کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت عباس علیه السلام۲

***************

ذکر تو اهل تزکیه را مست می کند

حتی دریف و قافیه را مست می کند

بلخ و حجاز و قونیه را مست می کند

در ری به اشک، قرنیه را مست می کند

نام مبارکت چقدر چاره ساز شد!

هرکس نیازمند تو شد، بی نیاز شد

***

در کشور عجم، عربی سروری کنی!

چیزی نمانده است که پیغمبری کنی!

دل نازکیم!وای اگر دلبری کنی

از کشته پشته سازی و ویرانگری کنی

آوازه ات گرفته نجف تا دمشق را

ابروی ذوالفقاری تو کشته عشق را

***

گیسو به باد می دهی آخر برای چه!؟

از رو کشید هرمژه خنجر برای چه؟

صف بسته اند این همه لشگر برای چه؟

ترسیده است مالک اشتر برای چه؟

حیدر مرام، ای یل از پشت بی زره

خورده نگاه تو به نگاه علی گره

***

بخشندگیت، قصه دست و نخیل نیست

کوتاهی من است که دستم دخیل نیست

در خشکسال عاطفه، دستت بخیل نیست

باران بوسه های علی بی دلیل نیست

سینه به سینه تا به ابد عشق رایجی

یابن الابوترابی و باب الحوائجی

***

از ذکر تو لبان دعا قند می خورند

چینی شکسته های شفا بند می خورند

با عشق تو ارامنه پیوند می خورند

در کارو کسب شان به تو سوگند می خورند

ماندم چگونه این همه اعجاز می کنی!؟

داری بدون دست، گره باز می کنی!

وحید قاسمی

********************

 قربان تو عباس

در محضر خورشید،قمر جلوه ندارد

حتی دل شب تا به سحر جلوه ندارد

زیرا که ادب دارد اگر جلوه ندارد

نور تو اگرچه به نظر جلوه ندارد

 

اما بخدا شعله ی طور است نگاهت

سجاده ی خود پهن نمودم سر راهت

 

دیدیم تورا بین گذر پشت سر شاه

تنها نه فقط شاه که پشت پسر شاه

آنقدر مطیعی که تو با یک نظر شاه

پروانه شدی دور زدی دور و بر شاه

 

ای شیر یله ام بنین باب حسینی

ای خوشگل و ای ماه جبین باب حسینی

 

بستم دل خود را به سر زلف سیاهت

خوب است که سجده بکنم سمت نگاهت

وقتی پسر فاطمه رفته به پناهت

سلمان به فدای تو و آن صورت ماهت

 

معصوم زده بوسه به دستان تو عباس

فرزند و عیالم همه قربان تو عباس

 

دستان تو افتاد و حسین از کمر افتاد

در معرکه تنها شد و در دردسر افتاد

افتادی و بر خیمه ی زنها نظر افتاد

در محضر خورشید همینکه قمر افتاد

 

در علقمه با ناله صدا کرد ابالفضل

دستان تورا تیر جدا کرد ابالفضل

 

تا تیر به آن دیده ی زیبای تو پیچید

گفتم به خودم نسخه ی سقای تو پیچید

گرزی به سرت خورد و به موهای تو پیچید

مرکب که رکابش به کف پای تو پیچید

 

من ناله زدم کاش که بی دست نیفتی

ای کاش که دست دو سه تا پست نیفتی

 

بعد از علی اکبر جگرم را چه کنم من

تو رفتی و زخم کمرم را چه کنم من

آشفتگیه دور و برم را چه کنم من

برخیز ابالفضل حرم را چه کنم من

 

برخیز که رفتند همه سوی عقیله

با رفتن تو رفت النگوی عقیله

 

برخیز ابالفضل حرم تشنه ی آب است

سقا بخدا مشک تو امید رباب است

بعد از تو حرم در غل و زنجیر و طناب است

سهم من و زینب بخدا بزم شراب است

 

برخیز که تا خواهرمان درد نبیند

در کوفه نگاه بد نامرد نبیند....

رضا قربانی

*********************

ای حضرت جبریل ثناخوان تو عباس
مه تکه ای از ماه درخشان تو عباس
حاتم بنشسته است کنار حرم تو
او خیره شده بر تو و احسان تو عباس
باید همه ی اهل قلم در صف محشر
ما را بنویسند مسلمان تو عباس
بالاست به والله قسم تا ابد الدهر
این پرچم اسلام به دستان تو عباس
هرگز علم خیمه نیفتاد ز دستت
نازم به وفای تو و پیمان تو عباس
لب تشنه به دریا زدی و آب نخوردی
ای جان به فدای لب عطشان تو عباس
از خجلت تو آب شد و آبرویش رفت
این مشک پر از آب، به دندان تو عباس
برخیز به خیمه بنگر ای مه خیمه
زینب شده اینبار پریشان تو عباس
برخیز که شه با دل آزرده نبیند
خونین شده این پیکر بی جان تو عباس
شاه آمده با قامت بشکسته و لرزان
تا سر بگذارد به گریبان تو عباس
شاه آمده تا علقمه تا اینکه بساید
مژگان پر از اشک به مژگان تو عباس

جعفرابوالفتحی

*************************

این کیست اینکه جلوه ی ایمان فاطمه است

گفتم که جلوه،نه،که دل و جان فاطمه است

در کربلا حسین دگر را بروز داد

عباس رشد کرده ی دامان فاطمه است

در کربلا که مدرسه ی عشق عالم است

شاگرد اولی دبستان فاطمه است

زهرا سروده است که آب آوری کند

او شاه بیت دفتر و دیوان فاطمه است

محشر برای رو شدن اعتبار اوست

عباس یک نمونه ز یاران فاطمه است

باید که آب را برساند به خیمه ها

این مشک آب باعث درمان فاطمه است

سر میدهد در علقمه،قولش نمیدهد

زیرا هنوز بر سر پیمان فاطمه است

عباس ترک خیمه ی مولا نمی کند

زیرا که خیمه ی دلش از آن فاطمه است

با این حساب حرف امان نامه را نزن

سردار عشق گوش به فرمان فاطمه است

نادر حسینی

**************************

اگر عباس نبود

معرفت، زاده نمی شد، اگر عباس نبود

عشق، آماده نمی شد، اگر عباس نبود

رتبه ی مردی و آقایی و غیرت مندی

به کسی داده نمی شد، اگر عباس نبود

هر که دیوانه ی مولاست، بداند، هرگز

مست این باده نمی شد، اگر عباس نبود

از همان کودکی اش، حلّ ِ مسائل می کرد

مشکلی ساده نمی شد، اگر عباس نبود

او رها کرده دل از بند اسارت، اصلا"

شیعه آزاده نمی شد، اگر عباس نبود

سر به ساحل زد و فریاد کشید آب فرات :

معرفت زاده نمی شد، اگر عباس نبود

مهدی باقر نژاد

************************

باز هم عطر ملیح تو رسیده از راه

می وزد بوی خدا از حرمت حضرت ماه

رجز حیدریت شهره در میدان است

تیغ بران شما فلسفه توفان است

سرو رعنای تو از بس به علی می ماند

مادرت پشت سرت ناد علی می خواند

تا بر صفحه ابروی تو چین می افتد

دشمنت یکسره از اوج زمین می افتد

تیغ برنده تو میمنه خالی کرده

شیری و نعره تو میسره خالی کرده

در رجز خوانی خود مثل علی میمانی

ها علی و بشر و کیف بشر میخوانی

روی دستان شما بوسه ای از مهر ولیست

مشق شمشیر تو آقا چقدر شکل علیست

صاحب پرچمی و میر و سپهداری تو

تا به میدان بروی حیدر کراری تو

چشم وا کرده ای و طعنه ی بر ماه زدی

نقش روی علمت نصر من الله  زدی

بچه شیر نر مولایی و کوه ادبی

در وقار و عظمت شهره و فخر عربی

دشمن از برق نگاه و رجزت میترسد

تا که شمشیر علی در ید تو میرقصد

اشک چشمان تو را شربت غم میبینم

لاء  ابروی تو را تیغ دو دم میبینم

اینکه  لا سیف  شهره ی عالم گشته

بوسه بر پای شما زد کمرش خم گشته

صاحب حلم و حشم، بیرق و مشکی آقا

نمک روضه ای و ساقی اشکی آقا

بین چشمان شما نور خدا میبینم

چین ابروی تو را  حول ولا  می بینم

مظهر جود و صفایی و گل یاسمنی

کوه احسان شدی بس که مرید حسنی

این که در هر دو جهان این همه منصب داری

افتخاری است که از مکتب زینب داری

پیش چشمان علی نور دو عینی آقا

چقدر واله و شیدای حسینی آقا

تو امیر عرب و تک یل در علقمه ای

نه فقط ام بنین، تو پسر فاطمه ای

هیبت اللهی و در واقع تویی گوهر ناب

مست چشمان تو گشتم به خدا حضرت آب

قمر بدر و حنین است تعجب نکنید

او علمدار حسین است تعجب نکنید

مجید قاسمی

***********************

نفس میکشم در هوای شما

دلم روشن است از دعای شما

من از چشمه ی عشق دارم وضو

بود قبله ام خاک پای شما

چه خوب آسمان را به زیر آورد

هوای خوشِ کربلای شما

به گوش زمین نغمه ای حس نشد

دل انگیز تر از صدای شما

خدا در تراش جمالت گذاشت

چه سنگ تمامی برای شما

ندارد دلم گوشه ی امنیت

بجز خلوت روضه های شما

تو را دوست دارم خدا شاهد است

دل عاشق من فدای شما

 

هم اندیشه ی ما ابالفضلی است

و هم ریشه ی ما ابالفضلی است

 

ابالفضل گفتم نفس وا شده

کویر دلم مثل دریا شده

زمین خورده بودم به دست هوس

به یک یا ابالفضل دل پا شده

جنون آمد و دست دل را گرفت

جهان با ابالفضل زیبا شده

دل از نوکری درِ خانه اش

به هر جا رسیدست و آقا شده

به آرامش چشم هایش قسم

که چشمان او قبله ی ما شده

به اعجاز نام ابالفضلی اش

گره های دنیاییم وا شده

هم اندیشه ی ما ابالفضلی است

و هم ریشه ی ما ابالفضلی است

حسن کردی

***************

مهدی نظری

سر سجاده دل وقت نماز است هنوز

بهترین لطف دعا راز و نیاز است هنوز

عاشقیّ من و ارباب چو راز است هنوز

این در خانه عشق است که باز است هنوز

پس بیا عاشق جود و کرم یار شویم

همگی مست می ناب علمدار شویم

به روی دست علی ماه هویدا شده است

این قمر آینه هیبت بابا شده است

به رخش شمس خدا محو تماشا شده است

در دل زینب و ارباب چه غوغا شده است

گفت ارباب به زینب قمرم می آید

دلت آسوده که سردار حرم می آید

ناز این دلبر خوش چهره خریدن دارد

بوسه از لعل لبش بَه که چه چیدن دارد

حیدر از لعل گلش میل مکیدن دارد

ماه و خورشید در این ثانیه دیدن دارد

شیر با شیرخودش لرزه به دنیا انداخت

گل بوسه به روی بازوی سقا انداخت

جامه ای دوخته مادر، چه به او می آید

واژه یاس معطر چه به او می اید

رفته بر شانه حیدر چه به او می آید

نام فرمانده لشگر چه به او می آید

آمده درس ادب را به جهان باب کند

زَهره دشمن خود را به رجز آب کند

حلقۀ دار جنون بر سر گیسو دارد

بَه چه تیغ کجی این طفل به ابرو دارد

بازوانش چو علی قدرت و نیرو دارد

چون که یا فاطمه را نقش به بازو دارد

روی پیشانی خود نور ولایت دارد

یل مولاست که این گونه شجاعت دارد

ساقی از دست خودت جام می ناب بده

تیغ بردار و کمی پیش پدر تاب بده

خواب راحت به دل و دیده بی خواب بده

قوت قلب تو به زینب و ارباب بده

عجبی نیست تو را قبله حاجات کنند

هاشمیون همه شان برتو مباهات کنند

آمدی تا بشوی در همه جا یار حسین

لحظه لحظه بشوی محرم اسرار حسین

قبل اکبر تو شدی یوسف بازار حسین

تو فقط گشته ای عباس علمدار حسین

پا بکوبی همه عرض و سما می لرزند

تو چه کردی که همه از غضبت می ترسند

در سیاهی زمین روی چو ماهت کافی ست

تا که والیل شود موی سیاهت کافی ست

علی اکبر که بَرت هست سپاهت کافی ست

تیغ بگذار زمین نیمه نگاهت کافی ست

برق چشمت بکند کار دو صد خنجر را

آمدی زنده کنی واژه یا حیدر را

با غلامی شما بوده که عزت داریم

از شما درس وفاداری و غیرت داریم

هر چه داریم ازین گوشه چشمت داریم

دور ایوان شما میل زیارت داریم

ما که عمری ست گرفتار گرفتار توایم

کاش یک روز ببنیم که زوار توایم

جان عالم بشود کاش فدای دستت

پادشاه است به والله گدای دستت

باب حاجات شده نام عطای دستت

روضه ها خوانده ام ای یار برای دستت

روز محشر که شود دست تو نزد زهراست

دست تو روز قیامت که شود شافع ماست

*******************

نظرات  (۱)

سلام خیلی زیبا بود.ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی