کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

سرود ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۹

××××××××××××

شده روشن چراغ سحرت لیلا
صلوات خدا، بر پسرت لیلا

ای یم عصمت گوهـــر آوردی
مرحبـا لیـلا پسر آوردی
××
جلوۀ روی او همه رسول‌الله
خلق او خوی او همه رسول‌الله

جلوۀ حُسنِ- داور آوردی
مرحبا لیلا پسر آوردی‌
××
از رسول خدا آینه داری تو
شرف و عزت آمنه داری تو

حیدر آوردی حیــدر آوردی
مرحبـا لیلا پسر آوردی
یار خون خدا بر تو سلام الله
بر روی دست خود داری کلام‌الله

امشب عباسِ- دیگــر آوردی
مرحبـا لیلا پسر آوردی
××
این پسر رهبر نسل جوانان است
حسن و خال و خطش تمام قرآن است

تو جوانان را رهبــر آوردی
مرحبا لیلا پسر آوردی
××
تو به دامن علی می‌پروری لیلا
یا مگر مادر پیغمبری لیلا

ای یم عصمت گوهـر آوردی
مرحبا لیلا پسر آوردی
سازگار

×××××××××××××××××××

ولادت یافت با حُسن رسول الله، زیبایی

الا ای ماه شعبان! ماه احمد را تماشا کن
جمال بی‌مثال حیّ سرمد را تماشا کن
در اقطاع زمین خلد مخلّد را تماشا کن
محــمد را محــمد را محــمد را تماشا کن

ولادت یافت با حُسن رسول الله، زیبایی
جمـال ماه لیلا را ببین با چشم زهرایی
××××
مبارک باد بر ثارالله‌ این جانِ حسین است این
ببوسیدش بخوانیدش که قرآن حسین است این
دُرِ دریای رحمت زیب دامان حسین است این
چراغ ماه، یا خورشید تابان حسین است این؟

شگفتـا در جمـال او جمـال کبریا بینم
حسن بینم علی بینم نبی بینم خدا بینم

امیرالمؤمنین جدّ و علی شـد نـام نیکـویش
صدای «یا علی» آید به گوش از تـار هر مویش
علی خصلت،علی هیبت،علی خلقش،علی خویش
عجـب نبْـوَد که بابـا بوسـه آرد بـر دو بازویش

علی ای نفْس پیغمبر! پیمبر بین، پیمبر بین
به روی دست لیلا حضرتِ عباسِ دیگر بین
××××
خداوندا چه خوانم گر نخوانم روح ایمانش
حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش
دهان و چشم و ابرو: کوثر و تطهیر و فرقانش
حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش

وجـودش از وجـود رحمۀ للعالمیـن گوید
یقین دارم که صورت‌آفرینش آفرین گوید

سـزد تـا خاتـم پیغمبران گوید ثنای او
عجب نبْوَد اگر جبریل وحی آرد برای او
دوای درد جان اهل دل در خاک پای او
بهشـت روح ثـارالله حسـن دلربــای او

امیرالمؤمنین زهـرا پیمبر دوستش دارد
امام مجتبی همچون برادر دوستش دارد
××
قیامت قامتان بستند قامت بهر تعظیمش
هزاران بوذر و مقداد و سلمانند تسلیمش
سر و جان همه خوبان عالم باد تقدیمش
علـوم اوّلیــن و آخـرین محتاج تعلیمش

نبی را نورعین است این چراغ عالمین است این
حسین‌بن‌علی را جان، علی‌بن‌الحسین است این

چـه قرآنـی که بـا قـرآن توانی کرد تفسیرش
چه خورشیدی که از خورشید دل برده است تصویرش
بـه هنگـام رجـز تکبیـر مـی‌نازد بـه تکبیرش
شجاعت رنگ می‌بازد به پیش برق شمشیرش

«کرامت»خشتی از کویش«دعا»دائم دعاگویش
«ادب»خاک کف پایش،«شرف»ریگ ته جویش
××
الا ای خضرِ رحمت تشنه‌کامِ لعلِ لب‌هایت!
خجل گردیده زیبایی، ز شرم روی زیبایت
زیــارت نامــۀ زوار ثــارالله، سیمــایت
حسین ابن علی گردیده محو قد و بالایت

جـلال احمـد و آلـت، جمـال الله تمثالت
سر و جان خاک درگاهت، دل بابا به دنبالت

همانا گرد خورشید ولایت ماه یعنی تو
شهیدان فضیلت را چراغ راه یعنی تو
محــمد را تجلای جلال و جاه یعنی تو
ولــی‌الله فرزنــدِ ولــی‌الله یــعنی تو

تو روح عشق و ایمانی، تو ثارالله را جانی
تو هم دلبند توحیدی تو هم فرزند قرآنی
××
تو وجه اللّهی و از احمد مختار دل بردی
تو سیف اللّهی و از حیدر کرار دل بردی
تو از خون خدا در مکتب ایثار دل بردی
تو حتی از عدو در عرصۀ پیکار دل بردی

تو تـا صبـح قیامت نـور دادی خلق عالم را
تو از بار مضامین سبز کردی نخل «میثم» را

غلامرضا سازگار

×××××××××××××××××××
میـلاد علــی‌اکبــر آمـد
در جلوه حسین دیگر آمد
از امـر خـدا مگـر دوبـاره
از غـار حـرا پیمبــر آمـد
الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

