شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۵
شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۵
*******************
ابن الحسین هستی و شهزاده ای بلی
هم دلربا و دلبری ، هم مرد و هم یلی
مانند جد خود شرف عرش اعظمی
ذکر تو هم عبادت محض است یا علی
اکبرترین نشانه ی الله اکبری
در هیبت و رشادت و مردی چو حیدری
شک کرده ام به ختم نبوت ، خدا خدا ...
آنقدر ای علی تو شبیه پیمبری
ای آسمان به زیر قدم های تو علی
یوسف اسیر چهره ی زیبای تو علی
بی اختیار روضه ات آمد به خاطرم
جانم فدای خشکی لب هاب تو علی
آئینه ی تمام قد رسول علی
آرام جان حیدر و عشق بتول علی
قربانی حسین شدی در منای عشق
تشنه ترین ذبیح، حجت قبول علی
با خواهرت چگونه بگویم غم تو را
دق میکند چو بشنود او ماتم تو را
تنها چگونه جمع کنم داخل عبا
از جای جای دشت تن درهم تو را
در یک عبا به سوی حرم میبرم تو را
در بین خنده ها پسرم میبرم تو را
هر جا بنگرم ز تو بینم نشانه ای
چون چاره نیست میگذرم...میبرم تو را
با تو چه کرده اند این گرگ ها علی
خون میچکد ز سُم همه اسب ها علی
این آخرین سفارش بابای پیر توست
در پیش عمه ات نزنی دست و پا علی
آه ای پسر به جان پدر شعله ها زدی
آندم که پیش چشم عدو دست و پا زدی
تو میروی قرار دلم با تو میرود
این داغ هجر بر دل بابا چرا زدی...
محــمد هاشم مصطفوی
***************************
یا علی اکبر...
حسن لطفی
**********************
*********************
یا علی اکبر...
چشم شب خیره به دنبال کسی
دارد انگار کسی می آید
کودکی آمده که با دستش
پنجه بر جام بلا میسازد
کعبه از فیض قدومش خندان
مثل یک زلزله در سر دارد
علی دیگری از راه رسید
وقت آن است ترک بردارد
چشمها مات رخ زیبایش
همه در ولوله و شادی و شین
چونکه امشب به جهان آمده است
علی اکبر ارباب حسین "ع"
مادرش فاطمه گوید ز بهشت
کودکم تو گل زیبای منی
بین اولاد بنی هاشم، تو
اشبه الناس به بابای منی
همه شادند و خندان اما
غمی در سینه ی مولا افتاد
اشک در حلقه ی چشمان علی
خبر از حادثه ای بد می داد
به حسین"ع" گفت : عزیز بابا
کربلا میوه ی غم می چینی
پسرت را وسط گله گرگ
ارباً اربا شده اش می بینی
ارباً اربا شده یعنی اینکه
استخوانهای به هم سائیده
تکه های متلاشی شده...آه
مثل تسبیح ز هم پاشیده
***
کربلا ...روز عطش...ظهری گرم
پیرمردی که غمین افتاده
پدری روی دو زانو گریان
پسری روی زمین افتاده
و حسین گریه کنان گفت علی
آسمان دود شده در نظرم
اینهمه زخم چرا در تن توست؟؟
حمزه ی لشگر من ای پسرم
آه برخیز که با هم برویم
تو که از حال پدر آگاهی
اینچنینی که ز هم بگسستی
به گمانم که عبا میخواهی..
نیما نجاری
**********************
در محبت گاه بیماری ز درمان بهتر است
یار وقتی نیست حال نابسامان بهتر است
بی محلی های لیلی دار مجنون ست آه
گاه دشنام لبی از گفتن "جان" بهتر است
حسرت اشک جوان از چشم پیرم می چکد
در بهار آثار باران از زمستان بهتر است
با مژه جاروکشی آستان خوب ست لیک
گردگیری با سر زلف پریشان بهتر است
زیر پای یار ما حاجت فراوان ریخته
دست خالی را گرفتن پیش دامان بهتر است
این کرمخانه بعید است از گدا خالی شود
هر چه سائل بیشتر لطف کریمان بهتر است
گنج را با بردن رنج فراوان می دهند
کربلا را زائر پاره گریبان بهتر است
هر اذان صبح ما را می برد پایین پا
بی علی اکبر نخوانیدم مسلمان بهتر است
علی ناظمی
*************************
دل که شد خرسند چیز دیگری ست
چهره با لبخند چیز دیگری ست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسه ای چون قند چیز دیگری ست
من اسیر تیغ ابرویم ولی
آن چه دل را کَند چیز دیگری ست
حرف بسیار است، اما موی دوست
موقع سوگند چیز دیگری ست
نخل، تنها هم ثمر دارد ولی
میوه ی پیوند چیز دیگری ست
نیست فرقی بین فرزندان ولی
اولین فرزند چیز دیگری ست
اولین دلبند ارباب آمده
علت لبخند ارباب آمده
رود نه از راه دریا آمده
آسمان نه عرش اعلا آمده
من نوشتم ماه امشب سر زده
تو بگو خورشید فردا آمده
طاق کسری بر خودش لرزید و گفت
باز پیغمبر به دنیا آمده
"چون که صد آمد نود هم پیش ماست"
پس بگو امشب مسیحا آمده
خواب او را هم نمی بیند کسی
بسکه او مانند رؤیا آمده
آی مجنون کوری چشم حسود
کف بزن فرزند لیلا آمده
حُسن دلخواه بنی هاشم رسید
دومین ماه بنی هاشم رسید
آن که از نامش دوا برداشته
نسخه ی خود را به جا برداشته
من یقین دارم که خاک کربلا
از مزار او شفا برداشته
نه فقط حُسنش حجاز و کوفه را
سرزمین شام را برداشته
تیر مژگانش خطا هرگز نکرد
چون کمانش را خدا برداشته
در رگ او خون مولا می دود
از عموی خود وفا برداشته
کمتر از یک لشکر آید در مصاف
دشمن او را هوا برداشته
در دل لشکر زده در کربلا
کوفه را بانگ عزا برداشته
ای علمدارِ علمدار حسین
نیست مدح تو بجز کار حسین
بی تو هر قدّیس شیطان می شود
با تو نصرانی مسلمان می شود
معتقد هستم که با چشم تو هم
عالم ایجاد سلمان می شود
گوشه چشمت نه لبی هم تر کنی
هر ستون انگور باران می شود
میوه ی عمر پدر آهسته تر
دارد اربابم هراسان می شود
گفت در پشت سرت بابای تو
ای به قربان قد و بالای تو
محسن عرب خالقی
*********************