کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار ولادت امام حسین علیه السلام۲۲

************

علی اکبر لطیفیان

برسانند اگر تربت دلداران را

در می آرند ز هر دلهره بیماران را

 

همه سرمایه ی یک اهل کرامت کرم است

احتیاجی به دِرَم نیست ، کرم داران را

 

یوسف آن است که از تخت تنزل نکند

بارها گر بفرستند خریداران را

 

در بهشت تو چرا حرف جهنم بزنیم

قلم عفو بگیرید گنه کاران را

 

سر که گرم است پی کار تو دل هم گرم است

باز دلگرم تو کردند سر ِیاران را

 

کورتر کن گره ام را ، نکند باز کنی

وا مکن از سر خود جمع گرفتاران را

 

گریه تا هست حرام است نماز باران

چه خیالی است بگیرند اگر باران را

 

بعد از این پیرهنی با یقه ی تنگ مپوش

خون مکن این جگر سرخ ِهواداران را

**

رب الارباب شد ، الله صفاتی که رسید

شد حسین ابن علی جلوه ی ذاتی که رسید

 

بود منظور همان گریه برای ارباب

اندر آن ظلمت شب آب حیاتی که رسید

 

ظاهرش کرب و بلا ، باطنش عرش الرّحمان

اذن معراج شد آن برگ براتی که رسید

 

کرمت دست نینداخت مرا دست گرفت

طیب الله به کشتی نجاتی که رسید

 

بیشتر از همه تو گردن ما حق داری

به دلیل همه ی این برکاتی که رسید

 

لبم از مهریه ی فاطمه سیراب نشد

تشنه تر کرد مرا آب فراتی که رسید

**

بال فطرس به عنایات تو پر میگیرد

تا غلام تو شود بال سفر میگیرد

 

دل ما خرج که شد قیمت آن بالا رفت

سنگ در کنج حرم ، قیمت زرّ میگیرد

 

بهترین سود همین است که در چشم تر است

به تو دل میدهد و چند گُهر میگیرد

 

چقدر زود در ِ خانه ی تو ریخته اند

وقت خیرات ، گدا زود خبر میگیرد

 

بین فرزند و غلامت نگذاری فرقی

کرم تو همه را مدِّ نظر میگیرد

 

چقدر فاطمه تشنه ست در این ششماهه

انَاالعطشان تو انگار جگر میگیرد

**

اَرنی گفتنم از هر سخنم می آید

ولی از سمت تو هر بار لَنی می آید

 

کاروان راه مینداز ، بمان تا برسم

دارد از راه اُویس قرنی می آید

 

تا زمین های یمن مِهر علی را دارند

به قنوت تو عقیق یمنی می آید

 

کرم ذاتی دست تو از آن جانب در

قبل هر گونه عرق ریختنی می آید

 

رنگ هرآنچه ببافد به تنت سرخ بُود

به تو از فاطمه هر پیرهنی می آید

 

پیرهن نیز به جسم تو افاقه نکند

به تو انگار همان بی کفنی می آید

علی اکبر لطیفیان

 *********************

یوسف رحیمی

تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند

ما را اسیر خال روی لب نوشته اند

 

در اعتکاف گیسوی تو سالهای سال

مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند

 

در مسجد الحرام خم ابروان تو

مثل فرشتگان مقرب نوشته اند

 

در محضر نگاه الهی تو مرا

در خیل نوکران مهذَب نوشته اند

 

شبهای جمعه که دل من مست کربلاست

از اشتیاق وصل لبالب نوشته اند

 

با یک نگاه مادرت اینجا رسیده ایم

با این دلی که فاطمه مذهب نوشته اند

 

از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است

ما را فدای دلبر زینب نوشته اند

 

من را که بی‌ قرار حرم می کنی بس است

اصلاً مرا غبار حرم می کنی بس است

 

شرط نزول کوثر رحمت دعای توست

اصلاً تمام خلقت عالم برای توست

 

بالاتری ز درک تمام جهانیان

وقتی که انتهای جهان ابتدای توست

 

حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن

آنجا که از ازل اثر رد پای توست

 

بی حب تو کسی به سعادت نمی رسد

رمز نجات اهل زمانه ولای توست

 

آسوده خاطران هیاهوی محشریم

وقتی رضای حضرت حق در رضای توست

 

فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین

تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست

 

در آستانة تو کسی نا امید نیست

صحن امیر علقمه دار الشفای توست

 

از ابتدای صبح ازل فضل می کنی

ما را گدای دست اباالفضل می کنی

 

وقتی که هست دوش نبی آسمان تو

یعنی تو از پیمبری و او از آن تو

 

فرزند خویش را به فدای تو کرده است

بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو

 

معلوم کرد نزد همه حرمت تو را

با بوسه های دم به دمش بر دهان تو

 

فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را

تا بشنود ترنم عشق از زبان تو

 

آوای «من أحب حسینا» وزیده است

هر روز پنج مرتبه از آستان تو

 

ما از در حسینیه جایی نمی رویم

هستیم تا همیشه فقط در امان تو

 

هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق

آنجا که صبح می گذرد کاروان تو

 

این اشکها برای دلم توشه می شود

اذن طواف مرقد شش گوشه می شود

 

حال و هوای قلب من امشب کبوتریست

وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست

 

شبهای جمعه عکس حرم زنده می شود

تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست

 

ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت

با این حساب کار شما ذره پروریست

 

با تربت تو کام دلم را گشوده اند

آقا ارادتم به شما ارث مادریست

 

در ماتم تو محفل اشک است چشم ما

اصلا بنای هیات ما روضه محوریست

 

ما سالهاست در غم تو گریه می‌کنیم

هم ناله با محرم تو گریه می‌کنیم

یوسف رحیمی

********************

علی اکبر لطیفیان

چه خوب است آب و هوایی که دارید

همیشه بهشت است جایی که دارید

 

الهی روی خلوتی هم نبیند

شلوغی این کوچه هایی که دارید

 

مجال عرق ریختن هم ندادید

به پیشانی این گدایی که دارید

 

نمی خواهم اصلا بفهمم که ما را

کجا می برد رد پایی که دارید

 

همین که شما می بریدم، یقینا

شبی می رسم تا خدایی که دارید

 

از امروز ناله رسان حسین است

پر فطرس بینوایی که دارید

 

برایم هوای بهشتی بالا

حرام است با کربلایی که دارید

 

شما با خدا با خدا با خدایید

ومن با شمایم شمایی که دارید...

 

...مرا خیمه کربلا می نویسید

دخیل حسینیه ها می نویسید

 

دل بیقرار اختیاری ندارد

اسیر است و راه فراری ندارد

 

مقامات عاشق فنا می پذیرد

اگر هم بمیرد مزاری ندارد

 

کسی که بنا نیست بی سر بمیرد

چه بهتر دل بیقراری ندارد

 

دل بی حسین اصل و فرعش زیادی است

شبیه درختی که باری ندارد

 

دل بی حسین از گل بدترین هاست

دل بی حسین اعتباری ندارد

 

بود ذکر سجاده هر فقیری

امیری حسین فنعم الامیری

 

همه زیر پایند و بالا حسین است

همه قطره اند و دریا حسین است

 

چه رسم خوشی که زمان تولد

کلام نخستین ما یا حسین است

 

حسن هم حسین است ، علی هم حسین است

محمد حسین است و زهرا حسین است

 

حسن یا علی فاطمه یامحَمد

تجلی این چهارتن با حسین است

 

همین که به جز عشق چیزی نگفتیم

تجلی " لا ذکر الا حسین " است

 

گنهکارها نیز ترسی ندارند

قیامت اگر دست آقا حسین است

 

شه عالمینیم ، الحمدلله

غلام حسینیم ، الحمدلله

 

ندیدم کسی را گدایش نباشد

مسلمان یا ربنایش نباشد

 

مسیر تکامل یقینا محال است

اگر کربلا انتهایش نباشد

 

برای جهنم چه خوب است، هر که

حسین بن زهرا برایش نباشد

 

مگر می شود؟نه...نه... امکان ندارد

خدا باشد و کربلایش نباشد

 

خدایی که دار و ندارش حسین است

مگر می شود خون بهایش نباشد؟

 

یقین کشتی او نجاتی ندارد

اگر خواهرش ناخدایش نباشد

 

حسین آمد و بال ها گریه کردند

تمامی گودال ها گریه کردند

 

پر ما کجا؟وسعت آسمانت

پریدن کجا؟قبه ی لا مکانت

 

حسن هم به پای تو قد راست می کرد

ادب داشت ، پیشت امام زمانت

 

تو بالا نشینی ، چگونه نباشد

سر شانه های پیمبر مکانت

 

تویی سنت هفت تکبیر احرام

نبی منتظر شد بچرخد زبانت

 

شما هر دو در حال ارتزاقید

اگر می گذارد دهان بر دهانت

 

خدا بهتر از تو ندارد اگر داشت

یقین کن که می داد روزی نشانت

 

خداوند مثل تو دیگر ندارد

شبیه تو دارد اگر ،خب بیارد

 

من و سالها جستجویت حسین جان

من و منت گفتگویت حسین جان

 

مگر می شود من به پایت نیفتم

من و سجده بر خاک کویت حسین جان

 

من عادت ندارم شبی بی تو باشم

من و هیئت کو به کویت حسین جان

 

به والله خوابش نمی برد زهرا

نمیشد اگر شانه مویت حسین جان

 

گلوی تو عادت به نیزه ندارد

به قربان زیر گلویت حسین جان

 

چقدر آه گفتی جوابت ندادند

چقدر آب گفتی و آبت ندادند...

علی اکبر لطیفیان

*******************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی