کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار شهادت امام صادق علیه السلام -13

***********************

چشم وقتی آرزوی اشک نم نم میکند

میرود اول بساطش را فراهم میکند

میرود اول سراغ روضه ای جانسوز و بعد

از دل خود التماس یک جهان غم میکند

مینشیند گوشه ای زانوی غم میگیرد و

صحبت از هرچیز غیر از اشک را کم میکند

روضه بسیار است اما چشم تارم روضه ی

پیرمردی با دل خون را مقدم میکند

روضه میخواند ز قبر بی چراغ و زائرش

آرزوی سنگ قبر و صحن و پرچم میکند

میکشد طرحی شبیه گنبد شاه نجف

گنبد و گلدسته ای زیبا مجسم میکند

آتش افتاده بجان در دوباره شعله اش

صحنه را در پیش چشم خلق مبهم میکند

سن بالا پابرهنه در پی مرکب یقین

قامت یک پیرمرد زار را خم میکند

باز دستی در طناب و باز هم زخم زبان

یادی از دست کبود عمه اش هم میکند

لقمه نانی نیست اینجا ضعف دارم عمه جان..

گشنگی حال مرا بدجور درهم میکند..

قافله دیگر زهم پاشیده شد اما سنان..

باز با شلاق و با سیلی منظم میکند..

حرف یک طفل سه ساله آمد و بی اختیار

باز قلب عاشقم یاد محرم میکند

روضه را از داغ تو کرب و بلایش میکنم

حق بی بی را شب سوم ادایش میکنم

سید پوریا هاشمی

***********************

شب جمعه به لب نوا دارد

نفسش بوی کربلا دارد

به روی سر در حسینیه اش

پرچم صاحب اللوا دارد

بارها گفته کربلا رفتن

پا برهنه عجب صفا دارد

روضه می خوانَد اشک چشمانش

مگر این روضه انتها دارد؟

هر کسی که دلش حسینی شد

سهمی از آن همه بلا دارد

نیمه شب شعله می کشد آتش

از دری که حریم ها دارد

آمده این کسی که دنبالش

از جسارت مگر اِبا دارد؟

پا برهنه، کشان کشان، می بُرد

نه عمامه وَ نه عبا دارد

وسط کوچه دست بسته ی او

یک مدینه غم و عزا دارد

به رویش تیغ می کشند اما

آهِ مظلوم ماجرا دارد

آمد اینجا پیمبر خاتم

آری این مرد هم خدا دارد

او پی فرصتی ست تا هر دم

روضه ی کربلا به پا دارد

آتشش می زند غمی جانسوز

ولی از گفتنش حیا دارد

حرف از عمه جان سادات است

شرح این روضه، روضه ها دارد

می رسد بر فراز تل زینب

ناله ی وا محـمدا دارد

حنجری تشنه ذکر حق گویان

خنجری تشنه از قفا دارد …

پیکری غرق خون رها مانده

و سری روی نیزه جا دارد

می رسد وارثش به خون خواهی

خون این کشته خون بها دارد

**************************

دلم هواى بقیع دارد و غم صادق

عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم

زنم به سینه که آمد محرم صادق

سلام من به بقیع و به تربت صادق

سلام من به مدینه به غربت صادق

سلام من به مدینه به آستان بقیع

سلام من به بقیع و کبوتران بقیع

سلام من به مزار معطّر صادق

که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع

سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقیع

سلام من به گل یاس هاشمىّ بقیع

ز غربتش چه بگویم که سینه ‏ها خون است

براى صادق زهرا مدینه محزون است

دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت

که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است

همانکه غربتش از قبر خاکى ‏اش پیداست

امام صادق شیعه سلاله ی زهراست

ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد

هدف به تیر جسارت امام صادق شد

همان که فاطمه را بین کوچه زد گویا

ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد

امام پیر و کهنسال شیعه را کشتند

امان که روح سبکبال شیعه را کشتند

براى فاطمه از بى کسى سخن مى ‏گفت

براى مادرش از غربت وطن مى ‏گفت

بخاک حجره‏اش از سوز سینه مى‏ غلطید

پسر به مادر خود از کتک زدن مى ‏گفت

از آن شبى که زد او را ز کینه اِبْن‏ ربیع

دوانده در پی ‏اش اندر مدینه ابن ‏ربیع

فضاى شهر مدینه بیاد او تار است

هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است

هنور می کشد او را عدو به دنبالش

هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است

هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است

هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است

******************************

 سنگین تر از مصیبت تو درد و داغ نیست

وقتـی بـرای قـبـر تـو حـتـی چراغ نیست

مـسـت انـد از سـبـوی کـلامـت زراره ها

سروی به امتداد تو در صـحن باغ نیست

پـر می کشد کبوتر احساس من … ولی

جـز بـر فــراز گــنـبـد تـو اشـتیاق نیست!

مـثل عـلـی مـسافر این کوچه ها شدی

ایـن مـثـل مرتضی شدنت اتفاق نیست

حـل می شود شـبـانه مـعمای بغض ها

وقتی که ماه روشن تو در محاق نیست

*************************

منبر شرف گرفت زنام مطهرت
صدها ابوبصیر گدایند بر درت
هرکس نشست چند دقیقه برابرت
عیسی شدست از نفس ذره پرورت
بالم شکسته حال مرا روبراه کن..
یا سیدی به خاک رهت هم نگاه کن
ای منشا نزول عطای خدای ما..
باتو گرفت رنگ اجابت دعای ما
خالیست در بقیع غریب تو جای ما
هستند زیر دین شما حوزه های ما
خورشید علم حضرتتان را افول نیست
جزتو کسی معلم فقه و اصول نیست
اذنی بده که شیعه محزونتان شوم
عقلی بده که عاشق مجنونتان شوم
چشمی بده که زمزم و جیحونتان شوم
یا ایها العزیز که هارونتان شوم
من را زلطف وارد هرم تنور کن..
این رو سیاه را ز کرم غرق نور کن..
خالی نرفت دست گدا از مقابلت
بسته نشد بروی کسی درب منزلت
ایوب دست بوس شکیبایی دلت
هستند شیعیان تو از فاضل گلت..
ما زیر دین جعفر آل محـمدیم
شاهیم چون که نوکر آل محـمدیم
گنبد طلا و صحن تو در قلب شیعه هاست
در قلب ما حریم شما عین کربلاست
هرلحظه اشک و سینه زنی روضه ای بپاست
گلدسته و ضریح تو چون مشهد الرضاست
زائر که نیست دور و بر قبر خلوتت..
جز مادرت که آمده امشب زیارتت
دشمن نماز نیمه شبت را شکست آه..
پیش نگاه خلق تورادست بست آه..
یاد مدینه بر دل زارت نشست آه..
دربین کوچه بند دلت را گسست آه..
یاد دمی که مادر سادات را زدند..
یاس شکسته را وسط کوچه ها زدند..
دنبال مرکبی و توانی نمانده است
پای پیاده قوت جانی نمانده است
راهی برای اینکه بمانی نمانده است
تاب و توان که روضه بخوانی نمانده است
لبریز درد بودی و حالت خراب بود
قلبت به یاد زینب و بزم شراب بود..
یاد دمی که دور حرم ازدحام شد
آل رسول وارد بازار شام شد
اخت الحسین وارد بزم حرام شد
بالش شکسته از اثر سنگ بام شد
داغی عجیب را به دل آسمان زدند
پیش نگاه او به لبی خیزران زدند
 سید پور یا هاشمی

***************************

پیرِمردى که بینِ سجاده
همه دم ذکرِ او خدا مى بود
کنجِ این خانه ى پُر از ماتم
روحِ او از تنش جدا مى بود
روضه هاى مدینه را مى خواند
روضه ى کوچه و درو دیوار
در خودش سخت مى شکست آقا
تا که مى گفت از در و مسمار

ناله مى زد از ته جگرش
گریه هایش چه گریه آور بود
نفسش حبس مى شد و مى گفت
مادرم نوبهارِ حیدر بود

شبى اما به ناگهان دشمن
به درِ خانه اش شراره کشید
او که سرگرمِ ذکرِ یارب بود
شعله ها را به چشم خود مى دید

سر سجاده دوره اش کردند
دردلش اضطراب عالم بود
کودکانش به گریه اُفتادند 
چهره اش بى قرار و درهم بود

دورِ دستش طناب را بستند
نه عبایى و نه عصایى داشت
پا برهنه بدونِ نعلینش
به دلش یادِ ماجرایى داشت….

که همه جانِ او به درد آورد
به گمانم خراب مولا شد
این مدینه چقدر بى رحم است
تازه داغِ طناب مولا شد

نانجیبی به نام ابن ربیع
به سرش نعره زد که حرکت کن
پشت مرکب دوان دوان با من
تو بیا و اداى غربت کن

پشت مرکب زمین فتاد آقا
اى حرامزاده!کمى آرام
پا برهنه که مى برید او را
از چه رو مى دهى به او دشنام؟

یادِ یک ماجرا دلش سوزاند
ماجرایى که ماجرا دارد
ماجراى سه ساله و عمه
داغِ شام و خرابه ها دارد

یاد آن لحظه اى که عمه ى او
بین نامحرمان گذر مى کرد
هر زمان که سه ساله مى ترسید
عمه اش جسم خود سپر مى کرد

آرمان صائمى

***************************
آتشی باز فراهم شده و بر در خورد
دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد
بی عبا بود که در کوچه کشیدند او را
پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد
چند باری پی مرکب نفسش بند آمد
چند باری وسط کوچه زمین، با سر خورد
به همه اهل جهان موی سفیدش می گفت:
چه قدر خون دل از کینه ی این لشکر خورد
داشت با آن همه اندوه، تجسم می کرد
غصه هایی که در این شهرِ بلا، حیدر خورد
بی قرار است چرا او؛ نکند تازه شده
داغ آن ضربه ی آنروز که بر مادر خورد
خانه ی سوخته اش ارثیه از خیمه گه ِ
کشته ای بود که بر حنجره اش خنجر خورد
محـمد حسین رحیمیان

*************************

یا صاحب الزمان ادرکنی

غبار مقدم تو ، توتیای چشمانم

ز هجر تو شده ابری هوای چشمانم

سحر که سفرۀ دل وا کنم به راز و نیاز

فقط وصال تو باشد دعای چشمانم

اگر که بغض گلویم کمی ترک بخورد

پر از ستاره شود این فضای چشمانم

تمام عالم هستی، غریب در نظرم

فقط فراق تو شد آشنای چشمانم

دو دیده ام شده تاریک در حجاب گناه

نگاه مست تو باشد ضیای چشمانم

نظر به روی تو آداب و سعی خود دارد

سرت چو مروه و پایت صفای چشمانم

به غیر دامن خیسم ز قطره قطرۀ اشک

کسی دگر نشنیده صدای چشمانم

قسم به فاطمه داغی به سینه دارم من

به دل هوای بقیع و مدینه دارم من .

قاسم نعمتی

*************************

بردند  برای همه  دنیا  خبرش را

غمنامه ای ازسرخی چشمان ترش را

حتی رمقی نیست به دستان ضعیفش

آتش زده زهری همه ی بال وپرش را

هم سن زیادش سبب خستگی اش شد

هم شعله زده زهر تمام جگرش را

اطفال و عیالش همگی دل نگرانند

سوزانده زآهش همه ی دوروبرش را

آنشب که پی مرکب دشمن به زمین خورد

آنشب که شکستندگمانم کمرش را

بی حرمتی وبی ادبی شدبه مقامش

بدجور شکستند دل شعله ورش را

آنقدرتنش آب شده گوشه ی بستر

دیدند  همه  حال بد محتضرش را

عمریست برای دل خود روضه گرفته

پرکرده غم کوچه فضای سحرش را

سخت است برایش که فراموش نماید

آن مادر و آن ناله ی درپشت درش را

محـمدحسن بیات لو

***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی