کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار عید سعید غدیر خم 3

************************

قاسم رسا
آسمان خواهد که امشب با زمین ساغر زند   
جامى از صهباى روح انگیز و جان پرورزند

ساقى گلچهره امشب جلوه دیگر کند   
مطرب خوش نغمه امشب پرده دیگر زند

آسمان پوشیده بر تن پرنیان نیلگون   
خویشتن را چون عروسان زینت و زیور زند

گوشوار سیمگون بر گوش آویزد ز ماه   
حلقه ها از در و مروارید و از گوهر زند

ماه امشب خوش نشسته در میان اختران   
گاه نوشد باده گاهى بوسه بر اختر زند

دست افشان کهکشان و پاى کوبان مشترى   
زهره در آغوش پروین باده در ساغرزند

این همه زیور به خود بسته است امشب آسمان   
تا مگر جامى ز دست ساقى کوثرزند

آسمان را گفتم این بزم و نشاط از چیست ؟ گفت   
چون که فردا آفتاب از برج خاورسر زند

من در آن بزمى کنم خدمت که شاه انبیا   
مصطفى (ص) تاج ولایت بر سر حیدر زند

در غدیر خم چو دریا خلق خیزد موج موج   
کشتى لولاک چون آن جا رسد لنگرزند

بر جهاز اشتران خواند محــمد (ص) خطبه اى   
خطبه اى کاندر حلاوت طعنه بر شکرزند

کاین على باشد ولى اللّه ، باید بعد من   
بر سریر دین نشیند بر سرش افسر زند

هر که من مولاى اویم بعد من مولاش اوست   
مرد حق باید قدم در راه این رهبرزند

من همان شهرم که باشد چون على آن را درى   
ره به شهر علم یابد هر که بر این درزند

آسمان بر خاک افتاده است خواهد چون زمین   
بوسه بر پاى على داماد پیغمبر زند

گفت جبریل امین را حق که بعد از مصطفى   
سکه شاهى به نام حیدر صفدر زند

آن که خاکش رونق فردوس رضوان بشکند   
و آن که کاخش تکیه بر نه گنبد اخضرزند

آن که قهرش لرزه بر اندام دشمن افکند   
و آن که خشمش آتش اندر قلعه خیبر زند

نیست اورنگ خلافت جز سزاوار على   
پیش سلطان لاف شاهى گو گدا کمتر زند

اوست محور در فضا هر ذره اى گردنده اى است   
چرخ این گردنده ها بر گرد این محور زند

چرخ برچیند بساط داوران را از زمین   
تکیه چون بر مسند دین ، آیت داور زند

بنده دربار شاهى باش کز قدر و جلال   
ناز بر خاقان فروشد طعنه بر قیصر زند

پرچم شاه ولایت بین که در هر بامداد   
خنده ها بر پرچم دارا و اسکندر زند

طبع شعر من کجا و مدح شاه اولیا   
طایر اندیشه آن جا کى تواند پر زند؟
!
در پناه لطفش آساید رسا چون خسته دل   
دست بر دامان او در دامن محشر زند

************************

قاسم رسا

مى رسد از خم ندایى دلپذیر    کز ره آمد کاروانى با بشیر
از دراى کاروان خم در خروش    وز خروش خم جهانى پر صفیر
دست افشان از نشاط ، افلاکیان    پاى کوبان از طرب برنا و پیر
سالکان راه حق را زیر پاست    نرمتر خار مغیلان از حریر
از سفارتخانه کبراى حق    با همایون نامه نازل شد سفیر
از حریم کبریا آمد سروش    تا گشاید پرده از رازى خطیر
کرد روشن صحنه اسلام را    صحنه تاریخى عید غدیر
از وداع کعبه چون شد رهسپار    خواجه لولاک با جمعى کثیر
در غدیر خم به شاه انبیا    گشت فرمان صادر از حى قدیر
کاى محــمد (ص ) کن رسالت را تمام    کن فضا را روشن از بدر منیر
بر على امر ولایت را سپار    کاو بود شایسته تاج و سریر
از جهاز اشتران آماده ساخت    منبرى پیغمبر روشن ضمیر
خواند بر منبر پس از حمد خدا    خطبه اى شیوا و نغز و دلپذیر
کاین على باشد ولى کردگار    بعد من بر خلق مولى و امیر
نور او سرگشتگان را رهنما    لطف او افتادگان را دستگیر
پارسایى عارف و بیدار دل    رهبرى دانا و بینا و بصیر
بر ضعیفان پیشوایى مهربان    بر ستمکاران امیرى سختگیر
اوست اقلیم قدر را حکمران    اوست دیوان قضا را سردبیر
در شجاعت شهسوارى بى قرین    در عدالت شهریارى بى نظیر
رهبر آزادگان کز روى لطف    بند غم بگشاید از پاى اسیر
بار ذلت گیرد از دوش گدا    گرد محنت شوید از روى فقیر
در فنون رزم سردارى بزرگ    در مقام فضل استادى شهیر
جملگى دادند با دست خداى    دست بیعت از صغیر و از کبیر
مدعى را با على هرگز مسنج    (گر چه باشد در نوشتن شیر، شیر(
جز مسیر حق رسا راهى مپوى    هست راه رستگارى این مسیر

**************************

سال ده در هیجده ذی الحجه بود
کاروان حج ز حج برگشته بود
در غدیر خم چون آمد نبی
امر رب آمد به تعیین ولی
جبرئیل آن پیک رب العالمین
پرکشان از عرش آمد بر زمین
که: خدا فرموده بلغ یا رسول
ورنه رسالت نمی باشد قبول
کرد اجرایش نبی امر خدا
گفت جمع گردند حجاج خدا
جمع گشتند از یمین و از یسار
جمع آنها شد بیش از صد هزار
برکه شد دریای مواج بشر
هر کسی می گفت چه باشد این خبر
از جهاز اشتران شد منبری
پا نهاد بر آن مقام رهبر ی
بر فراز منبرش چون جا گرفت
دست دامادش علی بالا گرفت
گفت هر کسی را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
پیروی از او فرض است بر شما
دشمنش هرگز نبخشاید خدا
دوست دارش ای خدا دوست علی
دشمنی کن دشمنانش را ولی
شد خدا راضی ز کردار رسول
دین اسلام گشت در نزدش قبول
مهر تایید خورد بر آیین ما
گشت دشمن نا امید از دین ما
دین حق گردید کامل با امام
کرد نعمت با ولایت او تمام
هیجده ذی الحجه روز عید شد
نزد شیعه بلکه خیرالعید شد
ای غدیر ای برکه خاک حجاز
رود اقیانوس دین شد از تو باز
نور حق گردید در تو منجلی
گشت کشتیبان دریایت علی
ای غدیر نام تو آوازه گرفت
با ولایت نام تو سازه گرفت
افتخار شیعه هستی ای غدیر
نام تو در قلب شیعه کرده گیر
شیعه اندر روز تو شد شادمان
سربلند با نام مولای جهان
شیعه باشد زنده با روز غدیر
ای علی جان دست عشاقت بگیر
ما غدیرییم تا روز ابد
یا علی گوییم و الله و احد
راجی امیدش به احسان علی است
داروی دردش ندای یا علی است
   محــمد  رجب زاده

*******************

می رسد بر مشام بوی غدیر
مرغ دل پر زند بسوی غدیر
دل بود شاد ومست می گردد
چون خورد جرعه از سبوی غدیر
عرشیان هم به عرش حق بودند
سالیانی در آرزوی غدیر
هجدهم از مه خدایی حج
گشت هنگام گفتگوی غدیر
حج پایانی پیمبر بود
کاروان رفت سمت وسوی غدیر
جمع گشتند پیروان رسول(ص)
همگی در میان کوی غدیر
امر حق را بیان نمود رسول
کردفریاد به چارسوی غدیر
که علی(ع)بعد من بود مولا
شد علی وار رنگ وبوی غدیر
زآنزمان افتخار شیعه بود
سند محکم نکوی غدیر
دوستدار علی گرفته بسی
آبرویی زآبروی غدیر
کل اعیاد مسلمین یکسو
یکطرف عید تازه روی غدیر
تا ابد شرمسار حق باشد
دشمن مرتضی،عدوی غدیر
هرچه خواهی بخواه در این روز
می دهد حق به آبروی غدیر

اسماعیل تقوایی

**********************

در روز غدیر دین ما کامل شد
اتمام به نعمت،همه راحاصل شد

ابلاغ خدای بر امیری علی(ع(
با وحی به ختم رسلش واصل شد

پیغمبر حق به مجمع خم غدیر
بر امر به ابلاغ خبر،عامل شد

او گفت هر آنکس که منم مولایش
مولائی مرتضی براو شامل شد

یا رب تو بدار دوست احباب علی
دشمن شو کسی که دشمنی قائل شد

یاری بنما جمله ی یاران علی(ع(
کن خوار کسی که خصم نا قابل شد

با خطبه ی غرای پیمبر در خم
بیعت زسوی مجتمعین حاصل شد

هر توطئه از سوی منافق مردم
با واقعه غدیر خم زائل شد

این واقعه ی عظیم در طول زمان
اسباب سرور شیعیان در دل شد

نقل است زپیغمبر ما،عید غدیر
بر جمله اعیاد دگر فاضل شد

این عید ،خدای را بود عید بزرگ
صادق(ع)زبرای این سخن ناقل شد

با این سند زنده بدان تا به ابد
پای همه دشمنان ما در گل شد

اسماعیل تقوایی

******************

یا علی ای معنی و مفهوم عنوان غدیر
ای ولای حضرتت تفسیر و برهان غدیر
با تو اسلام رسول الله کامل می شود
ای که «اَتمَمتُ لَکُم» هستی و قرآن غدیر
تو که هستی که نبی دست تو را بالا گرفت
گفت ای اصحاب من! جان شما، جان غدیر
تو که هستی، حضرت استاد دین و زندگی
من که هستم پیش تو، طفل دبستان غدیر
من که هستم در حریم لا یزال شاهی ات
مورم و ران ملخ دارم، سلیمان غدیر
من گدای سفره و خوان غدیرم یاعلی
تا ابد بر سفره ی لطفت فقیرم یاعلی
***

یا علی ای آنکه اسلام از تو عزّت یافته
از غدیر تو رسالت قدر و قیمت یافته
برکه ی علم تمام انبیاء روز غدیر
گشته اقیانوس و از یمن تو برکت یافته
تا که چرخ بندگی ساکن نماند در زمان
از تو و از آل تو این چرخه حرکت یافته
شیعه با تو تا خدا اصلاً ندارد فاصله
با ولایت شیعگی از بس که قدرت یافته
آمدی و صورت ابلیس خاک آلود شد
چهره ی کفر از جمال تو چه ذلّت یافته
روز شادی أَئِمّه، شیعیان، شد این غدیر
روزعیدی دادن صاحب زمان شد این غدیر
***
سر علی، سرورعلی، والی علی، والاعلی
گل علی، گلشن علی، گلواژه ی لبها علی
ره علی، راهم علی، سیر اِلیَ اللّهم علی
مه علی، ماهم علی، شمس جهان آرا علی
نور علی و شور علی، شیرینی انگور علی
می علی، مستی علی، ساقی علی، سقّا علی
مُهر علی، تسبیح علی، سجّاده و سجده علی
ذکر علی، ذاکر علی، مذکورِ حق همتا علی
نوح علی، آدم علی، موسی علی، عیسی علی
انبیاء یکجا امیرالمومنین، امّا علی
با وجود اینکه بی مانند و بی همتا بود
افتخارش همسری حضرت زهرا بود
***
دل پر از عشق طواف چادر خیرالنّساست
سر پر از شور نظر بر ماه روی مرتضاست
عاقبت ذرّه می افتد زیر پای آفتاب
فطرتاً این قطره با دریای رحمت آشناست
کعبه هم با مرتضای خویش بیعت کرده است
چون امیرالمومنینش خانه زاد کبریاست
چشم دل را می گشایم، دستهای کائنات
روز بیعت توی دستان علی، آقای ماست
عرش هم دستی برآورده است و  بیعت می کند
حوزه ی مهر علی اصلاً ورای عرش هاست
کیست این محبوب خلق و جلوه ی پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
***
گر چه من آلوده ای پست و حقیرم یا علی
سربلندم زاده ی یَومُ الغَدیرم یا علی
در صراط بندگی تا که نلغزد پای من
تا قیامت سر زِ پایت برنگیرم یا علی
تا فقیر حضرتت هستم دلم قرص است، چون
بر دو عالم با گداییّت امیرم یا علی
کاش بودم در مدینه تا که یاری ات کنم
گوشه ی دامان پاکت را بگیرم یا علی
دستهایت بسته بود و بر دلت داغی زدند
جای آن دارد که از داغت بمیرم یا علی
دست هایت بسته بود و کوثرت را می زدند
روبروی بچّه هایت، همسرت را می زدند

امیر عظیمی

************************

خدا داند که حیدر کل دین است

مـیـان خلق او حقّ الیَقین است

تـــمــام عــــالــم امــکـان بـداند

فـقـط حـیـدر امیرالمؤمنین است

——

ای کاش دوبــاره من گـدای تو شوم

میهمان کرم و لطف و عطای تو شوم

عــتــبــات آیـم و با جمع محبین شما

زائـــر گــنــبــد و ایـوان طلای تو شوم

—–

هـــر چند کــه نــوکــریّ ما ناچیز است

در سینه ی ما عشق علی لبریز است

مــا هــر چه که داریم ز الطاف علیست

الــحـق که علی شفیع رستاخیز است

********************

مگر نجوم ز بدر الدجی چه می دانند؟
زمینیان ز ستون سما چه می دانند؟
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند؟
و عالمی که به ما خرده از علی گیرند
ز دلربایی مولای ما چه می دانند؟
اسیر های هوی و اسیر های هوس
ز دام عشق شه لا فتی چه می دانند؟
و مردمان حقیری که گرم دنیایند
ز دردهای دل مبتلا چه می دانند؟
غدیر صحنه عشق است و قلبهای سیاه
از این حدیث از این ماجرا چه می دانند؟
مرا امیر تویی مردمان سر در گم
از این امیر از این رهنما چه می دانند
دلم هوای تو کرده هوای شهر نجف
دوباره لک زده این دل برای شهر نجف

حسین صیامی

********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی