کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار میلاد حضرت زینب سلام الله علیها

*********************

السلام ای ملیکه ی دنیا

السلام ای شفیعه ی عقبی

  السلام ای زلال تر از اشک

السلام ای مطهر والا

نوه ی دختری پیغمبر

نور چشمان سید بطحا

مثل آیینه ی تمام نما

روی تو شد خدیجه در زهرا

خوش به حال علی که گردیده

نام پاک تو زینت بابا

صد هزاران فرشته می خواهد

تا کشد ناز دختر مولا

بال جبریل بالش سر تو

سایه بان تو قامت طوبی

دور گهواره ات چه می بینم

لشگری صف کشیده از حورا

همه در نوبت اند تا گیرند

بوسه از خاک زیر پای شما

قدری آهسته وحی نازل شد

بر وجود مقدس طاها

کلیات کلام حق گردد

بی کم و بیش این چنین معنا

واجب الاحترام شد زینب

دختر ارشد کنیز خدا

هرکه گرید برای این دختر

اجر آن می شود معادل با

گریه بر غربت امام حسن

گریه بر داغ سیدالشهدا

مادر عشق دختر حیدر

لب کنم باز بهر مدح و ثنا

در طریق تو مست باید شد

از طهوران باده ی الا

هر دلی شد دخیل کوی تو

در قیامت نمی شود رسوا

ما گدایان بین راه توایم

علیا حضرتا تصدقنا

کرم از توست ورنه کاسه ما

به خدا نیست مستحق عطا

من چه گویم که آیه ی قرآن

ز کرامات تو بود گویا

قرص نان تو می کند نازل

هل اتی بر سرای آل کسا

چه سحرها نماز شب خواندم

تا که شاید تو را کنم پیدا

همه شب های تو مسیحه ی عشق

می دهد بوی لیله المحیا

در قنوت تهجدت دیدم

رتبه های مقام محمودا

در رکوع تو جلوه های خضوع

سجده ات مست ربی الاعلی

در نماز شبت چه ها می دید

که حسین گفت التماس دعا

نفحات مقدست بانو

زنده سازد دو صد مسیحا را

شصت و نه بار ذکر یا زینب

رمز توحید را کند افشا

هرکه آواره ی حسینت شد

در حریم تو می کند ماوا

خاطرت را ز بس خدا می خواست

با حسین آفرید قلب تو را

السلام ای شریکه الارباب

فانیا للحسن سر تا پا

تا که مهر تو در دلم باشد

سایه ی عشق بر سرم بادا

دستگردان شدی میان حرم

تا رسیدی به دامن لیلا

کشتی ارباب عشق بازان را

نازنین خدا دودیده گشا

بین هر تار معجرت بینم

آیه ی کاملی ز حجب و حیا

چادرت محترم تر از کعبه

صورتت در حجاب بی همتا

در چهل سال گفته همسایه

که ندیده است سایه ات حتی

کسب فیض از تو کرده ، ام بنین

تا که گردیده مادر سقا

آمدی تا که پر کنی جای

مادرت را میان بیت ولا

آمدی و چه زود می پیچد

بین خانه صدای «وا اُمّا»

کاش این جا تمام می شد کار

تازه آغاز می شود غمها

دومین داغ داغ محراب است

فرق منشق و ناله ی ابتا

سومین غربتت به یک تشت است

لب خونین و ذکر واحسنا

مادر درد السلام علیک

صاحب هر مصیبت عظما

جبرییل دلم خبر داده

می شوی ار حبیب خود تو جدا

چه می آید سرت خدا داند

الامان الامان ز عاشورا

بین گودال بنگری زینب

یک گلویی که گشته منحورا

ناله هایی ضعیف می آید

گوییا در میان هلهله ها

هاله ی نور گوشه ی مقتل

ناله های غریب واغوثا

مادرت بود و دور تا دورش

آسیه، مریم، هاجر و حوا

ناله می زد حسین را کشتند

با لب تشنه بر لب دریا

یک سوالی برای من مانده

بی جواب ای عقیله ی دنیا

تو چه دیدی کسی نمی داند

که زدی ناله آه «یا جدا»

از چه بر جد خود نشان دادی

تن بی سر دو بار با هذا

این حسینت مرمل بدما

گشته جسمش مقطع الاعضا

مو کنان سوی خیمه گاه مرو

بهر بوسیدن گلو بازآ

سر خود را بلند کن بنگر

روی نیزه سری رود بالا

کاش دشمن دگر حیا می کرد

ختم می شد مصیبتت اینجا

بوی جسم حسین می آید

ازچهل نعل تازه در صحرا

بعد از آن شد رسالتت آغاز

ای علمدار صبر، روح وفا

تویی آن اولین ولی فقیه

در زمان امام کرب و بلا

این قصیده دگر کنم کوتاه

با تمام قصور ای والا

دامنت را به گریه می گیرم

تا نمایی برات ما امضا

نذر کردم اگر رسیدم من

زنده در آن حریم و صحن و سرا

هر قدم نام تو فقط ببرم

تا کنم در حرم به پا غوغا

در شب عید خواهشی دارم

می پذیری ز نوکرت آیا؟

آبرودار بر گل نرگس

بنما تو سفارش ما را

از حبیبم بخواه برگردد

از سفر آن امام خوبی ها

با تمام وجود می گویم

اعتقادم میان لوح قضا

کافر عشقم و خراب خراب

عاشق زینبم به اذن شما

قاسم نعمتی

*********************

کار هر عابدی که عرفان نیست

هر زمانی که وقت باران نیست

مست باده شدن که آسان نیست

می وپیمانه ها فراوان نیست

 

گر شراب طهور می خواهی

باید از عمق دل کشی آهی

 

راه عشاق دردسر دارد

عاشق واقعی هنر دارد

در سرش فکر بال وپر دارد

فکر پرواز در سحر دارد

 

عاشق واقعی فقط زینب

در غزل بهترین لغت زینب

 

ماه شبهای تار یازینب

حضرت باوقار یازینب

اسوه روزگار یازینب

حسن تو بی شمار یازینب

 

شده شرمنده از رخت مهتاب

السلام ای شریکه الارباب

 

آمدی و ستاره خندان شد

ماه با یک اشاره خندان شد

حضرت حق هماره خندان شد

با صدایت مناره خندان شد

 

زینت مرتضی خوش آمده ای

بانی کربلا خوش آمده ای

 

شاهکار خدای منانی

جان دهی مرده را به آسانی

از اساتید درس قرآنی

فاتح عرصه های عرفانی

 

در نماز شبت دعایم کن

تو مرا بنده خدایم کن

 

خواهر دو امام هستی تو

در صبوری بنام هستی تو

حیدر شهر شام هستی تو

مه والا مقام هستی تو

 

شدم حیران زینب کبری

المثنای حضرت زهرا

 

بچه هایت همه فدای حسین

خواهری کرده ای برای حسین

خطبه ها خوانده ای به جای حسین

تویی راوی کربلای حسین

 

زینب ای قهرمان عاشورا

سرور بانوان عاشورا

 

به مقامات نمی رسد فردی

کربلا را تو کربلا کردی

گرچه لبریز ماتم ودردی

خم به ابروی خود نیاوردی

 

حضرت اولیا مخدره ای

شاهد ماجرای حنجره ای

 

دیدی آن نانجیب را بانو

ضربه های عجیب را بانو

لب گودال و شیب را بانو

ماه شیب الخضیب را بانو

 

و به هرحال رفتی و گفتی:

سمت گودال رفتی گفتی ....

 

اینقدر بر بدن مزن بس کن

نیزه بر یار من مزن بس کن

بر عقیق یمن مزن بس کن

ضربه بر بی کفن مزن بس کن

 

این که تو می زنی حسین من است

به خدا نور هر دوعین من است

حبیب باقرزاده

**********************

مدح حضرت زینب کبری (س)

 

آنان که عاشقند و به شیعه ملقبند

از هدیه های خاص خدایی لبالبند

لیلا اگر که سر طلبد سر بیاورند

آماده ی اشاره ی یک دم از آن لبند

تب می کنند اگر نشود نوکری کنند

از عشق آل فاطمه در تاب ؛ در تبند

در زیر بیرق علی و خانواده اش

بالا نشین تر از ملکان مقربند

آنان که در قبیله ی حیدر ؛ حسینی اند

از شیعیان عمه ی سادات ؛ زینبند

هر عاشقی که خون خدا را صدا کند

در عاشقی به دخت علی اقتدا کند

***

وقت ظهور فاطمه ای دیگر  آمده

خورشید خانواده ی حیدر در آمده

بعد از دو شیر مرد علی وار فاطمی

شیر آمده دوباره ولی دختر آمده

آیینه در بغل به سخن آمده علی

زینب نگو ؛ بگو که خود حیدر آمده

تا این که گاهواره ی او را تکان دهند

مریم کنار آسیه و هاجر آمده

دهر خراب لایق بانوی عرش نیست

تنها به عشق خون خدا خواهر  آمده

ای چشم های فاطمه بانوی عالمین

با آن تبسم تو نفس می کشد حسین

***

پلکی زدی و نور خدا انتشار یافت

خورشید زیر سایه ی پلکت قرار یافت

پلکی زدی کتاب حقایق نوشته شد

حق واژه های راه علی انتشار یافت

پلکی زدی و باغ و شکوفه درست شد

جنت طراوت از نظر این بهار یافت

پلکی زدی تبسم سائل شروع شد

با چشم مهربان تو سائل وقار یافت

پلکی زدی و پلک تو را بوسه زد حسین

آقا برای زندگی اش هم قطار یافت

هر چه برای وصف تو گشتم در عالمین

نام توشد مساوی با واژه حسین
***

بانوی آب و آینه دل هاست جایتان

بادا تمام ایل و تبارم فدایتان

آنقدر در مقام بلندید مانده ام

در یک غزل چگونه بگویم ثنایتان

باید شبیه سوره ی کوثر بیاورم

تا این که جمله ای بنویسم برایتان

یک جا فقط تیمم ما بهتر از وضوست

آنجا که هست ذره ای از خاک پایتان

هر کس به اشتباه تو را مرتضی شمرد

وقتی شنید از پس پرده صدایتان

با تو خدا دو بار نشان می دهد خودی

تو آمدی و زینت دوش علی شدی

***

انداخت سایه بال و پرت روی نه فلک

فرش گدای خانه ی تو بال هر ملک

شیرینی سرای علی ؛ شور فاطمه

داده خدا به سفره ی مولای ما نمک

در می زنم علی صدقه دست من دهد

در میزنم به خاطر زینب کمی کمک

روزی فاطمیه ی ما دست زینب است

ما را ز خیل گریه کنانت نکن الک

بگذار تا که فاطمیه گریه کن شویم

ما را برای مردن از غم بزن محک

بگذار تا بهانه ی غم دستمان دهیم

بگذار بین آن در و دیوار جان دهیم

موسی علیمرادی

**************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی