراسانی ام

عاشقی ام را همه فهمیده اند

مِهر شده مُهر به پیشانی ام

دست نسیم است سر گیسویش

دست خودم نیست پریشانی ام

ابروی او نورٌ عَلی نور شد

عاشق این طاق چراغانی ام

داده جنون هستی من را به باد

روز نخستی که شنیدم جواد

×××

می چکد از کنج لبانم شراب

خانه ات آباد خرابم خراب

سنگ تراشی دل سنگم گرفت

تیشه زد و ساخت از آن دُر ناب

شانه زد و یکسره دل ریخت ریخت

در خم آن گیسوی پر پیچ و تاب

وای اگر دست تو افتد دلم

فارقم از روز حساب و کتاب

جاذبه ی محض مرا نور کن

حضرت خورشید به جانم بتاب

جذبه ی پیغمبر اُمّی جواد

ای به ابی انت و اُمی جواد

×××

نیست فقط روز مبادا کریم

هست همه روز و شبم با کریم

یاد گرفته است که بر هیچ کس

رو نزند این دلم الا کریم

هر چه گره بیشترم می زند

می شود این فاصله ها ... تا کریم

خواهش ما جرعه ای از آب بود

داد ولی پهنه ی دریا کریم

بس که درِ بسته زدم خسته ام

باز نشد هیچ در امّا کریم

در نزده در به روی ام باز کرد

باز همین طایفه اعجاز کرد

×××

فیض مسیحایی ات عیسی بَرَد

دست به دامان تو موسی برد

از همه دل می برد آقای ما

بیشتر از حضرت زهرا برد

روی پرش لطف کن و پا گذار

رتبه ی جبریل به بالا برد

شکر برایت حرم آخر رسید

ناله ی مجنون دل لیلا برد

بال بده تا حرم کاظمین ...

با نفس وای حسینم ... حسین

×××

مثل همیشه دم ایوان طلا

نام تو شد نام تو سوگند ما

نام تو گفیتم و باران گرفت

خیس شد از گریه ی ما صحن ها

پنجره فولاد گره باز کرد

از من افتاده به لطف شما

مثل همیشه دم باب الجواد

حاجت ما بود که آقا رضا ...

... جان جوادت ببرم کاظمین

تا که بخوانیم به پایین پا ...

..." آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده "

×××

وای اگر 0غصه ی مادر نبود

حال تو اینقدر مکدر نبود

مثل حسن شد جگرت ریز ریز

حیف که بالین تو خواهر نبود

کاش زمین آب نمی ریختند

حیف به جز خنده پسِ در نبود

سخت کشیدند تو را روی بام

وای اگر بام کبوتر نبود

شکر خدا قسمت تو بام شد

گودی و نامحرم و خنجر نبود

خوب شد از حنجره ات خون نریخت

حرمله در لحظه ی آخر نبود

شکر خدا پیش نگاهت ز بام

بر سر نیزه سر اصغر نبود

شکر خدا پیکرت عریان نشد

زیر سم اسب پریشان نشد

×××××××××××××××××××××

محمود ژولیده

السلام ای امیر مُلک قضا

السلام علیک یابن رضا

السلام ای نماد سرّ الله

السلام ای رُخت ضیاء الله

ای به معشوق آیة العظمی

وی به مخلوق حجة الکبری

ای مبارک ترین ولیِّ خدا

وی تبارک ترین وصیِّ خدا

ای امام محــمدی رفتار

وی تو تکرار حیدر کرار

من به کویت پناه آوردم

التماسِ نگاه آوردم

ای همه اعتقادِ فطرت من

وی همه اعتماد نیّت من

شیعه را نَیِّرُ الفؤادی تو

کوثر دومین، جوادی تو

تو خطا بخش و ما خطا کاریم

سربلندیم تا تو را داریم

اُمّتَت ذنبه علی ذنبِه

"و صبرتَ عَلَی الاذی جنبه"

تو جواد بن مرتضا هستی

یکی یکدانۀ رضا هستی

اَلرّضی و الزّکی، ابا جعفر

التقی و الوفی بَنِ الحیدر

امتداد عناصر الابرار

یادگار دعائم الاخیار

اشهدُ انّکَ ولیُ الله

الامام عَلی عیالُ الله

بَدرِ طالع، ضیاء ماه منیر

نورِ ساطع، به آستان کبیر

این تویی نور مشرق و مغرب

حَبّذا طیّبٌ مِنَ الطّیب

رکن ایمان و معنی قرآن

عَلَم دین،   حقیقت عرفان

حضرت واجب الاطاعه تویی

به خدا خالص العباده تویی

"عَجِزَ الواصِفون عن صِفَتِک"

"ما عرفناک حقَ معرفتک"

اشهد اَنَک اَقَمتَ صَلوه

اشهد انّک اتَیتَ زکوه

ای خدا را ولی به هر دو جهان

نَهیت از منکر آشکار و نهان

همه عمرت مجاهدت کردی

حقِ دین را به جای آوردی

مِثل ابنُ الرضا به داور کیست؟

چون جواد الائمه کوثر کیست؟

چه بیان تبارکی داری!

چه لبان مبارکی داری!

چون تلاوت کنی کتاب رسول

پرده برداری از حجابِ عقول

ای دَمَت سوره های قرآنی

نَفَست آیه های رحمانی

در عبادات مثل زهرایی

در مناجات عِدلِ مولایی

در شجاعت به مصطفی بُردی

در اطاعت به مرتضی بُردی

هر زمان که به کف عَلَم گیری

چون علی در حماسه ها شیری

صبر و حلم تو نقل هر دهن است

جود و احسان تو چنان حسن است

خطبه چون بهر خلق می خوانی

مثل جدّت حسین می مانی

ای بنازم تو را اباالهادی

بِینِ سجّاده عین سجادی

در علوم ای مُطهّر و طاهر

تو شکافنده ای چنان باقر

کعبه ای زمزمی صفایی تو

صادقی کاظمی رضایی تو

عَلَم علمی اَت عجب والاست

پرچمت یابن فاطمه! بالاست

ای عجب از مناظرات شما!

اسوۀ ما مبارزات شما !

حکمت از سیرۀ تو ریزان است

سنّت تو به شیعه میزان است

از ولادت کریم و بخشنده

تا شهادت به جُود، زیبنده

این تو هستی که سروری دانی

شیوۀ ذرّه پروری دانی

من ز تو دیدۀ کَرم دارم

مِیلِ مهمانیِ حرم دارم

خِیرِ ما دست تُست می دانم

شیعه پا بستِ تست می دانم

خیرخواه همه تویی آقا!

یوسف فاطمه تویی آقا!

همنشین با شما که می گردم...

از تو گیرد شفا همه دردم

تا که با تو قرابتی دارم

چه صفا و اُخوّتی دارم

با تو اعمال بندگان زیباست

با تو رفتار شیعیان شیواست

با تو صبحی سپید می جویم

وز نگاهت امید می جویم

سعی دارم تو را به رفتارم

بازیابم، به صدق گفتارم

افتخار تو بندگیِ خداست

زندگیِ تو زندگیِ خداست

ای به قربان قدّ رعنایت

قَسَمت می دهم به بابایت

شیعه را جان مادرت دریاب

رهبرم را به کشورت دریاب

ای ز نورت بصیرتم روشن!

فتنه و انحراف را دشمن!

باز دست دعا شبی بردار

از میان مکر سامری بردار

از تو موسی به آن یَدِ بیضاست

وز تو فرعون غرق در دریاست

چاره ای بهر سحر و جادو کن

دست کفر و نفاق را رو کن

روز روز بصیرت افزایی ست

با فرج کربلا تماشایی ست

تو دعا کن که یار باز آید

صبح فجر و فرج فراز آید

 ××××××××××××××××××××××××

محسن عرب خالقی

قسم به آن که به گنجشک بال و پر داده

همان که بال قنوت دم سحر داده

قسم به سوره ی خورشید و آیه آیه ی آن

که نور را به دل روشن بشر داده

قسم به آه درختی بدون بَر، که به جبر

شکوه ساقه ی خود را به یک تبر داده

دمیده بر دم صور مدینه اسرافیل

ترانه خوانده و آواز عشق سر داده

که هان تمامی هفت آسمان نظاره کنید

فلک به دامن خورشیدتان قمر داده

کسی که وارث پیغمبر است ابتر نیست

خدا دوباره به این خاندان پسر داده

پسر نه کوثر قرآن ضامن آهو

جواد آل علی جان ضامن آهو

×××

همان که سجده گهش آسمان عیسی شد

همان که خاک درش کوه طور موسی شد

همان که ذره شد از لطف چشم او خورشید

همان که قطره ز شوق نگاش دریا شد

همان که روشنی چشم آسمانی هاست

ستاره ی سحر آسمان بابا شد

همان که در وسط طعنه ها و تهمت ها

رسید و قصه ی کوثر دوباره احیا شد

مدینه مکه و ریحانه هم خدیجه ی آن

رضا رسول خدا و جواد، زهرا شد

رسید سیب بهشت خدا، خدا را شکر

رسید یوسف یعقوب ما، خدا را شکر

×××

به شیوه ی پدر این چشم مهربان شده است

همان نگاه همان عاطفه همان شده است

همان صمیمیت و گرمی و صفایی سبز

همان پناه که آهو دخیل آن شده است

اگر غلط نکنم بوی یاس می آید

اگر درست بگویم رضا جوان شده است

جواد، جود خداوند آسمان ها هست

که با زبان زمینی او بیان شده است

منم گدای امامی که قرص مهر و ماه

به دست سائل او مثل قرص نان شده است

فقط نه ملجأ حاجات مردمان زمین

که مأمن همه ی آسمانیان شده است

کسی که سائل این خانه هست می داند

جواد، جود کند سائلی نمی ماند

×××

مخاطب همه ی نامه های من شده ای

توسلی همه روزه برای من شده ای

در این زمین که هوای نفس کشیدن نیست

حیات من، نفس من، هوای من شده ای

دلم بهانه صحن تو دارد آقا باز

بهانه ی سفر کربلای من شده ای

مرا سفر، سفر کاظمین قسمت کن

مرا زیارت قبر حسین قسمت کن

 ××××××××××××××××××××××××

جواد حیدری

 

بر سر آنم زبان بگشایم و آوا کنم

خویش را در محضر مولای خود پیدا کنم

تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من

سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا کنم

او امام هشتم و آئینه ذات خداست

عالمی را من فقط با نام او شیدا کنم

تا که مولانا رضا از دست من گردد رضا

از زبان حال او گویم روایت ای خدا

سال ها من منتظر بودم که آید گوهرم

این مبارک کودک و نور دو چشم مادرم

او مبارک تر بود از هر چه مولود است و بس

او محــمد یا جواد است و بود تاج سرم

او امامت را برایم تا ابد تثبیت کرد

کرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م

او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود

در مقام عصمتش همپایه ی کوثر بود

×××

کودک است اما چو لب وا کرد غوغایی نمود

خطبه ای کوتاه خواند و کار زیبایی نمود

آن چنان شیوا سخن گفت و عدو را پست کرد

آن که اهلش بود گفتا کار زهرایی نمود

رفع تهمت کرد، از آن که ز مریم برتر است

بهر مادر کودک نازم مسیحایی نمود

گفت من  از نسل زهرایم عزیز حیدرم

من جواد ابن الرضا آئینه پیغمبرم

×××

گر نمی آمد بنای دین حق کامل نبود

دشمن من شاد می شد گر مرا حاصل نبود

گر نمی آمد اگر چه بعد عمری انتظار

تهمت دیرینه ی ابتر مرا باطل نبود

بهر دیدار جمال نازنین کودکم

کس شبیه من چنین آشفته و بیدل نبود

پیش زهرا سر فرازم این جواد من بود

نی که بهر شیعه این باب المراد من بود

×××

دست از او بر مدارید این گل زهرا بود

دست او باز است و کارش حل مشکل ها بود

نی فقط آبادی دنیا بخواهید از جواد

در قیامت کار او زیباتر از دنیا بود

کم از او هرگز مخواهید این جفا بر او شود

عاشق دیدار سائل چشم این  آقا بود

هستی ام دار وندار من همین دردانه است

هر که صاحب عقل باشد بهر او دیوانه است

با چه جرات شرح اوصاف کمالش می کنید؟

با قیاس یوسفی وصف جمالش می کنید؟

یوسف از دریای زیبایی او یک قطره است

از خدا گوئید گر نشر خصالش می کنید

این جواد من شبیه من غریب و بی کس است

منعم از گریه چرا وقت وصالش می کنید

گوئیا می بینم اینک در جوانی دلبرم

می شود مظلوم کشته مثل زهرا مادرم

ماهیان بحر و مرغان هوا گریان او

جمله ذرات دو عالم می شود نالان او

از شرار زهر و از سوز عطش پرپر زند

کف زند شادی نماید زوج بی ایمان او

در شب میلاد او من روضه خوانی می کنم

جان من که باب او هستم فدای جان او

اولین مرثیه خوان و روضه خوان او منم

هر که گوید از غم او میزبان او منم

  ×××××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی