کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار مناجات با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه

************

سید محمد میرهاشمی

حیف از حریم توست که من زائرش شوم

حیف از جمال توست که من ناظرش شوم

ای خادمی کوی تو برتر ز سلطنت

حیف از غلام توست که من چاکرش شوم

از من مخواه پا بکشم از سرای تو

چیزی طلب نمای که من قادرش شوم

حتی اگر غریب بماند ظهور دوست

حیف از سپاه اوست که من ناصرش شوم

وای از کمی چو من که به بازار معرفت

قربان لطف و معرفت وافرش شوم

چشمان مست دوست خراباتی ام کند

این لطف خاص اوست ، چسان کافرش شوم ؟

در هرم اشتیاق دمی بین محفلش

سوزد اگر وجود مرا شاکرش شوم

یا رب مدد به ناله ی مضطر کربلا

در ببین شور سینه زنان زائرش شوم

*********************************

محمد فردوسی

 

هر چند که ما را نوشتند از گداها

اصلاً نمی آید گدا بودن به ماها

ما روسیاهان ارزش خاصی نداریم

ماها کجا و نوکری دلرباها؟!

ما هر چه قدر اصرار کردیم او نیامد

اصلاً چه شد «آقا بیا آقا بیا» ها؟!

ماها که هیچ ... این خوب ها در انتظارند

کی می رسد روز وصال آشناها؟!

از دوریش بدجور حال ما خراب است

رونق گرفته باز هم دارالشفاها

من که بدم پس دیدنش روزی من نیست

ای خوش به حال خوب ها ... حاجت رواها

باشد درست ... آقای ما خیلی کریم است

امّا دگر تا کی گنه؟ تا کی خطاها؟

طبق احادیث رسیده ... ناظر ماست

بد نیست پیشش ذرّه ای شرم و حیاها

از بس که بر اعمال بد اصرار داریم

رنگی ندارد پیش او دیگر حناها!

یک راه حل باقی است آن هم نام زهراست

نامی که باشد از تبار کیمیاها

************************

قاسم نعمتی

 

به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس

هوای دیدن روی نگاردارد و بس

جوانیم شده رنگ خزان ز هجرانت

به وصل روی تو عاشق بهار دارد و بس

مزن به رویم اگر دست من شده خالی

مکن گله که غلامم شعار دارد و بس

اگر زمانه به طعنه ردم کند غم نیست

که نوکرت دو جهان با تو کار دارد و بس

کرم نما و قدم رنجه کن در این دل ما

که باغ ما دو روان چشمه سار دارد و بس

تمام هستی من مایه سوز عشق تو شد

ولی دوباره هوای قمار دارد و بس

دگر به آینه دل تو را نمی بینم

که صحن آینه گرد و غبار دارد و بس

خدا بدون رضایت مرا نمی خواهد

گدا به نام کریم اعتبار دارد و بس

زمین کرب و بلا وعده گاه نوکر‌هاست

که درحریم حسین، دل قرار دارد و بس

************************

علی ذوالقدر

در کنار تو وجودم به خدا نزدیک است

هرکه نزدیک خدا شد به شما نزدیک است

تو خودت حافظ من باش به یغما نروم

دام ابلیس به من در همه جا نزدیک است

اعتقاد دلم این است که در هئیت ها

دست احسان کریمان به گدا نزدیک است

شکوه اى نیست اگر غرق مصیبت شده ام

طالب وصل همیشه به بلا نزدیک است

تا همین جا به خدا قافیه را باخته ام

مرگ این غم زده، بى چون و چرا نزدیک است

دل بى تاب مرا روى گسل ساخته اند

غافل از یار شوم زلزله ها نزدیک است

هرکه دارد هوس کرببلا گریه کند

گریه کن ها سفر کرببلا نزدیک است

گرچه دور از حرم کرب و بلاییم ولى

بازهم شکر، خراسان رضا نزدیک است

************************

مهدی صفی یاری

چقدر حرف دلم را به جاده ها بزنم

اجازه هست کمی حرف با شما بزنم؟

اجازه هست کمی درد دل کنم یا نه؟

اجازه هست که قید من و تو را بزنم؟

دلم قرار ندارد خودت که می دانی

چقدر مانده همینطور دست و پا بزنم؟

ببین به جان عزیزت قسم کم آوردم

بعید نیست همین روزها که جا بزنم

اگر دروغ نگویم فقط کمی مانده

رکورد مردم نامرد کوفه را بزنم

خدا کند که بیایی وگرنه از سمتِ

کدام پنجره باید تو را صدا بزنم؟

به بازگشت من آقا دگر امیدی نیست

مگر دوباره سری رو به کربلا بزنم

************************

یوسف رحیمی

 

دارم دلی از امید و غم مالامال

در آتشم از ماتم هشت شوّال

اما به تو و ظهور تو دل بستم

بازآی که برپا شود این صحن امسال

***

با آمدنت اگر قیامت برپاست

تیغ تو بلای جان وهابی هاست

در مقدمت ای منتقم آل الله

این گنبدِ ریخته، به پا خواهد خاست

************************

سید محمد میرهاشمی

 

دلا بسوز که اشک روان ندارم من

برای روزه گرفتن توان ندارم من

همیشه ورد زبانم کلام بیهوده است

دعا و ذکر سحر بر زبان ندارم من

ز هر که اهل گنه شد علامتی دارم

چگونه شد که ز یارم نشان ندارم من

منم که سینه سپر کرده ام مقابل او

رکوع نکرده و قدّ کمان ندارم من

ز هول قبر و قیامت چرا نمی ترسم؟

یقین به رفتنِ از این جهان ندارم من

رسد چو جان به گلو می شوم بیدار

ولی چه سود به جبران، زمان ندارم من

نماز اول وقتی نخوانده ام هرگز

که اعتنا به صدای اذان ندارم من

خدا کند که دگر بهتر از گذشته شوم

و گر نه در بر جانان مکان ندارم من

برای آن که شود دلبرم ز من راضی

برای تحفه به او غیر جان ندارم من

کنند از می عشق حسین محرومم!

قسم به حضرت زهرا گمان ندارم من

خدا کند که شوم خاک کربلای حسین

جز آن حریم عزیز، آشیان ندارم من

کجاست خیمه ی یارم که حاجتم بدهد

امید، غیر امام زمان ندارم من

************************

حال من بی تو خراب است کجایی آقا

نقش من بی تو برآب است کجایی آقا

عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو

زندگی بی تو سراب است کجایی آقا

دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی

منتظر بهر جواب است کجایی آقا

تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من

دل من در تب و تاب است کجایی آقا

از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان

گریه بی حد و حساب است کجایی آقا

داستان غم هجران تو ای یوسف من

قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا

چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی

یک نظر بر تو صواب است کجایی آقا

 

************************

دلم گرفته خدایا در انتظار فرج
دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج
هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز
صدای گریه زهرا در انتظار فرج
هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست
علی است بی کس و تنها در انتظار فرج
هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش
صدای ناله مولا در انتظار فرج
هنوز ناله کشد از جگر امام حسن
گشوده دست دعا را در انتظار فرج
هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است
گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج
هنوز می رسد آوای دلربای حسین
ز نوک نیزه اعدا در انتظار فرج
هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری
کنار کشته سقا در انتظار فرج
هنوز خون شهیدان کربلا جاری است
ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج
هنوز ناله “میثم” رسد به گوش که هست
چو چشم فاطمه ، دنیا در انتظار فرج
غلامرضاسازگار

************************

فـــروغ دیـــــده‌ی طــــــاها، بیا به خــــــاطر زهرا

امــید عصمــــــت کبـــــریٰ، بــــــیا به خاطر زهرا

تو ملجائی تو امیــــدی، بــــه قفل غم تو کلــــــیدی

ایــــا تســــــلّی دل‌ها، بیـــــــا به خـــــاطر زهـــرا

جمـــــــال اگـــــــر بنمایی، بهــــــــار رُخ بنمــــاید

نگــــــر خـــــــزان شـــده دنیـا، بیا به خاطر زهرا

رسیده جان همه بر لب، شده است روز جهان شب

نمـــــای چهــــره خـدا را، بیــــا به خــــاطر زهرا

تـــــــو گــــــفته‌ای که بیـــایم، غم از زمانه زدایم

مبر تــــــــو نام زِفــــــــردا، بیا به خـــــاطر زهرا

شـــــــــب فــــــــراق سر آید، اگر که صبح درآیـد

تــــویـــی تو صبح دل آرا، بــــیا به خـــاطر زهرا

بیا کـــــه روح عـــدالت دگر به جسم جهـان نیست

ایا امیـــــد مسیــــــحا، بیــــا به خــاطـــــــر زهرا

زِکوچـــــه‌های مدیــــــنه هنــــــــوز بـوی غـم آید

چــــه گــــــویم از دل مـــــولا، بیا به خـاطر زهرا

گـــــذشت عمـــر «شـکوهی» در آرزوی وصـالت

فـــروغ دیـــده‌ی طــــاها، بیـــا بـــــه خاطر زهرا

************************

ای مَــــــــه کنـــعــانیـــان، یـــوســـف زهـــرا بیا

وی شَــــــــه اقـــلــیمِ جـــان، ســـوی رعـــایا بیا

دهـــر نــــــدارد صـــــفا، بــــی‌رُخ دلــــجــوی تو

ای رُخــــــت آئیـــــــــنه ی، ایــــــزد یـــکـتــــا بیا

تــــاب صــــبوری دگــــر، در دل عــــشاق نیست

بهـــــر خــــــــدا از پـــــی، شـــــادی دل‌هـــــا بیا

قامت دلجو خوش ‌است،سرو لب جو خوش ‌است

پــای بــــه چــــشمم بــــنه، بـــــهر تــــماشـــا بیا

خـــــیز و زِجـــــا برفــــراز، پــــرچــــم توحید را

تـــــا بـــــپرســــتند خـــــلق، جمــــله خــدا را بیا

ظلـــــم و ســـتم در جـــهان، جــای عدالت گرفت

تا کـــــه حکـــــومت کـــــند، عـــــدل به دنـــیا بیا

ای خـــــلف مصطــــفیٰ، وی پــــســــر مرتـــضی

ای کـــــــه خـــــدا را تـــــویی، دســــت توانـا بیا

خـــــیز که دنــــیا همـــــه، منـــــتظر مصــــلــحند

صبــــر بــــه پـــایـــان رســـید، نیــست شکیبا بیا

هــــر کــــه زِدرگــــاه تــــو، مـــی‌طلــبد حــاجتی

از تــــو «شکوهی» نــــداشت، جــــز تو تمنّا بیا

************************

شـــاید بیایی از سفر ، چون حلقه چشمم بــر در است

طــــول شب هجران تـــــــو ، تفسیر روز محشر است

هــــر شب به یــاد روی تو ، ای مـــاه غائب از نظـــر

از آسمــان دیده ام ، دامـــن مــــرا پــــــر اختــر است

مشتاق رویت مصطفی ست ، در آرزویت مرتضی ست

ای نــور چشم فـــاطمه ، چشم انتظــــارت مـادر اسـت

فریـــاد " الغوث الامان " هـــــر دم رود بـر آســمــان

ذکر همه اهل جــهان ، "امـــن یجیب المضطر " اسـت

بگــــرفته دنیا را ستم ، پـر شد جـهان از رنــج و غم

ظـــالم به ظلمش شادمان ، مظلــــوم را غم یـاور است

شـــــد چــــار فصل ما خــزان ، رفته صفا از بوسـتان

بـویت بهـشت دوستان ، رویت بهــــار دیگــــــر است

چـشم طمع دارد عدو ، بر ملک مـــــا از چــــــــارسو

ای صاحب و مولای ما ، از آن تـــو این کــشـور است

گفتــی که آیم از سفـــر ، دائم بــــود چشمــــم بــه در

باشد"شکوهی"شادمان،این مژده اش چون باور است

************************

تا تو به دل نظر کنی دیده پر آب می شود

حال ، خراب می شود سینه کباب می شود

تا تو نظر نیفکنی حال بکا نمی رسد

آدم اگر دعا کند بی تو جواب می شود

هر چه عیار بیشتر حال بکاء بیشتر

کاسۀ چشم عاشقان جام شراب می شود

گرچه گهی به لغزشم داده غم تو ارزشم

آنکه تو ارزشش دهی گوهر ناب می شود

تا تو مرا صدا کنی دیده ز خواب می رَهَد

تا تو مرا رها کنی دیده به خواب می شود

گر نظر حرام را دیده ببندد از همه

در همه جا به چشم دل عکس تو قاب می شود

مَحرم روی حضرتت گر نشود نگاه من

پردۀ رَنجِشَت بر این دیده حجاب می شود

گاه بخوانی ام بخود گاه برانی اَم ز خود

گاه خطاب می شود گاه عتاب می شود

چون تو کنی هدایتم عشق رسد به غایتم

چشم من و زبان من اهل صواب می شود

مِهر تو امتیاز من ناز تو و نیاز من

هرچه تو ناز می کنی قلب من آب می شود

هرکه زمان غیبتت یاریِ دین حق کند

روز ظهور حضرتت پای رکاب می شود

کاش خدایی ام کنی کرب و بلایی ام کنی

در طلب جمال خود کاش فدایی ام کنی

محمود ژولیده

************************

ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن

باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن

این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد

باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد

خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست

مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست

تنها تو منجی بشر و آدمیتی

اصلاً تویی که فلسفه ی خاتمیتی

تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی

تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی

ماتمکده‌ست کعبه ی بی‌تو، خلیل عشق

چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق

با صد هزار جلوه ی مشهود می‌رسی

با نغمه ی الهی داوود می‌رسی

موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست

نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست

سیمای تو ز یوسف مصری ملیح تر

همراه تو مسیح و تو از او مسیح تر

آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است

خوی و خصال تو همه عین محمد است

همراه توست معجزه‌های پیمبری

داری به روی شانه عبای پیمبری

مولا بیا به دین بده روح دوباره ای

با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره ای

برپاست نهروان و جمل‌های دیگری

بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری

هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند

یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند

باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی

باز آ که باز عدل علی را علم کنی

باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود

صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود

در چشم تو شکوه الهی خلاصه است

صلح و جهاد تو همه عین حماسه است

در هر نگات نور خدا موج می‌زند

امید سیدالشهدا موج می‌زند

آمیزه ی صلابت و احساس دیدنی ست

در قامتت رشادت عباس دیدنی ست

سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند

بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند

بی‌انتهاست لایتناهی ست علم تو

آئینه ی علوم الهی ست علم تو

تا واژه واژه ات ملکوت حقایق است

در هر نگات جلوه ی صد صبح صادق است

داری به دوش پرچم باب الحوائجی

در دست توست خاتم باب الحوائجی

چشم رئوف توست بهشت برین ما

نور ولایتت شده حصن حصین ما

دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست

پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست

شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است

چشمان روشن تو چراغ هدایت است

برپا شده ست در دل عالم چه محشری

دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری

من تشنه ی نگاه توأم أیها العزیز

دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز

تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری»

کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را ...

از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان

«عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»

************************

محمدرضا حسین زاده

 

ناله‌ای زندانی‌ام، ایکاش آزادم کنی

من سکوتی تلخ هستم، کاش فریادم کنی

شهر متروکم، پر از کینه، پر از نفرت، ولی

آرزو دارم بیایی عشق آبادم کنی

بی تو من دیماهم ای خورشید! سردم، سرد سرد

باز کن آغوش ِ خود را تا که مردادم کنی

آه! تقویمی پر از روز وفاتم، عاقبت

می‌رسد روزی بیایی غرق میلادم کنی

از نفس‌هایت کمی بفرست همراه نسیم

تا که شاید این گِل ناپخته را آدم کنی

من به یاد ِ تو غزل گفتم به این امید که

هر کجا هستی برای لحظه ای یادم کنی

************************
محمد فردوسی

ای که عمّامهی عزّت به روی سر داری

خُلق و خوی نبوی ، صولتِ حیدر داری

عصمتت فاطمی و غیرت تو عبّاسی است

"آنچه خوبان همه دارند تو بهتر داری"

کاش چشمم به رویِ ماه تو روشن میشد

مثل اجدادِ خودت جلوهی محشر داری

این همه سال گذشت و خبری از تو نشد

غربتی مثل علی ـ ساقی کوثر ـ داری

باطناً خیمه نشینی و کسی یارِ تو نیست

ظاهراً دور و بَرَت این همه لشکر داری!

چند تا یار فداکار و ولایی مثلِ ...

... میثم و مالک و عمّار و ابوذر داری؟!

ما فقط مُدّعی و اهل تظاهر هستیم

بدیِ کار همینجاست که باور داری

روسیاهم ، بپذیرم که غلامت باشم

خواهشاً فکر کن این بار که قنبر داری

بیشتر از همه محتاج دعایت هستم

در سحرگاه که دستی به دعا برداری

در قنوت سحر خویش به یادم هستی

مهربان ! ارثیه از حضرت مادر داری

نفسم تنگ شده عطر حرم میخواهم

ای که در خال لبت سیب معطر داری

بین صف منتظرم تا که مرا هم ببری

نجف و کرب و بلا ... هر چه مقدّر داری

بهترین ذکر شب و روز حسین است حسین

به خدا نام جگر سوز حسین است حسین

************************
سید محمد میرهاشمی

 

رهین منّت یارم کسی چه می داند

من اهلِ شهر نگارم کسی چه می داند

به شوق جلوه ی ساقی ، به میکده سوگند

همیشه مست و خمارم کسی چه می داند

درون سینه ی خود پرتوِ خدا دارم

ز نور طلعت یارم کسی چه می داند

به روی دامن پر مهر آن مَهِ یکتا

نشسته همچو غبارم کسی چه می داند

سرِ مقام ندارم که رعیّتِ یارم

محبّتش شده کارم کسی چه می داند

طبیب کرده جوابم خوشم که می میرم

به دردِ عشق دچارم کسی چه می داند

خدا کند که بمیرم که دلبرم شاید

گذر کند ز مزارم کسی چه می داند

اگر چه غرق گناهم برای خدمتِ او

همیشه دست به کارم کسی چه می داند

************************
محمود ژولیده

راضی مشو که طرد از اینجا کنی مرا

خواهی مگر که از سرِ خود وا کنی مرا

کوشش مکن به دوریِ خود عادتم دهی

دارم امید حلّ معما کنی مرا

بگذار همنوای دعای شبت شوم

خوب است در کنار خودت جا کنی مرا

دل مرده را به جز دمِ گرمت چه حاجت است

پژمرده ام که باز تو احیا کنی مرا

بیمار عشق منّتِ درمان نمی کشد

دارم طمع به وصل ، مداوا کنی مرا

عمرم دگر به لحظه شماری فتاده است

تنها به این امید که ابقا کنی مرا

آب بقا به دیده من اشک روضه هاست

زین چشمه حیات ، مسیحا کنی مرا

کو عاشقی که بهتر از این آرزو کند

خواهم ز تو فداییِ زهرا کنی مرا

من بار خود به منزل مقصود می کشم

آری اگر تو بیمه عقبا کنی مرا

هرگاه من به ذکر رضا ناله می کنم

یابن الحسن! چه خوب تماشا کنی مرا

یک بار هم شده تو مرا کربلا ببر

شاید شهید غربت مولا کنی مرا

************************
محمدسعید میرزایی

کجاست جای تو در جمله ی زمان که هنوز...

که پیش از این؟ که هم اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟

و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟

که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز

سوال می کنم از تو: هنوز منتظری؟

تو غنچه می کنی این بار هم دهان، که هنوز...

چقدر دلخورم از این جهانِ بی موعود؛

از این زمین که پیاپی...وآسمان که هنوز...

جهان سه نقطه ی پوچی است، خالی از نامت؛

پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز»

همه پناه گرفتند در پسِ «هرگز»

و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز»

ولی تو «حتماً»ی و اتفاق می افتی!

ولی تو «باید»ی ای حسّ ناگهان که هنوز

در آستان جهان ایستاده چون خورشید؛

همان که می دهد از ابرها نشان که هنوز

شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شده

به جستجوی کسی، آن سوی زمان، که هنوز

****************

نظرات  (۳)

سلام علیکم خدا خیرتان بدهد
۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۱ علیرضا دولت آبادی
گرچه در پای ظهور تو بکا کافی نیست
روضه و اشک نباشند دعا کافی نیست..
روضه خوبست به ما ترک معاصی بدهد
درس تقوا بدهد شور و نوا کافی نیست
باید این دغدغه ی روز و شب ما باشد
ساعتی سوختن از هجر شما کافی نیست
نرسد فرصت دیدار به پابند گناه
ابر باید برود حال و هوا کافی نیست..
عذر و توجیه و بهانه که بدردی نخورد
عاشق یار شدن جز به بها کافی نیست

توبه وقتیست موثر که به همت باشد
صرف خسته شدن از خبط و خطا کافی نیست
درد ما قلب سلیم است خدا میداند
حاجت دنیوی و دست گدا کافی نیست..
باید از طایفه عشق اطاعت آموخت
زدن کوچه بنام شهدا کافی نیست
آخرش پیر شدم از غم دوری حرم
تا به کی دوری از کرببلا؟کافی نیست؟
همه عمر به جد تو اگر گریه کنم
خون ببارد ز دوچشمم بخدا کافی نیست
گریه صبح و مسائت ز دل زینب بود
علت اشک مدام تو غم زینب بود
----------------------------------------------
سید پوریا هاشمی

۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۹ علیرضا دولت آبادی
هرکس به غبار کف پای تو رسیده
مانند کسی هست که تا عرش پریده
انگار نشسته است خدا را به تماشا
هرکس به تماشای نگاه تو رسیده
با میل به پابوسی آن قامت طوبا
هر سرو خرامان بشود سرو خمیده
هرشب به تمنای وصال قدم تو
جارو شده با مژۀ من صحن دو دیده
تا جلب کنم دیدۀ صیاد دلم را
در جست گریزم چو غزالی که رمیده
دریا شده غرق دل آنکس که به دستش
یک قطره کرم از سر دست تو چکیده
در عالم زر خاطر من نیست چه دیدم
کاینگونه شده از سرمن عقل پریده
مست است جهان از سخن شیخ مفیدت
میخانه شده آن که صدای تو شنیده
--------------------------------------------------------
مو سی علیمردانی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی