کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها- 9

***********************

علی صالحی

لحظه ها لحظه های رویایی

چشمها چشمه های دریایی

 

ابرهای بهار می بارد

قلب های پُر خروش و شیدایی

 

آسمان محو تابش خورشید

چه طلوعی چه صبح زیبایی

 

دفتر باد لابه لای چمن

گرم نقاشی و گُل آرایی

 

و تو ای قبله ی دلِ مریم

روی دستِ مسیح می آیی

 

منّت خویش بر سرم بگذار

روی چشمم بیا قدم بگذار

 

از دلِ خانواده ی یاسین

آمدی ای کریمه ترین

 

جای تو آسمان و عرش خداست

لطف کردی آمدی به زمین

 

پیش ِ پایت عجب شلوغ شده

سائلان صف کشیده اند ببین

 

همه ی باغها برای شما

هرچه خواهی بیا و میوه بچین

 

من دعا میکنم تو را به خدا

دست بالا ببر بگو آمین

 

کاش گَردَم فدای معصومه

جان دهم زیر پای معصومه

 

مِهر رویِ تو محور خورشید

نام تو نقش دفتر خورشید

 

در افق های روشن فردا

سایه ی توست بر سر خورشید

 

دختر نجمه ، ای ملیکه ی نور

بانویِ ماه ، خواهر خورشید

 

هرکه خواهد ببیندت گیرد

آینه در برابر خورشید

 

قبر تو قبر مادر سادات

کعبه ی دیده ی تر ِ خورشید

 

عقل ها مانده اند حیرانت

پدرت گفته جان به قربانت

 

هرچه داریم از خدا داریم

نعمتِ عشق از شما داریم

 

تا تو هستی شفیعه ی محشر

غم نداریم چون تو را داریم

 

در تمام جهان بگردی نیست

مثل این کشوری که ما داریم

 

ما به لطف صفای مقدمتان

دو حرم مثل کربلا داریم

 

این طرف قم که خاکِ تربت توست

آن طرف مشهدالرضا داریم

 

تو و آقا که جانِ ایرانید

از ازل صاحبانِ ایرانید

 

دل به دریا زدی خطر کردی

مثل زینب تو هم سفر کردی

 

در بلندای عاشقی بانو

از سر ِقله ها گذر کردی

 

هر بلایی که بر سرت آمد

باز هم سینه را سپر کردی

 

همرهانِ تورا همه کشتند

روز و شب به غُصه سر کردی

 

از غم ِ دوری برادرها

رختِ داغ و عزا به بر کردی

 

لاله از باغ بی کسی چیدی

کِی ولی روی نیزه گل دیدی

 

گرچه قلبت هزار بار شکست

کِی دگر بر سر تو سنگ نشست

 

کِی به نامحرمان اسیر شدی

کِی به دست تو خصم سلسله بست

 

کِی سر ِ دلبر ِ تورا بردند

در بر ِ یک شراب خوار ه ی مست

 

دشمنت حمله کرد اما تو

معجر و چادرت نرفت ز دست

 

با همه غربتت بگو آیا

خارجی زاده ات کسی خواندست؟

 

گرچه بر شانه بار غم بُُردی

سیلی و تازیانه کِی خوردی؟

 علی صالحی

**********************
ما اهل تمنــّای عروجیم و به اوجیم

دریای شما بوده که دلداده ی موجیم

عمریست ملقــّب به غلامیِّ نگاریم

ما شیفته ی گفتن از این ایل و تباریم

همسایه ی دیوار به دیوار حریمم

جیره خور هر روزه ی احسان کریمم

از گنبد تو می شنوم سوره ی کوثر

آید به مشام دل و جانم بوی مادر

دلها همه در فصل مناجات و نیاز است

دستم به هوای کرمت باز دراز است

لبخند لب حضرت خورشید ببینید

آرام دل رهبر توحید ببینید

این فاطمه ی موسیِّ جعفر گل زهراست

معصومه ی زینب صفت گلشن طاهاست

روزی خور احسان کریمه دو جهانند

زُوّار حرم ساکن قطعیِّ جــَنانند

در مدح قم او قلم عشق نوشتهَ ست

اینجا سه در از هشت در باغ بهشت است

در مرتبت و علم رسیده به کجاها؟!

فرموده امامش که فِداها وُ أبوها

ای جلوه ای از جمعه ی جاری شدن رب

در صورت تو سیرت زهراست مرتــّب

تو عالمه و فاضله و هانیّه هستی

در فکر رضا هر نفس و ثانیّه هستی

مهتاب شب غربت شمس حُــججی تو

راه دل ما سوی دعای فرجی تو

در صحن و سرای کرم آرام گرفتم

از کوثر الطاف حرم جام گرفتم

با نوکریّت شهره ی شهری شده ام من

با عشق رضا تا به حرم آمده ام من

دلتنگ خراسانم و شبهای گوهرشاد

بنداز دلم را گره بر پنجره فولاد

اینبار اگر پنجره فولاد بگیرم

می خواهم از الله سر ِ راه بمیرم

یا رب نظری کن شوم از جمع شهیدان

با دیدن دلدار سفر کرده دهم جان

جز حب ُّو ولایت به خدا توشه ندارم

ای کاش شود گوشه ی شش گوشه مزارم

حسین ایمانی
************************
صاعقه آسا به خدا می رسیم

به شرح کوثر و کساء می رسیم

همدم خورشید نفس می زنیم

با تو به مشهدالرّضا می رسیم

بی بی ِّ آسمانیِّ شهر قم

با تو به جمع شهدا می رسیم

کریمه ی آل عطا و سخا

کرم کنی به کربلا می رسیم

با تو که باشیم خدایی شدیم

از این حرم به همه جا می رسیم

عالمه ی آل علی پیش تو

به فاطمه به مرتضی می رسیم

صورتی از مادر مکتب تویی

آئینه ی حضرت زینب تویی

بانوی افلاکیِّ ایران ما

مونس سلطان خراسان ما

ملیکه ی سوّم دربار عشق

مرهم زخم دل سوزان ما

خاک تو خاک مادر آفتاب

کوی تو آرام دل و جان ما

سفره ی لطف تو که وا می شود

می رسد از خوان خدا نان ما

نان و نمک خورده ی این سفره ایم

با نظرت پر شده دستان ما

گمشده را در حرمت یافتیم

تشکــّـر از تو کرده باران ما

رو به تو با اشک غم و زمزمه

صدا زدم سلام بر فاطمه

شفیعه ی لحظه ی تنهائیــّم

ذکر تو ضرب قلب شیدائیــّم

دختر هفتمین امام منی

خواهر رویای تماشائیــّم

بوی مدینه از قمت می رسد

در حرم امن تو زهرائیــّم

نفس نفس دم از شما می زنم

با تو دمی ناب و مسیحائیــّم

اگر چه آلوده و نالایقم

اهل بهشتم اگر اینجائیــّم

من از تبار عترت و کتابم

علی علی نغمه ی لالائیــّم

از قم تو خیره به جمکرانم

چشم انتظار صاحب الزّمانم

خواهر پادشاه مشرق زمین

یاور هشتمین چراغ یقین

دختر قبله گاه حاجات ما

عمّه ی روح جود و تقوا و دین

تو مونس غریبی امّا غروب

خیمه و دامنت نشد آتشین

سر نگار تو به نیزه نرفت

همسفرت نبوده شمر لعین

حلقه ای از مَحارمت دور تو

حسرت زینب یل ِ امُّ البنین

کسی نخندیده به اشک تو شکر

نخورده لعل دلبرت چوب کین

به یاد عمّه زینبت مضطری

منتظر ِ منـتـقـم دلبـــــری

حسین ایمانی
************************
هدایت می‌وزد از مکتب توحید چشمانت
خدا را شکر بانو ٬ گشته ام امشب مسلمانت
بشارت می‌رسد بر من ٬ طلوعی می‌کند روشن
سحر از مشرق آیینه‌ها ٬ خورشید چشمانت
ترنم می‌کنم امشب ٬ تبسم‌های نورت را
به شوق وصف نور تو ٬ شدم بانو غزلخوانت
تو نور عصمت هفتم ٬ گواه هشتمین مهری
زمین آیینه ی عشقت ٬ فلک آیینه گردانت
اگر معصومه ی مهرت ٬ بخندد بر شب هستی
چو قلب قم شود بانو ! دل خلقت چراغانت
تبسم کن به زیبایی ٬ که مهری عالم آرایی
بُود نورت اهورایی ٬ دل آیینه حیرانت
نسیم کوثر فطرت ٬ سحاب رحمت عصمت !
مرا خیس کرامت کن ٬ شبی در زیر بارانت
قسم بر لیله القدری ٬ که قرآن تو نازل شد
تو نوری از خدا هستی ٬ خدا باشد ثنا خوانت
شمیم جلوه زار « هو » ٬ تو هستی از خدا گلبو
شبی می‌آیم ای بانو ! به گلگشت گلستانت
زیارت می‌کنم عاشق ٬ کرامات نگاهت را
دو رکعت نور می‌خوانم ٬ سحر در صحن چشمانت
ز دنیا من نمی خواهم ٬ به جز سرمایه ی مهرت
نظر هرگز نمی دوزم ٬ مگر بر دست احسانت
نخواهم کرد من بیعت ٬ مگر با ضامن نورت
مُرید کس نخواهم شد ٬ مگر پیر خراسانت
طلوع نو بهار تو ٬ مبارک باد بر هستی
تو ای معصومه ی زهرا ! جهان بادا گل افشانت

رضا اسماعیلی
************************
شکر بر منّت خدا داریم
باز هم شوق ربّنا داریم
ما ز یمن حضور سبز شما
دلی از عشق با صفا داریم
امشب از لطف یک نگاه شما
حال زیبای یک گدا داریم
ما گدا و تویی کریمه ی عشق
چشم امید بر شما داریم
با حساب دو شهر قم – مشهد
ما در ایران دو کربلا داریم
گرچه از خاک کربلا دوریم
لا اقل مشهدالرضا داریم
ما درون حرم کنار ضریح
از تو امید اعتنا داریم
قبر مخفی فاطمه اینجاست
باز حس مدینه را داریم
تا نگاه تو را به خود بخریم
روی لب ذکر یا رضا داریم
ای دل آرام حضرت سلطان
خواهر با کرامت سلطان
دست خالی ما و رحمت تو
چشم داریم بر عنایت تو
سالها بوده ایم مهمانِ
چشمه ی فیض با کرامت تو
قدر تو بی حساب چون شب قدر
بی حساب است قدر و قیمت تو
بر دلت ماند حسرت دیدار
ای فدای نگاه حسرت تو
آسمان با همه بزرگی اش
خیره مانده است بر جلالت تو
غصّه ها از دل رضا می رفت
تا که می دید قد و قامت تو
در تو می دید روح زهرا را
بس که چون فاطمه است هیبت تو
به زنان درس بندگی داده است
چادر تو ، شکوه و عفّت تو
پیش مردم بدم نکن بی بی
دست خالی ردم نکن بی بی
بی شمار و عدد گدا داری
به غم عشق مبتلا داری
اینکه ما را کشانده ای یعنی
نظر دیگری به ما داری
درد دوری چه درد جانکاهیست
حسرت دیدن رضا داری
پیر کرده تو را غم دوری
از زمانه گلایه ها داری
عمّه ی دوم امام زمان
صبری از جنس کربلا داری
بی بی از عمّه ات بخوان امشب
ای امان از غم دل زینب
پیش چشمت برادر تو نرفت
سایه اش بود و از سر تو نرفت
از کنارت به کهنه پیراهن
آه امّید آخر تو نرفت
دست کم محرمی کنارت بود
بر سرت بود و معجر تو نرفت
بدنی زیر سمّ مرکب ها
روی نی رأس دلبر تو نرفت
جرعه آبی کنارتان بود و
طفل شش ماهه از بر تو نرفت
آخرین لحظه ها رضا آمد
به سرت بود و از سر تو نرفت
تازیانه به پیکرت نزدند
طعنه بر داغ مادرت نزدند

وحید محــمدی
 ***********************

 ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه ،روز اول ذی القعده کامل می شود
 
بارها سر در میارد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود
 
گوئیا شان نزولش می شود ایران ما
هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل می شود
 
پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم"
چشم ایران چون که مشهدگشت-قم ؛دل می شود
 
خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود
 
هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود
 
هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود
 
هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل می شود
 
رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود
 
درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند
"
شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود
 
اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود
 
هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود
 
گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست
گوشه ای از لطف معلوم تو"فاضل"می شود
 
تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست
پس من ِهمسایه ات رانیز شامل می شود
 
مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود
 
مهدی رحیمی
 
********************** 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی