شعر میلاد امام رضا علیه السلام - 4
شعر ولادت امام رضا علیه السلام
******************
چه خبر هست که در کون و مکان غوغا شد؟
چه خبر هست که اینگونه جهان شیدا شد؟
چه خبر هست که پرهای ملائک وا شد؟
چه خبر هست مگر معجزه ای برپا شد؟
چه خبر هست که عطر نبوی پیچیده؟
بوی یاس آید و عطر علوی پیچیده؟
خبر آنست که رخشان گوهری می آید
ز پی تیرگی شب سحری می آید
خبر آنست که زیبا پسری می آید
همچو حیدر به دو عالم پدری می آید
خبر آنست که مرآت خدا آمده است
هشتمین حیدر کرار رضا آمده است
نجمه می خندد و باران زده بر چشم ترش
شده آئینه در آئینه پدر با پسرش
شمس دین آمده، خورشید شده خاک درش
ازدحامی شده از فوج ملک دور و برش
پشت در ولوله از خیل گداها شده است
سر دیدار گل فاطمه غوغا شده است
ز شمیمش همه جا پر ز خدا شد آری
همه دل های غمین پر ز صفا شد آری
ز نگاهش همه ی درد دوا شد آری
سنگ سلمانی آن شخص طلا شد آری
در حریم حرمش بوی خدا می آید
عطر و بوی نجف و کرببلا می آید
عالمی ریزه خور سفره ی جود و کرمش
بخشش جرم همه خلق بود لطف کمش
شده زر، خاک هرآنجا که رسیده قدمش
افتخاری، شده جبریل غلام حرمش
هر که شد زائر او رزق بهشتی ببرد
هر که شد زائر او، فاطمه او را بخرد
آن دلی هست خدایی که پریشان رضاست
همچو سلمان شده هرکس که مسلمان رضاست
تا ابد سینه ی ما ملک خراسان رضاست
چشم ما لحظه ی آخر به دو دستان رضاست
هر که زوار جگر گوشه ی احمد باشد
شیعه ی محترم آل محمد باشد
ناصرشهریاری
***********************
با دلی محرم، طواف حج سلطان آمدم
حاجی ام از آن زمانی که خراسان آمدم
در کنار تو به حس بی نیازی می رسم
درد دارم بی تو که دنبال درمان آمدم
روبروی پنجره فولاد گریه می کنم
مشهد ابری بود که مانند باران آمدم
گنبد تو آسمان را آفتابی می کند
من دمت را گرم دیدم چون زمستان آمدم
شاید اصلاً آن سگی بودم که آمد در حرم
گر چه در چشم همه مانند سلمان آمدم
روز میلادت شنیدم سفره ات پهن است که
این چنین من دست پاچه مثل مهمان آمدم
فرض کن آن بچه آهویم که با صد آرزو
لنگ لنگان دیدن شاه خراسان آمدم
صابرخراسانی
***********************
یک روز، صبح زود، ازل بود یا ابد
فرقی نمی کند، سر این راه نا بلد
پا کردم عقل را و بسی راه، دور شد
نزدیک بود گم کندم کفش بی خرد
یک روز، صبح زود رسیدم که : اَلسلام
یک روز، صبح، جای صنم گفتم : الصمد
عیسی که نیستی پدر تو امام بود
این بار چندم است که گهواره حرف زد؟
ای آب نونهال که یک قطره ی شما
کافیست در شکستن اندام پیر سد
تو آن ستاره ای که تمام منجمان
حتی نکرده اند شبی هم تو را رصد
نام تو چیست؟ کودک موسی؟ نه؟ گــُل ؟ نه ؟ سیب؟
جایت کجاست؟ باغچه ؟ گهواره ؟ یا سبد؟
دریا کنار مرقد تو موج می زند
ماهی و پادشاهی تو حکم جزر و مـَدّ
از یک شروع می شوی و هفت مرتبه
در جلوه می روی بشوی هشتمین عدد
هر کس که می دهد به تو از دور یک سلام
وقت جواب، مضربی از هشت می شود
اینجا فقط توئی و توئی این "توئی " چه خوب!
آنجا منم، منم، منم و این "منم " چه بد!
من قصد کرده ام بروم مشهد الرضا
من قصد کرده ام بروم یا علی مدد
رضاجعفری
************************
ای کاش برای ما دعا بنویسند
یک تذکره ی کرببلا بنویسند
ما حج که نرفته ایم اما کافی است
یک مرتبه حج فقرا بنویسند
آقا به ملازمان بگو نامم را
یک گوشه ی ایوان طلا بنویسند
ما شیعه که نه ...ولی شما راضی شو
ما را ز محبان شما بنویسند
راضی نشوی که خادمان نامم را
از دفتر نوکران جدا بنویسند
گفتم که پس از مردن من جای دعا
روی کفنم رضا ...رضا ...بنویسند
رضاحمامی آرانی
**********************
چه رودها که شب و روز عازم سفرند
به دست بوسی دریا همیشه مفتخرند
به نام رازق نان و رطب ملائکه هم
نشسته اند که از سفرۀ تو نان ببرند
دعای خیر تو پشت تمام انسان هاست
کبوتران دعایت همیشه در سفرند
چه آهوان سپیدی که در حیاط حرم
به عشق صید نگاهت نشسته پشت درند
در این حیاط که عالم هبوط می کند و
مقدرات از این آستانه می گذرند
چقدر گل به کفم دادی و نفهمیدم
فرشته های حرم گلفروش رهگذرند
تو باغبان شجرهای طیبه هستی
که شیعیان شما میوه های این شجرند
شب تولد حجّ نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد
و کاسه های طلائی که آب می نوشند
به اعتقاد شفا آفتاب می نوشند
به چشمشان دو پیاله سلام می ریزند
و از تبسم آقا سلام می نوشند
در این حرم همه پاکند مثل روزی که
بدون هیچ گناهی ثواب می نوشند
و اشک های دم در اگر سرازیرند
از آسمان نگاهش شراب می نوشند
از این مشبکه هایی که شکل کندویند
موحدان چه عسل های ناب می نوشند
پس از زیارت شب های ماه می خوابند
و از خیال خوشش توی خواب می نوشند
شب وداع زیارت چنان زمین گیرند
که در فراق حرم التهاب می نوشند
شب تولد حج نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد
و از طلوع مدینه که صبح ایل شدی
به سمت مشرق اقوام ما گسیل شدی
تنور دهکده هامان دوباره گل دادند
به شوق اینکه در این سرزمین خلیل شدی
دوباره آمدی و مهربان تر از موسی
عصای معجزۀ ساکنان نیل شدی
و سنگ سرمه خاک تو را به دیده کشید
که جلوه کردی و فیروزۀ اصیل شدی
به شهر طوسی ما رنگ سبز عشق زدی
و مرهم دل خاکستری ایل شدی
به چشم عشق به چشم تمام آینه ها
همین که آمده ای بهترین دلیل شدی
شب تولد حج نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد
زمین به خاک نشسته است آسمانش را
که باز پر کنی از عشق استکانش را
در انتظار هوای نسیم مشهد بود
اگر که نوح برافراشت بادبانش را
بخوان زیارت نامه در امتداد کلیم
که باز کرده در اینجا خدا بیانش را
بدون تکیه به لطف عصای خود موسا
نشسته تا که بگیری تو بازوانش را
گرفته بال فرشته به چشم زائر تو
که شسته است گناهان بیکرانش را
کبوترانه بپر مثل آن مسیحی که
عروج کرده بلندای آسمانش را
و جبرئیل نشسته است روی گلدسته
که سر دهد به حرم نغمۀ اذانش را
شب تولد حج نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد
به شوق صید شما می دوند آهوها
به پیش چشم شما و کمان ابروها
و در مسیر عبورت به خاک افتادند
به شوق آمدن تو از آن فراسوها
رواق های حرم هر کدام غار حراست
قیامتی ست در این گوشه گوشه پستوها
چه سال ها که ملائک به شوق گوشه نگاه
کنار چشم شما می زنند اردوها
چه کرده ای که زنان طلاپرست آقا!
به پای مرقد تو ریختند النگوها
چه کرده ای که در این صحن؛ قله های جهان
زمین زدند به پابوسی تو زانوها
برای اینکه کبوتر شوند در حرمت
پریده اند به سوی حرم پرستو ها
سحر به سوی خراسان بلیط می خواهم
شب تولد تو با قطار شب بوها
شب تولد حج نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد
رحمان نوازنی
***********************
سلام بر تو اماما، تو را سلام، امام!
شکسته ایم ز داغی بزرگ امام، امام!
غریب را ننوازد مگر امام غریب
غریب آمده ام پیش تو سلام ، امام!
غلام حلقه به گوش تو ماه و خورشیدند
متاب روی از این کمترین غلام ، امام!
قصیده دارم و چشم انتظار اذن توام
اجازتی که بخوانم تو را به نام ، امام!
بجز مقام "رضا" از رضا طلب نکنم
فقیر حالم و مستغنی از مقام، امام!
مرا دلی ست که پیدا نمی کنم آن را
دلی که گم شده در موج ازدحام، امام!
غم غریبی و اندوه کودکان، تب مرگ
گلایه از که کنم؟ شکوه از کدام؟ امام!
اگر چه شب شب شادی ست، دل عزادار است
بگو که خنده حلال است یا حرام؟ امام!
تویی که زهر جفا خورده ای ببین ما را
زمانه زهر جفا می کند به جام، امام!
تویی جواز نماز دل شکستۀ من
تویی رکوع و تویی سجده و قیام، امام!
تویی که واسطه العقد آل یاسینی
تویی حلاوت ذکر علی الدوام، امام!
تو شرط عشقی و بر کوه های نیشابور
خدا نوشته به فیروزه این پیام، امام!
در این مصیبت عظمی چه جای مولودی
شکست پشت من و قامت کلام، امام!
شکسته پشت مدینه ،شکسته پشت بقیع
شکسته است دل مسجدالحرام ،امام!
در این سپیده که میلاد آفتابی توست
بخوان شکسته دلان را به بارعام، امام!
به حاجیان بگو از راه کعبه برگردند
به خاکبوسی این خیمه و خیام ،امام!
گرسنه اند یتیمان، مگر ز سفرۀ تو
تبرّکی ببرم پاره ای طعام، امام!
کبوتران پریشان چه می کنند آن جا؟
پریده اند به روی کدام بام؟ امام!
گذشت هفته ای از غم، امام هشتم عشق
تمام کن غم و اندوه را ، تمام، امام!
به خانه های شکسته بگو که برخیزند
به احترام تو، آری، به احترام امام
شد درست بگویم تمامت غم را
نشد تمام شود شعر ناتمام ، امام!
هماره پرتو ماه تو باد بر سرمان
هماره سایۀ مهر تو مستدام، امام!
وداع با تو سلامی دوباره است ، سلام
سلام بر تو اماما، تو را سلام، امام!
علیرضا قزوه
**********************
قاسم صرافان
چون
ماهیان برکهام، بیتاب ماهم یا رضا !
از عاشقانِ «عاشقی با یک نگاهم» یا رضا !
من خوب میدانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
به به! چه میآید به هم ترکیب ما، آخر بر آن
صحن سفید مرمرت، خالی سیاهم یا رضا !
وقت نظر بر گنبد و گلدستههای عرشیت
افتاده با عمامهها از سر کلاهم یا رضا !
تو شرط مستی هستی و هستم ز نیشابوریان
در صحن جمهوری اگر «مشروطهخواه»م یا رضا !
مشروطه و مشروعه را دادم به دست عاقلان
در مجلس مستان تو با پادشاهم یا رضا !
یادم نمیآید یکی از دردهای بی حدم
شکر خدا پهلوی تو من روبراهم یا رضا !
از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی
با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !
من در بهشتم پس قسم ساقی! به سقاخانهات
حتما کشیده دست تو خط بر گناهم یا رضا !
پیش ضریحت پیشتر خیر دو عالم خواستم
عمریست من شرمندهی آن اشتباهم یا رضا !
یا ضامن آهو! بگو صیاد آزادم کند
تا صحن آزادی شبی باشد پناهم یا رضا !
از آب سقا خانهات یک جرعه نوشیدم ببین
«رَستم از این بیت و غزل» من مست مستم یا رضا !
**************************
قاسم صرافان
مریض
آمده اما شفا نمیخواهد
قسم به جان شما جز شما نمیخواهد
برای
پیش تو بودن بهانهای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمیخواهد
دلیل
نالهی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمیخواهد
فقیر
آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمیخواهد؟
دلم
به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «اهدنا» نمیخواهد
همین
قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمیخواهد
تو
آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمیخواهد؟
ببین
به گوشهی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمیخواهد؟
به
حکم آنکه «علیک الرفیق ثم طریق»
دلم بدون رضا (ع) کربلا نمیخواهد
خدا
مرا به طواف تو مبتلا کردهست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمیخواهد
نگفته
است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمیخواهد
*************************
قاسم صرافان
این
همه دست به سوی تو دراز است رضا !
باز مشت من و آغوش تو باز است رضا !
باز
«من» دارد از آن دور تهی میآید
آن که میآید از آن دور جنازه است رضا !
زنده
شد پیش نگاهت، تو خدایش شدهای
کفرِ «خورشید» پرستان پُرِ راز است رضا !
دست
من نامهای از توست، نوشتهست در آن:
به حرم آمدن مست مجــــاز اســت رضا!
من
و انگور، دلی مست و نگاهی پرِ اشک
قبله در حسرتِ این راز و نیاز است رضا!
هشت
رکعت وسط صحن تو افتاد به خاک
رقص عشق است، فقط شکل نماز است رضا !
هر
دلی میرسد از راه شکسته است... چقدر-
جادهی عاشقیت حادثه ساز است! رضا !
آه!
آواز خوش گوشهی «نیشابور»ت
در مقامی پر از اندوه «حجاز» است رضا !
پیش
پرهای کبوتر، آسمان دل تو
تا خدا، پنجره در پنجره باز است رضا !
***********************