این روح مطهر حسین است
این پارۀ پیکـر حسین است
'این کوثر کوثـر محــمد
آئینـه مـادر حسیـن است
الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

عباس علی است بی‌قرارش
زینب زده بوسه بر عذارش
هم قلب ملک شـده کبوتر
هم جـان جهانیـان نثارش
الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

بابا شده محو و مات رویش
گل بوسه گرفته از گلویش
باشد که خدا به روز محشر
بخشد همه را به تار مویش
الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

قرآن حسین و خط و خالش
از حـق صلـوات بـر جمالش
"محبـوب دل عزیـز زهرا
ممـدوح محــمد است و آلش
الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

در باغ حسین شاخۀ یـاس
بر حسن رسول اشبه الناس
لبخنــد زده بــه روی بابـا
!پیوسته ربوده دل ز عباس
الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

ای نسل جوان که بی‌قرارید
از بـاغ بـهشت گـل بیـارید
'در محضر حضرت محــمد
روی قــدم علــی گذاریــد
الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست
غلامرضا سازگار

×××××××××××××××××××
امروز پیک خوش خبر هی حلقه بر در میزند
بر در مکرر حلقه را از عشق دلبر میزند
از نغمه در مرغ دل در سینه ام ژر میزند
شادی به صد شور و شعف از هر دری سر میزند
از شوق دل روح الامین شهپر به شهپر میزند
از عشق اکبر نعره ی الاه و اکبر میزند
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او میگوید محــمد امده
بشنو تو از ژرفای دل فریاد درد اییل را
افشا گر رازی مگو گلبانگ میکییل را
از فرط شادی کن نظر لبخند عزراییل را
در وصف هاجر گوش کن تکبیر جبراییل را
کاورده از بهر خلیل امروز اسماعیل را
تا در جهان سازد علم او پرچم تجلیل را
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محــمد امده
در خانه ی خون خدا امده خدا را مظهری
قد قامتی مه طلعتی مه پاره ای مه پیکری
دریا دلی شیر او ژنی صف بشکنی نام اوری
اسلام را جان پروری پیغام را پیغمبری
نسل جوان را در جهان در خط قران رهبری
خواند حدیث عشق را در گوش زهره مشتری
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او گوید محــمد امده
از لیلی حسن قدم مصداق خاتم زد قدم
مصداق ختم النبیا در ملک عالم زد قدم
در سنگر خون و شرف ان ذبح اعظم زد قدم
الاله خونین تن ماه محرم زد قدم
از دامن مریم مگر عیسی بن مریم زد قدم
در جبهه ی حق ز امر حق روح مجسم زد قدم
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او گوید محــمد امده 
در ماه شعبان جلوه گر شد زامر داور این پسر
کز مرز باور بگذرد با دادن سر این پسر
رونق به دین حق دهد در دشت باور این پسر
از کشته سازد پشته ها از خصم کافر این پسر
از شوق جانان بسپرد خنجر به خنجر این پسر
گردد به دشت کربلا چون لاله پرپر این پسر
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محــمد امده
باید حسین بن علی سر مست و شیدایش کند
تا در منای قرب حق چون هدیه اهدایش کند
از فرط شیدایی ورا مجنون لیلا یش کند
در سن هجده سالگی مهمان زهرایش کند
وقت شهادت دیده را محو تماشایش کند
تا در میان خاک و خون چون لاله پیدایش کند
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محــمد امده
 حمید کریمی

×××××××××××××××××××
کاروان کاروان شب تاریک، گم شده لابلای گیسویش
خنجر از دست ماه می افتد، در مصاف هلال ابرویش
چشم هایش از آسمان لبریز، سینه اش داغدار طوفان هاست
دست هایش به وسعت دریا، هیبت کوه در دو بازویش
در سجودند مست و عرفانی، صحن و محراب و مهر و پیشانی
این جوان را که قُبّة الخَضراء، می زند بوسه بر سر و رویش!
قد علم کرده خون غیرت را، در رگ سنگ ها بجوشاند
می رود تا تمام میدان را، غرق حیرت کند هیاهویش
اَشهدُ اَنّ این ذبیح الله، باکی از مرگ در نگاهش نیست
اَشهدُ اَنّ این منای حسینع، اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!
دسته دسته ملائک از هر سو، گرد او در طواف اندوه اند
رخت اِحرام بسته جبرائیل، رفته زانو زده ست پهلویش
 زهرا شعبانی

×××××××××××××××××××
طاق زیبای ابرویت محراب

باز هم آسمان این خانه
شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچه‌ی بنی هاشم
بوی عطر محــمدی دارد
در شبستان زلف تو ترسا
 خال بر گونه‌ی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویت محراب
 وه که لیلا چه معبدی دارد
کار چشم تو مبتلا کردن
 خاک را با نظر طلا کردن
این زلیخای نفس ما یوسف
 عاشق توست هر بدی دارد
خَلق تو خُلق تو تعالی الله!
 چه شکوهی ست در تو  یا الله
این علی تا که می‌رسد به خدا
صلوات محــمدی دارد
قاسم صرافان

×××××××××××××××××××


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی