کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها-۷
************************

امیر عظیمی

 

چله نشین صدفم، دُر شدم

از نفحات نبوی پر شدم

بنده ی دل تا که شدم، حُر شدم

روی لبم نشسته این زمزمه

فاطمه یافاطمه یافاطمه

تشنه شدم، آب زلالم بده

گرسنه ام، رزق حلالم بده

مرغ بهشتم، پر و بالم بده

کبوتر گنبد خضرا منم

زائر پر بسته ی زهرا منم

فرصت چل روزه ی حق سر رسید

سیب بهشتی معطّر رسید

گوش بده، سوره ی کوثر رسید

خیر کثیر ازلی آمده

همسر محبوب علی آمده

باد، بزن شانه به گیسوی گل

سرمه بکش باز به ابروی گل

بهشت رب آمده با بوی گل

جمیله ی عرش زمین آمده

حوریه ی پرده نشین آمده

باز درِ لطف خدا باز شد

به اذن حق، دوباره اعجاز شد

خوش آمدی، مکّه سرافراز شد

روی زمین شور و شعف را ببین

به دست دل، سماء دف را ببین

خوش آمدی روی زمین، آسمان

خوش آمدی نمونه ی بانوان

خوش آمدی مادر ساداتمان

سیده ی نساء، علیک السلام

مادر سادات تویی، یک کلام

رحمت و رحمانیتت گفته که

جلوه ی ربانیتت گفته که

حدیث نورانیتت گفته که

جای تو در کنگره ی عرش بود

بهشت، زیر پای تو فرش بود

تو کیستی، حبیبه ی کبریا

شافعه ی محشر روز جزا

سایه نشینت شده اند انبیاء

مادر اسلام به غیر از تو کیست

مادری ات، روز جزا دیدنیست

عقل فرو مانده ی والایی ات

صبر شده مات شکیبایی ات

علی  اسیر رخ زهرایی ات

نور تو در جان علی جلوه گر

جلوه کن و جان علی را ببر

بانوی عشق عالمینِ علی

مادر خوب زینبینِ علی

اُمّ حسن، اُمّ حسینِ علی

سایه ات ای همسر و اُمّ امام

روی سر امام ها مستدام

بیت تو را فرشته جارو زده

به دست تو، درب جنان رو زده

حیفِ تو، این در به تو پهلو زده

درب زمین لیاقتت را نداشت

بر تن تو جای خودش را گذاشت

************************

مهدی رحیمی

 

کوثری از سوره ی طاها به دنیا آمدی

تا رسد انّا به اعطینا به دنیا آمدی

تا یتیمی پدر را اندکی جبران کنی

دختری و مادر بابا به دنیا آمدی

هر کجا کردی تشرف صاحب تشریف شد

مکه شد آنجا که تو آنجا به دنیا آمدی

قل هو الله احد ای معنی کفوا احد

تا که باشی همسر مولا به دنیا آمدی

تا که هجده سال هم اهل زمین درکت کنند

پس به شکل حضرت زهرا به دنیا آمدی

بعد عمری که دلیل زندگی پوشیده بود

آخرش ای علت دنیا به دنیا آمدی

با خبر بودی اگر از اتفاق کوچه ها

پس چرا انسیة الحُورا به دنیا آمدی

غصه ی ارباب ما را داشتی آن قَدْر که؛

بازهم در ظهر عاشورا به دنیا آمدی

مادرش بودی ولی یک لحظه بر بالای تل

در حقیقت زینب کبری به دنیا آمدی

**************************

حمید رمی

 

در آستانه ی میلاد حضرت زهرا

برای عرض ارادت به ساحت دریا

نشسته ام بنویسم به نام مادر، تا

خدا مرا بنویسد به پای نام شما

اگرچه کمتر از آنم که دلبرم باشی

خدا به امر خودش خواست مادرم باشی

هوای عشق چه حال و هوای زیبایی ست

جنون، بهانه ی خوبی برای رسوایی ست

شبی که عرش منوّر به نور زهرایی ست

شب طرب، شب دیوانگی و شیدایی ست

شبی که معجزه های رسول، کامل شد

شبی که سوره ی کوثر به عینِ نازل شد

شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد

خدا به نور خدا هدیه ای منوّر داد

به اذن خالق یکتا، زمین، زمان، فریاد:

پیامبر ! قدم فاطمه مبارک باد

قیام کرد زمین ، نور منجلی آمد

دلیل خلقت پیغمبر و علی آمد

همین که دست زمین، آسمان بغل شده است

دهان عرش الهی پر از عسل شده است

به دستخطِّ خدا سوره هم غزل شده است

و این برای نبی خیرُ ما نَزَل شده است:

خدا برای تو خیر کثیر می خواهد

برات، مرهم زخم غدیر می خواهد

خدا نوشت : بگویید مهربان بانو

خدا که صاحب باغ است، باغبان بانو

قیامت است تمنای این و آن، بانو

همیشه منبع الطاف بیکران! بانو!

اگر نفس بدهی ، دست هم نمی خواهم

برای مدح تو گفتن ، قلم نمی خواهم

عطای دست تو تفسیر کرده انسان را

بخاطر تو خدا وعده داده باران را

دعای نور تو تب دار کرده سلمان را

به باد داده دگر دودمان شیطان را

دعای نور بخوان، ما هم اهل ایرانیم

بخوان که ما همه ذریه های سلمانیم

دعا بخوان ، پر جبریل را منوّر کن

کمی ملائکه را با خودت برابر کن

برای نافله ، سجاده را معطر کن

خدا برای پیمبر نوشت : باور کن

نگاه عرش به راز و نیاز فاطمه است

خلاصه نه ، همه ی دین نماز فاطمه است

تمام قافله را وقف مرتضی کردی

همیشه شوهر خود را ز خود رضا کردی

و در جوار خدا ، جار را دعا کردی

چه خوب دِین به همسایه را ادا کردی

هرآنچه را تو بخواهی، همان شود تقدیر

برای شیعه ی امروز هم قنوت بگیر

نظر به اینکه خدا بر شما نظر کرده

تو قبل خلقت آدم شدی نظرکرده

خدا وجود تو را منجی بشر کرده

علی کنار شما خستگی بِدَر کرده

غروب بود که خورشید تا سحر غم داشت

طلوع لحظه ی خندیدن تو را کم داشت

در آتشی که تمامیِّ خانه می سوزد

به جان خلق بیفتد زمانه می سوزد

در آتشی که نشان ، بی نشانه می سوزد

چرا قلم وسط شعله ها نمی سوزد؟

برای اینکه مزیّن به نام فاطمه است

و آتش از سر جبران ، به کام فاطمه است

********************

مظاهر کثیری نژاد

 

احمد به یمن تو شده پر افتخار تر

لحظه به لحظه، واله و چشم انتظار تر

مادر برای دیدن تو بی قرار بود

بابا برای دیدن تو بی قرار تر

وا شد شکوفه های انار از ملاحتت

شد گونه های سرخ تو اینک انار تر

حول تن تو هاله ی نوری تنیده اند

از تو نیامده ست زنی با وقار تر

هجده بهار گرچه درختت شکوفه داد

هر سال می شود ثمرت ماندگارتر

ما را دچار عشق خودت کردی و سپس

با یک نفس به عشق حسینت دچارتر

جز خطبه های تیز تو تیغی نیامده ست

از ذوالفقار شوهر تو ذوالفقار تر

یک شهر قصد جان تو کردند پر شمار

یک کهکشان فدایی تو پر شمار تر

جان مرا بگیر و مرا باز زنده کن

حاشا دوباره گر نشوم جان نثار تر

در بین کوچه گر چه بد آورده ای ولی

بدخواه توست تا به ابد بد بیار تر

از عزت تو هیچ نشد کم ولی ببین

شد دشمن تو هر دم و هر لحظه خار تر

***********************
محـمدعلی مجاهدی

 

چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت

در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت

احمد ازو، ‌پیام جهان آفرین گرفت

یعنی: برای فاطمه، یک اربعین گرفت

شکر خدا، که گلبن احمد به گُل نشست

ز انفاس دوست، باغ محـمد به گُل نشست

 

روزی که مکه، عطر پر جبرئیل داشت

در سر، اَمین وحی، هوای خلیل داشت

بهر خدیجه، مژده‌ رب جلیل داشت

صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت

بر خاتم رسل، سخن از سلسبیل گفت

بس تهنیت ز جانب حق، جبرئیل گفت

 

گفتا که حق، دعای تو را مستجاب کرد

شام تو را ، جنیبه‌کش آفتاب کرد

نامی برای دختر تو انتخاب کرد

و آن را ز لطف، زیور و زیب کتاب کرد

ز آن در نُبی خدای تو نامید کوثرش

تا بی وضو کسی نبَرد نام اطهرش

 

ای گلبُنی که یاس تو، عطر بهشت داشت

سر بر خطَت مُدام، خط سرنوشت داشت

مریم، کمی ز مِهر تو را در سرشت داشت

کآن قدر اعتبار به دیر و کنشت داشت

تو عصمت خدا و بهشت محـمدی

تو مفتخر به ام‌ابیهای احمدی

 

ای اسوه‌ محبت و، ای مظهر عفاف!

ای روز و شب فرشته به کوی تو در طواف

ای بوده با صفات خدایی در اتّصاف

نامی اگر به‌جاست ز سیمرغ و کوه قاف،

درک مقام توست که امکان‌پذیر نیست

ورنه تو را به عالم امکان، نظیر نیست

 

شادابی حیات، ز انفاس فاطمه ‌ست

دور فلَک، ز گردش دستاس فاطمه‌ست

فضه، خجل ز دست پر آماس فاطمه‌ست

از گل لطیف‌تر دل حساس فاطمه‌ست

قلب رسول، شیفته‌ زندگانی اش

جان علی، فریفته‌ مهربانی اش

 

گفتی از او مدینه مُنوّر شود که شد

از عطر ناب یاس، معطر شود که شد

جاری به دهر، چشمه کوثر شود که شد

می‌خواست حق که خصم تو اَبتر شود که شد

دنیا پر از ذَراری زهرای اطهر است

والله، جای گفتن الله اکبر است!

 

ما شاعران به قافیه پرداختیم و بس!

عمری به وَجهِ تسمیه پرداختیم و بس

از متن، هی به حاشیه پرداختیم و بس

از تو فقط به مرثیه پرداختیم و بس

باید اگر معارف ناب تو زنده کرد

کی می‌توان به فاطمه گفتن بسنده کرد

 

ما بهره‌ای ز فیض تو اغلب نداشتیم

انگار جز فدک ز تو مطلب نداشتیم

آگاهی از معارف مذهب نداشتیم

کاری به کار عزّت مکتب نداشتیم

ترسم از آن که کار، برادر! بَتَر شود

وز این که هست، فاطمه مظلوم‌تر شود

 

اینک که هست امت اسلام در خطر

بحرین در محاصره و شام در خطر

بیت‌الحرام باز از اصنام در خطر

حج و منا و مشعر و احرام در خطر

چشم امید شیعه به بیداری شماست

زهرا در انتظار وفاداری شماست

 

روزی که یاس فاطمه تکثیر می‌شود

اسلام در زمانه فراگیر می‌شود

عالم پر از شمامه تکبیر می‌شود

دنیایی از مکاشفه تصویر می‌شود

آید ندا که کعبه مقصود می‌رسد

از گرد راه، مهدی موعود می‌رسد

************************
محـمدجواد غفورزاده

 

...صبح شور آفرین میلادت

لحظه ها چون فرشتگان شادند

چار تن بانوی بهشتی هم

گل فشاندند و دل ز کف دادند

داد فرمان، خدا به پیغمبر

که: «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انحَر»

مثل «حوا» شمیم جنت را

«مریم» آن جا به یک اشاره گرفت

بوسه بر خاک پایت «آسیه» زد

دامنت را به شوق، «ساره» گرفت

جز تو ای معنی «کلام الله»

کیست شایستۀ «سلام الله»؟

ای وجودی که در کمال شهود،

هستی ات نورِ عالمِ غیب است

نام پاک تو بی وضو بردن

نزد اصحابِ معرفت، عیب است

با علی نُه بهار پیوستی

دَرِ خواهش به روی خود بستی

به خدا، خانۀ گِلین تو را

اشتیاق حبیب، پُر کرده ست

عطر ناب «لِیُذهِبَ عَنکُم»

بوی«امَّن یُجیب» پُر کرده ست

حلقه زد گرد چهره ات چون ماه

هالۀ «اِنَّما یُریدُ الله»

لطف سرشارت، ای عصارۀ وحی

خستگان را به مهر، تسکین داد

تا سه شب، قوت خویش را هر شب

به یتیم و اسیر و مسکین داد

در شگفت از تو قدسیان ماندند

سورۀ نور و هل اتی خواندند

چه کسی می‌بَرد گمان که خدا

به کنیز تو رتبه کم داد؟

فضه شد میهمان مائده ای

که خدا پیش از این به مریم داد

می‌توان با محبت تو رسید

به رهایی به روشنی به امید

نیمه شب ها که در دل محراب

ذکر آیات نور داشته ای

ای نمازت نهایت معراج!

عرش را پشت سر گذاشته ای

باغ سجاده غرق عطر تو بود

همه آفاق، زیر چتر تو بود

صلح سبز«حسن» که جاری شد

چشمه در چشمه از پیامت بود

نهضت سرخ روز عاشورا

شعله در شعله از قیامت بود

خطبه را زینب از تو چون آموخت

سخنش ریشه ستم را سوخت

ای دلت در کمال بی رنگی

از همه کائنات، رنگین تر!

بود بار امانت از اول

روی دوشت ز کوه، سنگین تر

تو منزّه ترینِ زن هایی

بر بلندای نور، تنهایی

با همان دست عافیت پرور

که پرستاری پدر کردی،

از امام زمان خود، یاری

در هیاهوی پشت در کردی

سرمه دیده، خاک پایت باد

همه هستی ام فدایت باد... 

*********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی