کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت امام باقر علیه السلام-۷

***********************

نوری آمد وجود من گم شد

چشم من باز پر تلاطم شد

شرشر اشک روی گونه ی من

شد سرازیر و قدر یک خم شد

گریه از شوق چه صفا دارد

شب میلاد نور پنجم شد

اشک اذن دخول ما بود و

در که وا شد دمِ تبسم شد

محرم اهل بیت اگر شده ایم

همه از یک دعای خانم شد

شکر، یا فاطمه و یا فاطر

شکر، هستم غلام تو باقر

***

در رحمت دوباره وا شده است

میزبان دلم خدا شده است

بار دیگر میان بیت وحی

آیه ی نور رو نما شده است

سجده ام را کسی نماند که ندید

سِرّ توحید بر ملا شده است

دسته های فرشته می بینم

در مدینه برو بیا شده است

پشت یک خانه ای شلوغ شده

خبری بین کوچه ها شده است

رنگ پنجم به روی بوم آمد

حضرت باقر العلوم آمد

***

نذر چشمان تو جوانی من

به فدای تو زندگانی من

زیر پایت بگو که سر بزند

هر کسی خواست از نشانی من

عرض تعظیم پیش قد تو شد

علت قامت کمانی من

من ندارم که هیچ چیز از خود

همه از توست هستِ فانی من

هست " آقا مرا دعایم کن "

از دعاهای آسمانی من

در هوای شما نفس زده ام

غصه ها را ز سینه پس زده ام

***

تو همان چشمه سار عرفانی

فصل سبز بهار عرفانی

در مقام رفیع اخلاقی

جلوه گاه مدار عرفانی

ای سر آمد به علم و دانش ها

سخنت پر ز بار عرفانی

چه احادیث که به جا مانده

از تو آموزگار عرفانی

قبل تو این چنین ظهور نبود

در میان تبار عرفانی

جایگاه علوم و دانش تو

شاهکاری به آفرینش تو

***

می شود سائل درت باشم

زائر کوی مادرت باشم

می شود در هوای خاکی تو

پر زنم من کبوترت باشم

می شود در بقیع، غربت محض

سر قبر منورت باشم

یاد آن خاطرات کودکی ات

روضه خوان در برابرت باشم

یاد طفلی دو ساله بودن تو

و اسیری خواهرت باشم

معجر عمه های تو بردند

و شما را چقدر آزردند

رضا رسول زاده

*************************
مه رجب، مه تسبیح، ماه صدق و صفاست

مه نماز، مه روزه، ماه ذکر و دعاست

مه عبادت پروردگار حیّ ودود

مه محـمد و ماه علی، مه زهراست

نسیم صبحگهش خوب تر ز بوی بهشت

فضای شامگهش بهتر از نسیم صباست

طلوع این مه نورانی از شب اول

ولادت وصی پنجم رسول خداست

امام پنجم شیعه، محـمد دوم

که خاک درگهش این چار امّ و هفت آباست

تمام دانش در لوح سینه اش محفوظ

تمام قرآن در مصحف رخش پیداست

اگر به ذره نظر افکند شود خورشید

وگر به قطره نگاهی کند همان دریاست

محـمدی که محـمد سلام داده بر او

که خود سلام محـمد سلام ارض و سماست

سلام را چو جواب سلام باید گفت

شفای دیدۀ جابر جواب آن مولاست

قیام علمی او چون قیام سرخ حسین

پیام زندة او انقلاب کرب و بلاست

کلام اوست شکافندۀ تمام علوم

علوم را نفسش خوشتر از دم عیساست

دُری ز مخزن علمش به دست شیعه بود

که نام آن دُر مکنون دعای عاشوراست

به کور چشمی ناباوران تیره درون

مزار و بارگهش در مدینۀ دل هاست

به بزم شام که بیش از چهار سال نداشت

علیه پور معاویه ناگهان برخاست

بسان رعد خروشید آن چنان که هنوز

بنی امیّه به هر دور و هر زمان رسواست

گشود لب که یزیدا به قوم خویش مبال

که نسل شان ز حرام است و اصل شان ز خطاست

دهد به کشتن آل رسول رأی کسی

که او ز پشت پدر نبود و ز نسل زناست

گهی بسان رعیت گرفته بیل به دوش

گهی به نور هدایت به خلق راهنماست

روا بود که به افلاک سر بلند کنیم

ندا دهیم محـمد امام پنجم ماست

هنوز دشمنش از عفو مانده شرمنده

هنوز خُلق خوشش روح بخش اهل ولاست

هنوز کرسی درسش بود به شانۀ عرش

هنوز شعشعۀ دانشش به اوج سماست

هنوز علم به دنبال او روانه بود

هنوز سائل درس و تعلّمش دنیاست

هنوز زمزمۀ قصۀ عزیز و عُزیز

از آن ولیّ الهی شنیدنش زیباست

خدا گواست جدا از خدا و قرآن است

هر آن کسی که مسیرش ز اهل بیت جداست

مدینۀ دل شیعه بقیع دیگر اوست

از آن جهت دل مؤمن، همیشه عرش خداست

غلامرضا سازگار

****************

ماه رجب سلام! که ماه محـمدی

یـادآورِ شکـوه گلستـان احمـدی

آیینـه‌دارِ نــور خداونـد سرمـدی

از شـرقِ رحمتِ ازلـی باز سرزدی

ماه تـو نـور بـر دل اهل‌نظر دهد

میلاد چار حجت حق را خبر دهد

****

آغـاز مـاه تـو کـه به نام پیمبر است

میـلاد پنجمیـن ولـی‌اللهِ ‌اکبـر است

کز چار بحـرِ نور، فروزنده‌گوهر است

نجلِ دو فاطمه، خَلفِ پاک حیدر است

بعد از علـی، محـمد اوّل وجود اوست

ذکر ملک همه صلوات و درود اوست

ایـن باقـرالعلومِ خداونـد سرمـد است

این آفتاب حُسن خدا، وجه احمد است

مولای من محـمد آل محـمد$ است

گیتی ز مقدمش همه خلد مخلّد است

بـر خلـق سایـۀ کرمش مستدام باد

از شخص احمدش صلوات و سلام باد

****

جدش بوَد حسین و، حسن جد دیگرش

سجـاد بـاب و بنـت حسـن نیز مادرش

دانشــوران دهــر، همـه بنــدۀ درش

جاری ز لعـل لب همه‌جا درّ و گوهرش

بگذاشت پا به عالم هستی، سرم فداش

تنها نه جان و سر، پدر و مادرم فداش

در قدر و در مقام، حسین است این پسر

سر تـا قدم تمام، حسین است این پسر

در علم و در قیام، حسین است این پسر

آیینـــۀ امـــام حسین است ایـن پسر

بستـان حکمـت ازلی در ضمیر اوست

دانش به هر کجا که نهد پا، سفیر اوست

****

گاهی به عرش زمزمۀ حکمتش به گوش

گاهی به باغ، بیل کشاورزی‌اش به دوش

گه بـا کلام داده بـه اهـل کمـال، نوش

اهل کلام یکسـره در محضـرش خموش

دریا ز چشمـۀ دهنش موج می‌زند

آیات وحی در سخنش موج می‌زند

ای اصـل دیـن ولای تـو یا باقرالعلوم

وی ذکـر حـق ثنـای تـو یا باقرالعلوم

وی عرش، خـاک پای تـو یا باقرالعلوم

جـان جهـان فــدای تـو یا باقرالعلوم

مهر تو جان جان صلات و صیام من

پیوسته وقف تو، صلوات و سلام من

****

ای شیعــه را به مهر شما اقتـدارها

مـاه رجــب گرفتـه ز تــو اعتبارها

خورشید بر درت یکی از جـان‌نثارها

گردنــد دور کـوی تـو لیـل و نهارها

هر لحظه در بقیع تو صد کاروان دل است

هـر جا، روم مزار توأم شمع محفل است

من کیستم که خاک سرای شما شوم؟

لب واکنـم، قصیـده سـرای شما شوم

یـا مفتخـر بـه مدح و ثنای شما شوم

باشـد کـه تـا گـدای گدای شما شوم

لال است در ثنای تو مـولا زبان من

تو وصف خود بگوی ولی با زبان من

****

وقتـی عـدو بـه حضـرت تو گفت ناسزا

بـا حسـن خلـق و با گل لبخند از ابتدا

کردی به پاسخ از دل و از جان بر او دعا

ایـن اسـت قـدر و منـزلت و عـزت شما

تنها نه اینکه نام تو از من ربوده دل

خلق محـمدیت ز دشمن ربـوده دل

ای بر تو از خدا و رسولش سـلام‌ها

اهــل کــلام را ز کـلامت کـلام‌ها

بیچـاره و ذلیـل مقـامت «هشام»‌ها

در پنجــۀ تـو از همه دل‌ها زمام‌ها

توحید زنده از نفس صبح و شام تو

اسلام فخر کرده به نطق «هشام» تو

****

تو خلــق را مطاعـی و خلقت مطیع تو

برتــر ز اوج وهــم، مقــام رفیــع تـو

پیـران عقـل یکسـره طفـلِ رضیـع تـو

فـردوس گشتـه خـاک‌نشینِ بقیـع تـو

«میثم» اگـر قصیـده سرای شما شده

مشمول بذل و لطف و عطای شما شده

غلامرضا سازگار


*************************
یک سبد یاس در بغل دارم

آسمانی پر از غزل دارم

بی خودی شاعرم نکردی که

به سرم شور لم یزل دارم

بار دیگر گرفت دستم را

طبع شعری که از ازل دارم

غزل از جنس لیلی و مجنون

مثنوی های بی مثل دارم

مطلع هر قصیده ام این شد

دلبری ناب و بی بدل دارم

من و قربانی مرام تو؟؟

دم "أحلی من العسل" دارم

من بر آنم که قید غم بزنم

و برای شما قلم بزنم

***

مَثَل صبح صادقی آقا

روشنی مشارقی آقا

مددی یا محـمد بن علی

ولی الله لایقی آقا

با کلامت مرا مسلمان کن

که تو قرآن ناطقی آقا

"جابر" از محضرت تلمذ کرد

تو بزرگ نوابغی آقا

تو که خلق "زراره" ها کردی

گردن من که خالقی آقا

تو خودت شاهدی که میخوانم

روز و شب "لاأفارق" ی آقا

عالِمُ السِرِّ فِی النّجُومی تو

سَیِّدی باقرالعلومی تو

***

ما مقلد تو مقتدای ما

ما مصفا تویی صفای ما

همه هستی ما برای شما

نوکری شما برای ما

یا من أرجوه بحق "ماه" رجب

گره خورده به تو دعای ما

مادرت دختر کریم خدا

تو خودت حجت خدای ما

نفس تو حیات می بخشد

نوه ی شاه نینوای ما

تربتت گرچه خاکی است اما

درگهت باب التجای ما

تو خودت قول داده بودی که ...

پس چه شد إذن کربلای ما

نه فقط پیر شیعیان هستی

بلکه آقا تو روضه خوان هستی

***

کربلا کرب و البلا دیدی

غم و اندوه بچه ها دیدی

سوی گودال رفتی آقاجان

و "ذبیح من القفا" دیدی

کربلا غصه ها عذابت داد

خواهری زیر دست و پا دیدی

روی نی راس سیدالشهدا

روی نی گیسوی رها دیدی

کوچه پس کوچه های کوفه وشام

عده ای در برو و بیا دیدی

تا میان خرابه هم رفتی

گریه های رقیه را دیدی

بی گمان ذره ذره جان دادی

سر و تشت و پیاله تا دیدی

خاطراتی به سینه ات باقی ست

گریه هایت ز غربت  ساقی ست

علی رضا خاکساری

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی