کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

مناجات با امام رضا- علیه السلام

یا امام رضا(ع)

ای که چون من هزارها داری

آسمانی پُر از دعا داری

دستهایم دخیلتان هستند

بسکه دستِ گره گشا داری

از گدا هم کریم میسازی

بسکه اعجاز کیمیا داری

من هوای تورا به سر دارم

تو هوای دلِ مرا داری

هرچه بیمار هم بیاید باز

تو برایِ همه دوا داری

دلشکسته کسی به من میگفت:

خوش به حالت امام رضا داری

در ِ این خانه را زدم عشق است

کفتر جلدِ مشهدم عشق است

***

ما ندیدیم بام از این بهتر

هیچ جا احترام از این بهتر

آهوی دام ِ آهویت هستم

نیست صیاد و دام از این بهتر

از تهِ دل سلام همسایه

ای سلام اَلْسلام از این بهتر

با جُذامی ، غلام ، همسفره

من ندیدم مرام از این بهتر

برتر از حاکمی ، سلیمانیست

تو بگو که کدام از این بهتر

نوکر خانه ی تو باشم من

که نباشد مقام از این بهتر

غیر نوکر شدن چه میخواهم؟

جز کبوتر شدن چه میخواهم؟

***

 باز دارم به سر هوای ضریح

دل من تنگ شد برای ضریح

دوست دارم رها شوم از خود

در میان سر و صدای ضریح

دستهایِ پر از تمنایی

میخورد رویِ حلقه های ضریح

میشود خوبتر خدا را دید

در همان یا رضا رضای ضریح

واجب است این به هر دل عاشق

سجده ی شکر پیش پای ضریح

حرم ثامن الحجج رفتم

میلیون مرتبه به حج رفتم

***

اشک با من سرود غم با تو

نوحه ی گریه دار و دَم با تو

گفتن شعر ِ روضه ها با من

جلوه دادن به محتشم با تو

ناله از دل زدن بُوَد با من

کربلا کردن دلم با تو

گذری کن شبی به روضه ی ما

چشم با این گدا، قدم با تو

دست با من ، به سر زدن با من

زدن ِخیمه و علم با تو

روضه خواندن برای تو با من

گریه های مُحَرمم با تو

روضه خواندی تو ای امام غریب

جَدِّ ما تشنه بود یَابنَ شبیب

جَدِّ مارا سوارها کشتند

بین گودال بارها کشتند

***

جَدِّ ما یک نفر ولی اورا

لشگری از هزارها کشتند

نعل ها گرد و خاک میکردند

جَدِّ مارا غبارها کشتند

خواهرش را پس از بریدن سر

خنده ی نیزه دارها کشتند

وای از عصر ِ روز ِ دهم

وای از ضربه ی دوازدهم

 (جواد پرچمی)

******************** 

  یا امام رضا(ع)

از الستی که دم ایجاد است

دل من زائر مادرزاد است

از قدمگاه تو معلومم شد

این زمین ارض رضا آباد است

گُل کنار حرمت خار بُوَد

بسکه آئینه ی تو نقاد است

آهن از فیض تو گوش شنواست

شاهدم پنجره فولاد است

درد ناگفته به گوش تو رسد

لهجه ی بی ادبان فریاد است

بس که راهِ حرمت شیرین است

تیشه از ذوق شما فرهاد است

هفت نسل تو شقایق بودند

پشتِ تو زخم ترین اجداد است

(رضا جعفری)

***************** 

یا امام رضا(ع)

گفتم رضا و کاسه ی دستم فقیر شد

مثل همیشه دست تو دستِ بگیر شد

گفتم رضا و مثل کبوتر دلم پرید

با زائران خسته ی تو هم مسیر شد

با اشتیاق قصد زیارت نمودم و

هر وقت آمدم حرمت زود سیر شد

چیزی نمانده بود که پَر در بیاورم

وقتی که آب و دانه نصیب حقیر شد

رازی ست بین بندگی ما و زلف تو

بنده کسی ست که بر سر زلفت اسیر شد

آهو پَرش که بر پَر ِ عطر شما گرفت

از آن به بعد صاحبِ مُشک و عبیر شد

آری تویی همان که به یک گوشه چشم تو

شیر ِ درون پرده مُبَدَل به شیر شد

آری تویی همان که به ابن شبیب گفت

آری تویی همان که سر ِ روضه پیر شد

ایرانیان طوس کجا؟ کربلا کجا؟

جسم شما کفن ، تن ِ جدت حصیر شد

آقا ز شعر مدح نه هنگام روضه ات

آقا ببخش شاعرتان ناگزیر شد

میخواستم امام رضایی کنی مرا

با دست خویش کرب و بلایی کنی مرا

***

گرچه زبان شاعرتان پیر الکنی ست

قافیه های چشم تو دنبال کردنی ست

آقای فضل ، فضل کن و از خودت بگو

لب باز کن که خلقت غنچه شکفتنی ست

از بس دخیل دامنتان گشت دیده ام

حس میکنم دست من امروز دامنی ست

سر میبریم بر قدم نو رسیده ات

جانِ تو ، جانِ ما عوض چشم روشنی ست

هرکس به قدر وسع ِ خودش دعبل شماست

از بس جمال حضرت تو شعر گفتنی ست

هرچند شاهِ کشور مایی ولی عزیز

کی در خیال هموطنان فمر دشمنی ست

کاری بکن که جلد تو و گنبدت شوم

اثبات کن کبوتر اینجا نرفتنی ست

یک در میان فرشته میان صف غذا

آقا غذای حضرتی ات بسکه خوردنی ست

قول شفاعت تو شهادت به این دهد

در خاطر تو زائر این خانه ماندنی ست

امشب به من گدا شدن دائمی بده

یک دست کُت وَ پیرُهن خادمی بده

***

 یک عده ای کبوتر دور و برت شدند

بعضی غلام حلقه به گوش درت شدند

قیچی و شانه دست گرفتند عده ای

تا عده ای تصدق دور سرت شدند

یک عده دل به موج خَم ِ گیسویت زدند

یک عده دل سپرده پریشان ترت شدند

یک عده ای شهید قدمگاهتان شدند

خونین شدند و لاله صفت پرپرت شدند

آنقدر عشق مادرتان گُر گرفت که

یک عده خادم حرم ِ خواهرت شدند

یک عده بس که با دل تو انس یافتند

تو خواستی که گریه کن مادرت شوند

ایران قدم گذاشتنت شوق آفرید

یک مملکت به خاطر این نوکرت شدند

تو پادشاه کشور و ما رعیت تواییم

ما خانوادتاً همه در خدمت تواییم

******************************* 

یا امام رضا(ع)

در ازدحام حرم هرکسی به تنهایی

گرفته دست دعا را به سوی آنجایی

که جلوه کرده در آن جلوه ای مسیحایی

همان حریم قشنگی که هست رویایی

خلاصه گشته در آن انتهای زیبایی

***

پر از شمیم بهشت است ازدحام حرم

نشسته اند ملایک به روی بام حرم

گرفته است پر و بالشان به دام حرم

نه اینکه دام تو گسترده ای بنام حرم

که صید عزم تو کرده به شور شیدایی

***

من از سجیه ات آموختم مسلمانی

تویی که عالم دینی و نطق قرآنی

به من نگاه می کنی؟! نگاه یک آنی

شبیه آن نگهی که به سنگ سلمانی

نمودی و همه دیدند چون مسیحایی

***

تو هشتمین نفری که بهار می آری

به زیر سایه خود لاله زار می آری

برای مردم مشهد وقار می آری

به زیر گام خودت کسب و کار می آری

کسی نداشت در عالم چنان تو کارایی

***

 تو در هنر نمایی قالیچه های کرمانی

تو در شمیم خوش این گلاب کاشانی

تو زعفران خوش "عطر و دم "خراسانی

تو منشا برکات تمام ایرانی

تو در نهانی و اما همیشه پیدایی

***

 فدای کاشی آبی نمای گوهرشاد

فدای زرد طلایی پنجره فولاد

فدای صحن بزرگی که شد شفا آباد

کسی میان حرم ناگهان ندا سرداد

شفا گرفت مریضی به دست آقایی

***

همین که وا‍ژه به روی لبت تبسم کرد

کلیم جلوه نمود و کمی تکلم کرد

سپس به طره ی تو طور را تجسم کرد

و بعد عطر تو طور را پر از ترنم کرد

پیمبری شده ای که نداشت همتایی

***

 چندی ست محضرت به زیارت نیامدم

این "من"که در جوار شما بود دم به دم

من طائر شکسته پر شهر مشهدم

در حسرت پریدن بر گرد گنبدم

مرا بخوان و رها کن ز دست تنهایی

***

 مرا دوباره بخوان و زشرم آبم کن

به جام باده بیفزا کمی خرابم کن

سپس به آتش عشقی فزون کبابم کن

مرا دعا کن و ققنوس مستجابم کن

مزن مرا به زمین و مکش به رسوایی

(فیاض هوشیار پارسیان)

********************************

  یا امام رضا(ع)

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-

فقط این بار... به این قسمت کم فکر کند

به خودش... نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هر کس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده این که امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

(مهدی رحیمی)

************************

بالم شکسته بود و هوایی نداشتم

از دست روزگار رهایی نداشتم

بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدم

مشهد اگر نبود که جایی نداشتم

دردم زیاد بود و طبیبی مرا ندید

دردم زیاد بود و دوایی نداشتم

گفتم مگر امام رضا چاره‌ای کند

ای وای اگر امام رضایی نداشتم

گفتند در حرم همه را راه می‌دهند

اصلاً بنای بی‌سروپایی نداشتم

میل تو بر دل آمد و میل گناه رفت

ورنه من از گناه اِبایی نداشتم

چندین شب است گریه شده کار من ولی

باز هم برات کرب ‌و بلایی نداشتم

(علی اکبر لطیفیان)

*********************

دخیل بسته ام آب و نان نمی خواهم

به جز محبت از این آستان نمی خواهم

به جز تو دست نیاز مرا ندید کسی

امام من تویی، از دیگران نمی خواهم

بگیر جان مرا رد مکن مرا آقا

که من بدون نگاه تو ، جان نمی خواهم

بیا حجاب دلم را بزن کنار، خودت

که آفتاب تویی ، سایه بان نمی خواهم

همین که ضامن می شوی برای...

برای صید تو بودن گمان نمی خواهم

نگاه من به ضریح تو یک جهان حرف است

برای عرض ارادت زبان نمی خواهم

دلم هوای تو کرده هزار مرتبه شُکر

دل بدون تو را بی گمان نمی خواهم

برای صحن تو بال و پَرِ دلم وقف است

کبوترم که جز این آشیان نمی خواهم

مرا هوای حریم تو کربلایی کرد

 به جز حسین از  این آسمان نمی خواهم

**********************

حس می‌کنم در مرقدت عطر دعا را

عطر توسل های در باران رها را

غرق اجابت می شود دست نیازش

هر کس که می خواند در این مرقد خدا را

ای مظهر رأفت برای تو چه سخت است

خالی ببینی دست محتاج و گدا را

آهم کبوتر می‌شود تا گنبد تو

می‌آورد فریادهای یا رضا را

آئینه های لطف تو تکثیر کردند

در چشمة دل اشک های بی صدا را

آقا کنار پنجره فولادت آخر

می‌گیرم از دستت برات کربلا را

ای زائران اینجا دخیل غم ببندید

بر آستانش ندبه‌ی «آقا بیا» را

پائین پای تو غباری می سراید

شعر کرامات نگاه کیمیا را

یوسف رحیمی

*****************

مناجات با امام رضا (ع)

من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو

سر تا به پا درد و غمم، درد من و درمانِ تو

تو هر چه خوبی من بدم، بیهوده بر هر در زدم

آخر به این در آمدم باشم کنار خوان تو

من از همه در رانده ام، من رانده ای و امانده ام

یا خوانده یا ناخوانده ام اکنون منم مهمان تو

پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد

هر در به رویم بسته شد جُز درگه احسان تو

گفتم منم در می زنم،گفتی به تو سر می زنم

من هم مکرّر می زنم کو عهد و کو پیمان تو؟   

سوی تو رو آورده ام ای خُم سبو آورده ام

من آبرو آورده ام کو لطف بی پایان تو

حال من گوشه نشین با گوشه ی چشمی ببین

جز سایه ی پر مهرتان جایی ندارم جان تو

من خدمتی ننموده ام دانم بسی آلوده ام

اما به عمری بوده ام چون خار در بستان تو

حاج علی انسانی

*******************

یا امام رضا(ع)

آهو آمد سوی تو آرام شد، پس می شود

در حریمت هر که بی کس می رود کس می شود

یک عبای آبی و عمامه ای از جنس نور

آسمان از دست این گنبد ملبّس می شود

خوب ها از چشمشان "می" می چکد اما چرا

قسمت چشمان من انگور نارس می شود؟

تو دلیل اعتبار گنبد و نقّاره ای

آهن و سنگ از وجود تو مقدّس می شود

دل اگر تاریک باشد در حریمت چون کلاغ

زود در بین کبوتر ها مشخّص می شود

پنجره فولاد، سقّاخانه و گنبد طلا

هر که در صحن است محو این مثلّث می شود

(مهدی رحیمی)

****************************

قرار شد که شود قبله از همان بنیاد
خدا به صاحبمان لوح پادشاهی داد
نشسته موج ملک صف به صف پی امداد
زمین بهانه شد و شهر طوس شد ایجاد
برای گردش خورشید دور گوهرشاد

گدا رسید میان حریمش آقا شد
فلج رسید صدا زد رضا و برپا شد
به یک اشاره فقط طفل کور بینا شد
مسیح در دل دارالشفا که پیدا شد
نشست و بست دخیلی به پنجره فولاد

شبیه حضرت حیدر زبانزد و آقاست
و مهربانیش از ارث مادرش زهراست
ز بس که پرچم سبز کرامتش بالاست
هرآنکه خواست ببیند که تا کجا برپاست
عقب عقب چقدر رفت تا زمین افتاد

زمین ز شوق نگاهش به دور خود چرخید
ستاره پلک زد و عاشقانه می خندید
اگر که روز شد و نور بر زمین تابید
گرفته وام از آن گنبد طلا خورشید
به وجد آمده دنیا و میکشد فریاد

به یک اشاره شود دوزخ ازنگاهش سرد
نمی کند ز در خانه سائلی را طرد
همان که هست به معنی واقعی یک مرد
همین نگاه محبت به سمت آهو کرد
به دام عاطفه او شکار شد صیاد

کبوترانه دلم پر به سوی مشهد زد
کبوتری که شده جلد صاحب گنبد
نرفته تا حرم یار بوده از بس بد
زبس که بوسه به کنج ضریح میچسبد
نرفته مزه آن بوسه های ناب از یاد

به مهربانی این شاه مادری نرسد
که دست سائل او پیش دیگری نرسد
به عزتی که دهد هیچ سروری نرسد
عقاب هم به مقام کبوتری نرسد
دلم خراب رئوف است خانه اش آباد

منم غزال غریبی پناه میخواهم
پناه در حرم امن شاه میخواهم
که شاه پر کرم است ونگاه میخواهم
نگاه بر دل زار و سیاه میخواهم
رسید بوی خوشش روی دستهای باد

علی اکبر نازک کار

*********************

قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش
باید رفاقت کرد با خار بیابانش

هجران کشیدن به امید وصل میارزد
گر اولش تلخ ست,شیرین است پایانش

هر کس که عاشق نیست پس اصلا چرا زنده ست
یا چه جوابى میدهد فردا به وجدانش

خاکستر پروانه اى را دیدم و گفتم
هر کس که عاشق میشود این است تاوانش

آن کوچه اى که یار ما از آن گذر کرده ست
عشاق منت میکشند از سنگ طفلانش

منکه چهل سال است روى خاک میخوابم
حیف است نگذارم سرم را روى دامانش

این شمعها که بر تن پروانه میگریند
زنده نمیمانند تا شام غریبانش

اشک جوانى بهترین سرمایه پیرى ست
خوب است باشد آدمى فکر زمستانش

در وقت مردن روبه قبله میشود هر کس
من وقت مرگم میشوم رو به خیابانش

در اصل بنده بودنش را جار خواهد زد
عبدى که سجده میکند اول به ایوانش

باران که آمد بعد از آن خیرات میبارد
خیر کسى را خواستى اول بگریانش

سنگینى زنجیر بر گردن نمیگیرد
از گریه هر که خیس میگردد گریبانش

من سالها در گیسوى تو سیر میکردم
سیرى که خیل عارفان خواندند عرفانش

وقتى دلم را دست چشمان تو میدادم
باور نمیکردم بیندازى به زندانش

یک شب در آغوشت نباشم خشک خواهم شد
پژمرده میگردد گلى که نیست گلدانش

آنکه لبش را از ضریحت برنمیدارد
صدها گره وا میکند از کار , دندانش .
.
.
.
.
.
گفتم همه هستند شاید جاى من هم هست
منهم یکى از این کبوترهاى مهمانش

شکر خدا اینجا کریمان سلطنت دارند
دنیا به ایران نازد و ایران به سلطانش

سیرش دو چندان و سلوکش هم دو چندان است
هر کس که از قم میرود سمت خراسانش

علی اکبر لطیفیان

*******************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی