کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)8

**********

 یا اهل بیت النبوه...

امروز نوشتند کبوتر شدنم را

پروازکنان راهى دلبر شدنم را

 

چشمان من از شوق، مهیاى شراب است

مدیون توأم لذت ساغر شدنم را

 

آنقدر نرفتم ز در خانه گرفتم

تا روز ابد سائل این در شدنم را

 

گفتند برو نوکر صاحب کرمى باش

دادم به شما نامه ى قنبر شدنم را

 

یک عمر به دور سر تو گرد طوافم

امضا بزن از اهل جهان سر شدنم را

 

باید که بگوش همه حالا برسانم

فوراً خبر مست پیمبر شدنم را

 

خوب است بدانید به دربار رسیدم

تا پشت در احمد مختار رسیدم

 

روزى که تو از راه رسیدى دل ما ریخت

خیر قدمت وِلوله در أرض و سما ریخت

 

کفار هم از بودن تو بهره گرفتند

باران کرامات تو آقا همه جا ریخت

 

مکه ز نفس هاى تو توحید سرا شد

از بس که به هر جا گذرت عطر خدا ریخت

 

دیدند به ایوان مدائن ترک افتاد

از هیبت سبحانى تو بت کده ها ریخت

 

پیچید در عالم خبر آمدن تو

تا صبح در خانه ى تو خیل گدا ریخت

 

گر اهل مناجات شدیم علتش این بود

الطاف تو در کاسه ى ما شوق دعا ریخت

 

با امر شما ساعت خورشید عوض شد

حتى جهت حرکت خورشید عوض شد

 

تا هست خدا نام تو برجاست یقیناً

بر دامن تو دست گداهاست یقیناً

 

در کشور ما اسم تو در صدر اسامى است

چون نام محمــد شرف ماست یقیناً

 

یک عمر پناه غم تو چادر زهراست

پس دختر تو ام ابیهاست یقیناً

 

فهمیده ام از بوسه ى هر روزه به دستش

آرامش تو حضرت زهراست یقیناً

 

وقتى همه جا ورد زبان تو على بود

یعنى که وصى ، حضرت مولاست یقیناً

 

هربار که در جنگ به کار تو گره خورد

شمشیر على حل معماست یقیناً

 

با تیغ کج آورده به حیرت همگان را

خم کرده قد و قامت شمشاد قدان را

 

ما تا به ابد دست به دامان شماییم

خاریم ولى جزو گلستان شماییم

 

خشکیم، کویریم ولى شکر گذاریم

صد شکر که لب تشنه ى باران شماییم

 

از رى به امیدى در این خانه رسیدیم

راهى بده آقا همه مهمان شماییم

 

اى کاش که ما را به غلامى بپذیرد

تا فخر کنیم اینکه غلامان شماییم

 

ما شیعه شدیم از کرم حضرت صادق

مؤمن به تعالیم و مسلمان شماییم

 

ارث از تو گرفتیم که بى تاب حسینیم

دل سوخته ى دیده ى گریان شماییم

 

از یُمن روایات شما روضه نشینیم

در بَندِ حسینیم و گرفتار ترینیم

****************************

گیرم که به توفیق تو امضاء شده باشد

یا بر اثر لطف تو پیدا شده باشد

یک قطره به توفیق تو دریا شده باشد

با این دل بیچاره مدارا شده باشد

با این همه هنگام سرودن چه بگویم

باید که بفهمم ز تو چیزی که بگویم

من هیچ نمی فهمم از آن قدر خدا را

کی فهم کند ذره ی بی قدر شما را

باید به مدد خوانم دستان دعا را

یکبار دگر تازه کنم قبله نما را

تا سوی تو این قلب زمین خورده بیاید

تا لطف تو بر شعر من آغوش گشاید

ای آن که قسم خورده به نام تو خدایت

بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت

ای آن که تبرک شده کعبه به عبایت

تا عرش خدا صف زده پژواک صدایت

این کیست که در نور تو پیدا شده آقا

آن روح چه سان در تن تو جا شده آقا

گفتم که از آن شب ، شب فردا بنویسم

از غار حرا ، لیله ی اسراء بنویسم

از کعبه و از مسجدالاقصی بنویسم

آری منم آن قطره که دریا بنویسم

این کیست که چون اشک شب قدر زلال است

ما راه به آن قدر بیابیم ؟ محال است

هان چهره بچرخان که زمین نور ببیند

برخیز که هر قدر به پایت بنشیند

دنیا فقط از حسن تو ،توحید گزیند

از غنچه لبهای تو لبخند بچیند

ای گلشن رحمت که گلستان شده عالم

از نور خداوندی تو نیّر اعظم

در غار حرا پرده ز حسن تو گشودند

با نور تو رنگ از شب تاریک زدودند

تو بوده ای آن روز که این خلق نبودند

اقراء که به عشق تو لک الحمد سرودند

ای صادر اول که تویی مصدر دنیا

ای گمشده ی حسن تو موسی و مسیحا

لولاک زمین خاک و زمان پیش و پسی بود

لولاک کجا رخصت احیای کسی بود

کی بی تو به دستان کلیمی قبسی بود

کی در دم عیسی دم احیای کسی بود

تو آمده ای ای جان به تن خاک بباری

باران شوی و بر تف این خاک بباری

خون در تن توحید روان شد به هوایت

شب روز شد از همرهی عقده گشایت

هر روز خدا تحفه فرستاد برایت

ماودعک ربک خورشید ولایت

ای آن که ز توحید  تو صد آینه توحید

زهرا شد و در قاب ولای تو درخشید

قم شهر خدا چشم به راه است فانذر

صفهای جماعت همه بر پاست فکبّر

ای نور خدا در سکناتت متواتر

ای صادق و هادی، تقی و کاظم و باقر

تو کوثر محضی که در عالم شده تکثیر

نازل شده در شأن شما آیه ی تطهیر

در مدح تو اندیشه زمینگیر و زبان لال

جز جذبه قرآن تو نطق همگان لال

اقصای جهان لال ، زمین لال ، زمان لال

جز نفس خودت قاطبه ی کون و مکان لال

لب باز کن ای مرد ، بگو کیست محمــد

جز حیدر کرار کسی نیست محمــد

ای پاره ای از حسن مثالی تو زهرا

ای حیدر کرار به توفیق تو مولا

حق است که وامانده در اوصاف تو دنیا

وقتی که علی عبد تو خوانده است خودش را

گفتیم و نشد در صف تو راه بجوییم

بگذار که از حیدر کرار بگوئیم

دارم دلی از شوق تو لبریز علی جان

حامد آهور

 ************************

ای دل همه جا دوباره زیباست

هرسو که کنی نظاره زیباست

بنگر تو به ماه ورقص نورش

چشمک زدن ستاره زیباست

فصل گل وموسم بهار است

دیدار گل بهاره زیباست

بنگر توبه آسمان که خورشید

درهاله ای از شراره زیباست

ذرّات جهان به چشمت امروز

دانی که چرا هماره زیباست

مرآت جلال ایزد آمد

عطر نفس محمــد آمد

این نور که جلوه ای خدائی است

آئینۀ حُسن کبریائی است

زین مهر پُراز تجلی وعشق

هستی همه غرق روشنائی است

این زمزمۀ ولادت او

آهنگ نسیم دلربائی است

گرغنچه صفت تو عقده داری

کارش همه دم گره گشائی است

فریاد بزن زدل، دل تو

گرهمچو کبوتری هوائی است

مرآت جلال ایزد آمد

عطر نفس محمــد آمد

تا رشتۀ غم گسست آن روز

شد آمنه گل به دست آن روز

بشکفت گل وجود احمد

با جلوۀ حق پرست آن روز

تا شور ولادتش به پا خواست

آتشکده ها نشست آن روز

درموکب این امین خلقت

بت های جهان شکست آن روز

درحالت وجد وشور کعبه

ازشوق شنفته است آن روز

مرآت جلال ایزد آمد

عطر نفس محمــد آمد

عاشق شده مهر برجمالش

مات است زجلوه وجلالش

این است همان گلی که یزدان

گفته سخن از گل جمالش

این است همان پیمبر نور

جان همه برخی کمالش

شور دگری فکند در دل

گلبانگ اذانی از بلالش

جبریل شب ولادتش گفت

با زمزمه وطنین بالش

مرآت جلال ایزد آمد

عطر نفس محمــد آمد

قرآن ورق روایت اوست

گلزار پِر ازحکایت اوست

اسلام اگر شده ست جاوید

ازهمت واز درایت اوست

هرکس که محمــدی است فردا

درسایه ای ازحمایت اوست

منشور نجات امت او

در دست پُر از کفایت اوست

ای آن که به روز ناامیدی

چشمت به سوی عنایت اوست

مرآت جلال ایزد آمد

عطر نفس محمــد آمد

چشمان فلک زخلقت او

بوده است گواه عصمت او

مُحرم شده جبرئیل ازعرش

آید زپی زیارت او

این است شرافتش که جبر یل

بسته ست کمر به خدمت او

سرمایۀ عزّت دوعالم

باشد به خدا محبت او

در روز شکفتنش وفائی

سوگند به او وعترت او

مرآت جلال ایزد آمد

عطر نفس محمــد آمد

 سید هاشم وفایی

*************************

یک طرف قبری گلستان و همه غرق سرور

یک طرف قبری خراب و بی چراغ و شمع و نور

 

هـر یکی در صحن زیبـای نبی در حـال سور

لیک یـک سـو قبـر بی زائــر مـزاری بی عبـور

 

 میشود دیگـر نگویی چشمتـان باران چرا ؟!

بـگــذرم از ایـن پـریـشـان خـاطـری آسـان چـرا

 

در شـب جـشـن امـامـم قبــر او ویـران چرا

صحن پیغمبـر بهشت و صحن مولا سوت و کور

 

گنبــد سبــز رسول الله ، غـوغـا می کـنــد

مرقـد او هر کسی را مست و شیـدا می کنـد

 

هرکه باشد در کنارش عقده را وا می کنــد

زائـــران صـــادقــش بـایــد از او بـاشـنـــد دور

 

دور تـا دور پـیـمـبـر مـردمـان، خـیـل وسیع

گــرد او پــروانـــه وار و نـیـسـت ایـن امــر بدیع

 

زائـری هـر چنـد اندک هـم نبـاشد در بقیع

شـایـد آنـجـا مـهـدی صـاحب زمـان دارد حضور

 

در شب جشن پیمبـر از نبی عیدی بخـواه

تـا که خـتـم المـرسلـیـن بـاشـد دوای درد و آه

 

درد محسن هسـت ویــرانـی ِ قـبــر آل تـو

یـا محمــد (ص) کن دعایی تا کنـد مهدی ظهور.

 

سید محسن حبیب الله پور

**************************

سپاس آن خدا را که ما را توان داد

پی شکر نعمت به انسان زبان داد

سپاس آن خدا را که با قدرت خود

به این شیء ناچیز نطق و بیان داد

سپاس آن خدا را که بخشید ما را

جمالی که در آن خودش را نشان داد

جمالی که وصفش علی است و عالی

جمالی که پرتو به هر آشیان داد

به دست رحیمش به لطف کریمش

ز حُسن قدیمش به هر خسته ، جان داد

بشر با خدا شد ز بتها رها شد

نبی رهنما شدجهان را تکان داد

از آن جاهلیت به این خاتمیت

که تا مهدویت به ما ارمغان داد

ز انسان کُشی ها ز حیوان وَشی ها

ز حَسرت کِشی ها بشر را امان داد

از آن بردگی ها به این بندگی ها

خوشا زندگی ها که در هر زمان داد

به درگاه ایزد سِزد شکر بی حد

محمــد محمــد محمــد محمــد

چه خُلق عظیمی چه روح عظامی

چه دست کریمی چه وجه کِرامی

رسول رسالت عدیل عدالت

وَ اَصل اصالت شَه خاص و عامی

تو سلطان دینی تو نور یقینی

امانی ، امینی رسولی امامی

ازل را سرشتی ابد را بهشتی

جنان را تو هِشتی جهان را سلامی

تویی روح کعبه تویی جان  مکه

تو ماه مدینه چه حسن ختامی

چراغ هدایت امین ولایت

کثیر العنایت رئیس الأنامی

تو طاها تو یاسین تو اعلی تو وَالتّین

تویی دین و آئین تو دین را دوامی

جمیل و جمالی جلیل و جلالی

دلیلِ کمالی به رحمت تمامی

چه آب حیاتی چه آتُ الزکاتی

اَقیموالصلاتی رسول گرامی!

چه آب بقایی از این چشمه سر زد

محمــد   محمــد    محمــد    محمــد

تو در جان فطرت مثال خدایی

تو در آل عترت مَنار و التُّقایی

تو موسی و عیسی تو یعقوب و یحیی

تو در اصل یک جا همه انبیایی

به زهرا تو بابا به مولا تو مولا

تو دنیا تو عقبا تو شمس و ضحایی

حسن زینت تو حسین عزت تو

تو هم مرتضایی و هم مصطفایی

تو آن راز داری که اعجاز داری

ز بس ناز داری تو دلدار مایی

پس از تاق کسری شکستند بُتها

نشستند از پا ملوکِ خطایی

ز دریای ساوه ز بَحر سَماوه

چو پرسند  گویند دریا شُمایی

به دشمن ستیزی چو از جا بخیزی

سپاهی بریزی زمین ، با صَلایی

صفا را کتابی جفا را عِتابی

تو فصل الخطابی تو کهف الورایی

برائت ز خصمت نسازد مردّد

محمــد   محمــد    محمــد   محمــد

به درگاه ایزد سزد شکر بی حد

ز پرده در آمد دو نور مؤیّد

دو دریای رحمت دو آقای خلقت

دو معنای عزت دو جعفر دو احمد

دو سروِ صنوبر دو سَرور دو رهبر

دو حق را پیمبر دو نور مجدد

دو تا ماه پاره دو عالم ستاره

دو درمان و چاره به غمهای بی حد

دو نور درخشان دو خورشید رخشان

دو لعل بَدَخشان دو زلف مُجَعّد

دو قرآن ناطق دو قائم دو صادق

دو کشف الحقایق دو روح مجرد

یکی جد اطهر یکی سبط حیدر

یکی خیر کوثر یکی خیر ممتد

به تبریکِ مهدی ببندیم عهدی

که او راست شهدی حسینی ز ایزد

ز شیعه اطاعت ز مولا عنایت

ز شیعه مقلِّد ز مولا مقلَّد

براه ولایت شکوهی است امجد

محمــد   محمــد    محمــد    محمــد

محمود ژولیده

******************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی