کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر شهادت امام حسن عسکری علیه السلام-3
*************************

شکوه بی حد ز دنیا دارم و کردار او               راستی کج بود از روز ازل رفتار او

دل نبندد هیچ عاقل بر جهان بی وفا             زانکه غیر از بی وفایی نیست در کردار او

خاک ماتم بر سرش پاشید بی  چون و چرا    هر که آرمید اندر سایه ی دیوار او

هر که یک گل چید از باغ جهان بس رنجها     منتظر باشد که بیند از جفای خار او

غیر بی مهری نبینی هیچ کالای دگر             هر چه سازی جستجو اندر سر بازار او

هر که راحت خفت یک شب اندر او روز دگر     در حذر باید شدن از فتنه بیدار او

کینه توز است و  ندارد رحم این دهر دنی      خواه پیغمبر بود یا عترت اطهار او

کشت اولاد نبی را یا به تیغ و یا به زهر         نه حیای کردی ز پیغمبر نه از دادار او

تا امام عسگری را نوبت آمد عاقبت              آنکه عالم شد غمین از محنت بسیار او

چند سالی بود جای او به زندان بلا              از جفای مؤتمن آن دشمن غدّار او

آه گر زهر جفا همچون زمرد سبز شد            آن عذار ارغوانی و آن گل رخسار او

عاقبت مسموم شد از زهر کین در سامرّا      سوگواری شد نسیب عترت بی یار او

گشت فرزندش امام عصر با ماتم قرین          کس نداند جز خدا از حالت افکار او

شعر ثابت گر قبول درگه یار اوفتد

می رباید گوی سبقت در جهان اشعار او

ثابت

*******************************

ای عزیز دل زهرا پسرم مهدی جان               سوخت از زهر هلاهل جگرم مهدی جان

دوست دارم که به دامان محبت بنهی          از ره مهر و محبّت تو سرم مهدی جان

معتصم داد به من زهر که با خوردن آن          شمع سان سوخت ز پا تا به سرم مهدی جان

موقع دادن جان از اثر زهر جفا                     روز شد تیره به پیش نظرم مهدی جان

ز آتش زهر جفا گر چه به خود می پیچم       یاد آن سینه و آن میخ درم مهدی جهان

داد زهار بستان زان دو نفر روز ظهور             سوختند آن دو نفر برگ و برم مهدی جان

روز موعود تو از ثانی نامرد بپرس                 کرد نیلی ز چه روی قمرم مهدی جان

پهلوی مادر ما را بشکست و بشکست         زین جنایت به خدا بال و پرم  مهدی جان

دل ژولیده از این ماتم عظمی خون شد

ای عزیز دل زهرا پسرم مهدی جان

(ژولیده نیشابوری)

****************************

امشب امام عسکری زهر جفا نوشیده است
فرزند او صاحب زمان رخت عزا پوشیده است
این بار دست معتمد از آستین آمد به در
آل علی را سوختند با زهر یک بار دگر
شد آسمان و هم زمین یک سرعزادار حسن
در ناله و آه و فغان گشتند مرغان چمن
از این مصیبت عالمی می سوزد امشب ، یا خدا
دلهای شیعه از غمی می سوزد امشب یا خدا
امشب علی در حیرت است از ظلم و جور اشقیا
کز این حسن تا آن حسن گردیده بر آنها روا
مهدی هم امشب ای خدا می گرید از هجر پدر
هر سو نظر می افکند می آید او را در نظر
تسلیت از ما بر شما یا مهدی صاحب زمان
آقا بیا! بلکه دمی آرام گیرد این جهان

؟؟؟؟

*********************

قسمت این بود که من هم به جوانی بروم
با دلی سوخته زین وادی فانی بروم
آنچنان زهر بهم ریخته ارکان مرا
نفسی نیست که با آه و فغانی بروم
پسرم کاش بیاید به سرم یک لحظه
تا برم توشه از آن گنج نهانی بروم
مادرم سوخت در این ماه از آن شعله در
سوخته از غم آن یاس خزانی بروم
یا حسین اشهد موتم شده و از داغش
با دو چشمی شده خون زاشک فشانی بروم
دست و پا می زنم اما بخدا با یاد
آن تن له شده از اسب دوانی بروم
زیر لب گفت به عباس پریشان زینب
بی تو تا شام بلا با چه امانی بروم
زینب آن عمه مظلومه من گفت به شام
کاش از این معرکه چشم چرانی بروم

مجتبی صمدی

****************************

ای گل گلشن هستی پسرم                      زهر کین سوخت ز پا تا به سرم

تشنگی برده ز کف صبر و توان از تن من        برسان آب که سوزد جگرم

ای گل گلشن هستی پسرم                      زهر کین سوخت ز پا تا به سرم

به کنارم بنشین تا که تماشا کنمت                که من آماده برای سفرم

ای گل گلشن هستی پسرم                      زهر کین سوخت ز پا تا به سرم

همچو شمع از اثر زهر جفا آب شدم             به گناهی که علی را پسرم

قصه کوچه و سیلی جگرم سوخت که سوخت چون در خانه او برگ و برم

آخرین لحظه عمر است ولی می آید             قاتل فاطمه پیش نظرم

از دل قبر تن آن دو نفر بیرون کن                   که به یاد لگد و میخ درم

قاتل من به خدا قاتل زهراست نه زهر           کز شرر سوخته او بال و پرم

ای گل گلشن هستی پسرم                      زهر کین سوخت ز پا تا به سرم

(ژولیده نیشابوری)

************************

پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
پسری را که بود نبض دو عالم در دست
شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش
حسن العسکری از زهر جفا می سوزد
حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش
چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن
که خداوند نگه دارد و از هر خطرش
دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز
کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش
خانه ای را که عدو دست به غارت زده است
آتش ظلم بر افروخته از بام و درش
آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش
آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست
بار الها که مؤید نفتد از نظرش

سید رضا مؤید

***********************************

رسانده زهر جفا تا به چرخ آه مرا
گرفته است زکف معتمد رفاه مرا
به زندگانی من نیز زهر خاتمه داد
به دست و پیکر لرزان ببین گواه مرا
رسیده بر لب بام آفتاب زندگیم
بخوان غلام من از پشت پرده ماه مرا
بیا امید دلم مهدیم دگر مگذار
تو بیش از این به رهت منتظر نگاه مرا
بیا و آب بنوشان تو بر پدر دم مرگ
که نیست تاب و توان جسم همچو کاه مرا
تو در برم بنشین تا مگر که بنشانی
ز اشک دم به دم خود شرار آه مرا
به غربت تو و مظلومی تو می سوزم
چو گیرد آتش بیداد جایگاه مرا

سید رضا مؤید

*****************************

به جای جای این دلم نشسته بــوی سامرا
کعبه دل بنا شده به سمت و سوی سامرا
غربت چهار امام را دیده کبــــوتر بقیــــــع
بانگ زند ناله ی دل، ز نـــاله های سامرا
اشک دوباره می چکد از غم کوچه های تنگ
ناله ی مادری رسـد ز کوچــه های سامرا
هیچ کــــــــجا برای دل کربُبلا نــمی شـود
کرب شده بلا شده کربُبلای ســــــــــــامرا
کِلک خیــــال من مگر دوباره بوی عشق دید
که چشم ژاله می دمد ز لاله های ســـامرا
کشتی انتظار ما نشسته بر ســـــــاحل غم
مهدی بیا ظهور کن ز جــــــمعه های سامرا
پـــدر به آواز بلند تو را صــدای می زنـــــد
صلای را جواب گوی ز جـــای جای سامرا

مهدی کویر

*************************

در فصل شهادتت خزانم
گفتن ز غمت نمی‌توانم
آهنگ غریبی تو مولا
آتش شده پای استخوانم
تنها نه به اشک اکتفایی
از دیده سرشک خون روانم
تو ابن غریب، ابا الغریبی
از داغ تو نیمه گشته جانم
در خانه‌ و خانه همچو زندان
مظلوم‌‌ ترین تو را بخوانم
آزاد شده ز جورِ دشمن
با زهر جفا، غمت بدانم
فرزند تو هم غریب چون توست
ای سوخته بینِ آشیانم
این ناله که مانده بین سینه
باشد به فدایت ای بیانم

حسن فطرس

*************************

غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه
عکس خرابی حرم، آتیش به جونم میزنه
گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات
خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟
شب شهادت آقا، میخوام یه آرزو کنم
کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم
آقا بذار که جونمو ،با هروله فدات کنم
آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم
سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه
این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه
تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم
پاک میشه زنگار دلم، آینه میشم نور می گیرم
این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه
این سینه کبود شده، مدال افتخارمه
بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت
معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت
معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم
یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم

وحید قاسمی

**************************

کیستم من؟ گوهر ِده بحر ِ نور ِ کبریایم

آفتاب ِ سامره، روشنگر ِ مُلک ِ خدایم

آسمان معرفت را در زمین شمس‌الضحایم

کعبه‌ام، رکنم، مقامم، مروه‌ام، سعیم، صفایم

منظـر ِ حسـن خـدا مصباح انوارُالهدایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

من همان دریای نور استم که نور از آن دمیده

دین و دانش را خدا در موج موجم پروریده

در درونم گوهر نابی چو مهدی آفریده

انتهایم را به جز چشم خدا چشمی ندیده

بشنوید ای آسمانی‌هـا، زمینی‌ها صدایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

من علی بن جواد بن رضا را نور عینم

پیشتر از عالم خلقت هدایت بوده دِینم

گر چه در سنّ شبابم پیر خلق عالمینم

هم محمّد، هم علی، هم مجتبایم، هم حسینم

هم بوَد زهد و کمال و عصمت ِ خیرالنسایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

من به شهر سامره خود کعبۀ اهل یقینم

پر زند همچون کبوتر در حرم روح‌الامینم

حاجت کونین می‌بارد چو باران زآستینم

حضرت مهدی پذیرایی کند از زائرینم

مهر و مه گیرند نور از گنبد و گلدسته‌هایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

************************

سوخت از زهر زپا تا سر ِ من ای پسرم

مانده بر راه تو چشم تر ِ من ای پسرم

آخرین لحظه ی دیدار رسیده است بیا

می دهد بوی سفر بستر ِ من ای پسرم

با لب ِ تشنه و با این جگر ِ پاره شده

نام تو زمزمه ی آخر ِ من ای پسرم

همه ی هستی ِ من سوخته در غربت و غم

بنشین بر سر ِ خاکستر ِ من ای پسرم

حجره ی بسته ی من چون قفس تنگ شده

در قفس ریخته بال و پر من ای پسرم

جان به لب دارم و از درد کشم پا به زمین

ای قرار ِ دل من، دلبر ِ من، ای پسرم

همه ی غصه ی من غربت تنهایی توست

این چنین گریه نکن در بر من ای پسرم

با قد خم شده خویش مرا می خواند

از جنان مادر غم پرور من ای پسرم

*************************

تسلیت گویم من از سوز جگر یابن الحسن          بر تو از داغ جگرسوز پدر یابن الحسن

معتصم دادش چه زهری کز اشعارش این چنین     می زند چون مرغ بسمل بال و پر یابن الحسن

ز آتش زهر جفا چون شعله می پیچد به خود      قطره آبی بیفشان بر شرر یابن الحسن

من نمی دانم چه حالی داشتی آن دم که زد      فاطمه از داغ جانسوزش به سر یابن الحسن

من نمی دانم به جز ترویج دین جرمش چه بود     کز ستم شد اینچنین خونین جگر یابن الحسن

آه از آن ساعت که می داد آن عزیز فاطمه         بر تو از ظلم ستمکاران خبر یابن الحسن

چون پیمبر رفت از دار جهان بعد از سفر             آتش کین شد به عالم شعله ور یابن الحسن

باب بیت مرتضی را ز آتش کین سوختند            کز شرارش سوخت از ما برگ و بر یابن الحسن

بود زهرا پشت در آن بی حیا در را شکست        فاطمه از ضرب در شد بی پسر یابن الحسن

فضّه را کردی طلب تا فضّه آمد پشت در              دید در خون غنچه اش را غوطه ور یابن الحسن

از فشار در نه تنها پهلوی زهرا شکست              بوسه زد بر سینه او میخ در یابن الحسن

تازیانه خورد اما از علی در بر نکند                زین عمل شد نخل عصمت بارور یابن الحسن

در میان کوچه سیلی زد به روی مادرت

از ره کین ثانی بیداد گر یابن الحسن

ژولیده نیشابوری

**************************

دوستان بر من و سوز جگرم گریه کنید
به شرار دل و اشک بصرم گریه کنید 

من جوان بودم و در سن شبابم کشتند 
بر دل سوخته و چشم ترم گریه کنید 

حسنم، پاره جگر مثل عمویم حسنم 
بر من و بر هموی خون جگرم گریه کنید 

من و جد و پدرم را به جوانی کشتند 
در عزای من و جد و پدرم گریه کنید 

من شهیدم ولی از خصم نخوردم سیلی 
همه بر مادر نیکو سیرم گریه کنید 

سال ها بود که در تحت نظر بودم حبس 
همه بر قصه ی تحت نظرم گریه کنید 

قبر ویران شده ام گشت بقیع دگری 
داغداران به بقیع دگرم گریه کنید 

بعد من مهدی من بی کس و تنها ماند 
به غریبی یگانه پسرم گریه کنید 

گریه ی منتظران مرحم زخم دل اوست 
بر ظهور خلف منتظرم گریه کنید 

به محبان من اعلام کن اینک میثم 
همه بر حجت ثانی عشرم گریه کنید

*********************************

ای گرد کاروان تو را حُسن مشتری 
بر خسروان گدای تو را نیز برتری

کنیه: «ابامحمّد» نام خوشت: «حسن»
«
ابن‌الرضا»، ولیِّ خدا، شهره: «عسکری»

خاک حریم قدس تو را فیض عیسوی 
عبد در تو را روشِ بنده‌پروری 

یک آسمان ستاره زمین‌بوس آستان
صدها هزار مشتری‌ات گشته مشتری 

پایت در آسمان، حرمت «سرّ من را»
از «سرّ من رآ»ت بر افلاک رهبری 

با اقتدار و قدر و جلال الهی‌ات 
خلق خوش محمّد و بازوی حیدری

نام‌آوران برند به تجلیل از تو نام 
پیغمبران کنند به مهرت پیمبری

از بام چرخ نقش زمین گردد آفتاب 
خواهد اگر زند به تو لاف برابری 

گر با تو دشمنم کند اعلان دوستی 
من می‌کنم بر او ز دل و جان برادری

بالله قسم به چون تو پدر فخر می‌‌کند
بر خاک نرجس ار نبرد سجده مادری 

با یک نسیم سامره‌ات می‌توان گرفت 
فیض مسیح از دم بیمار بستری
 
بی مهر تو اگر پدر و مادرم برند
سوگند می‌خورم که من از هر دو‌اَم بری 

حاشا که هر حسن «حسن عسکری» شود
تو دیگر استی و دگرانند دیگری 

باید پدر تو باشی و مهدی بوَد پسر 
بر این گهر به جز تو کسی نیست گوهری

دردا که کشت معتمدِ سنگدل تو را 
در هشتم ربیع نخست از ستمگری 

آزر گرفت تا جگرت از شرار زهر 
بارید اشک شیعه چنان ابر آذری

جا دارد ار برای تو گریند روز و شب
جنّ و ملک زمین و زمان حوری و پری 

مهدی غریب و نرجس مظلومه شد غریب
آن بانویی که داشت به تو فخر همسری

دردا که در بهار جوانی خزان شدی 
از بس که کرد ساقی غم بر تو ساغری

پیوسته باد گریۀ «میثم» نثار تو
کاو را بوَد به خاک شما خط نوکری

**************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی