کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار ولادت امام حسین علیه السلام۱۶

************

محمد حسین رحیمیان

بوی تو آمد توانم داده اند

مرده ای بودم که جانم داده اند

 

سر به قربان همان ها که مرا

هدیه بر این خاندانم داده اند

 

روز میلادم برای نوکری

بر حسین مهربانم داده اند

 

قول دادم روز و شب گویم حسین

روز اول که زبانم داده اند

 

فطرس و حر و رسول ترک ها

شیوه توبه نشانم داده اند

 

بهترین راه سلوکم با حسین

پاک گشتم تا که گفتم یا حسین

 

می رسد نان و نوایم از حسین

این همه آوازه هایم از حسین

 

هر سحر دست دعای مادرم

خیر می خواهد برایم از حسین

 

بندگی با من، دعا با حضرتش

التماس از من، عطایم از حسین

 

آن قدر در می زنم این خانه را

تا بگیرم کربلایم از حسین

 

ای خدا جان ابوفاضل نکن

تا خود محشر جدایم از حسین

 

نام او آمد عوض شد حال من

گریه ها و خنده هایم از حسین

 

هر چه از او می رسد بر ما نکوست

عشق یعنی هر چه خاطر خواه اوست

 

هر که نامش عبد این دربار نیست

تا ابد با او زمانه یار نیست

 

برده دل از آدم و جن و ملک

روی دستش تا ابد دلدار نیست

 

هر که در عالم حسینی می شود

بی کس و تنها و بی غمخوار نیست

 

ما فقط از او تقاضا می کنیم

با کس دیگر که ما را کار نیست

 

بر می آید از محبش معجزه

هیچ کاری با حسین دشوار نیست

 

او شده شمع و جهان پروانه اش

کافران و مومنان دیوانه اش

 

هر که شد خانه خرابش بیشتر

شد دعای مستجابش بیشتر

 

هر که زیر پرچم آقا نرفت

روز محشر اضطرابش بیشتر

 

هر کسی شد ثروتش خرج حسین

رزق بی حد و حسابش بیشتر

 

هر که می گوید الهی بالحسین

می دهد زهرا جوابش بیشتر

 

عالِمی می گفت گریه بر حسین

از نماز شب ثوابش بیشتر

 

اولیاء الله گریان حسین

سائل لطف فراوان حسین

 

ای که در تاریخ همتای تو نیست

نیست دل آن دل که شیدای تو نیست

 

تا ابد روشن چراغ روضه ات

در جهان مانند غم های تو نیست

 

گریه بر تو عادت پیغمبران

چشم هر بنده، که دریای تو نیست

 

آه آه ای زینت دوش نبی

خار و خاشاک زمین جای تو نیست

 

وای از آن دم، که زینب ناله زد:

جای سالم بین اعضای تو نیست

 

بگذریم از آن چه آمد بر سرت

ناگهان در پیش چشم مادرت ...

محمد حسین رحیمیان

******************

قاسم نعمتی

مستی از جام تو سرمنزل هوشیاری ماست

بیدل از عشق شدن شیوة دلداری ماست

 

مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم

دردبیچارة این لذت بیماری ماست

 

بیدلی اول راه است خدارا عشق است

دل ز ما دلبری از یار ز همکاری ماست

 

هو کشان قد علم اندر صفِ رندان کردیم

چوبة دار فقط مسند سرداریِ ماست

 

هرکجا جلوة یاراست همانجا عرش است

نمک خانه اش اسباب گرفتاری ماست

 

دل ما میکده و صاحبِ میخانه حسین

می حسین باده حسین ساغر و پیمانه حسین

 

هنرِ عشق به تصویر کشیده آهی

دلِ مارا به حریم تو نموده راهی

 

نوکر خانة تو عارفِ بالله شود

علی اکبربشود «جُونِ» سیاهی گاهی

 

نوکرت پیر که شد دلبری اش بیشتراست

ماجرایی شده این قصة خاطرخواهی

 

زلف ِ خود پهن نمودی و شکارم کردی

به هدایت برسد صید تو از گمراهی

 

خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا

بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی

 

درد و دل کردنِ با تو چقَدَر می چسبد

چون کریمی و زاحوال گدا آگاهی

 

خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین

شاهِ عاشق کُشی و حضرت ثارالهی

 

چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب

پسرِ فاطمه این سائل خودرا دریاب

 

اثر بارش باران به چمن می ماند

عشق بازی که سر افتاد ،سخن می ماند

 

از گل تربت تو بوی حرم می آید

عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند

 

خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم

چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند

 

چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدند

بشود دوستی آن دم که کهن می ماند

 

با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست

  بر ترانی دلم پاسخ لن می ماند

 

بوی سیب از همه ی کرببلا می آید

اشک مادر اثرش روی بدن می ماند

 

هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود

پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند

 

صد هزاران چو اویس ،خاک ره زینب نیست

عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند؟؟

 

  گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق

  چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند(مدافعان حرم)

قاسم نعمتی

*******************

پوریا باقری

بی خبر از تمامِ رویاها

بی خبر از شروعِ فرداها

به کسی رو نزد دلِ ماها

بیخیالِ تمامِ دنیاها...

 

عشق یعنی جهان و یک ارباب

این گذشتِ زمان و یک ارباب

 

قصّه ی عشق را خدا فهمید

غمِ تنهاییِ بَشَر را دید

دید آدم ز غصه ای رنجید

لطفِ او بر سَرِ جهان تابید

 

آدمیّت گرفته بوی حسین

آبرویم ، ز آبروی حسین

 

دوّمین نورِ حیدری آمد

وارثِ عشقِ مادری آمد

روح و جانِ پیمبری آمد

به عجب نورِ محشری آمد

 

به فدایش تمامِ اجدادم

به رُخِ دلرباش ، دل دادم

 

به مسیحا ، امام آمده است

قرصِ ماهِ تمام آمده است

صاحبِ هر زمام آمده است

شَمسِ خَیرُالاَنام آمده است

 

گُل بریزید بر سَرِ زهرا

خیرِ مقدم به دلبرِ زهرا

 

چه کسی هست مثلِ اربابم؟

گریه بر او ، عبادتِ نابم

ذکرِ تلقینِ من ، رگِ خوابم

در شبِ تار ، همچو مهتابم

 

او حسینِ بنِ مرتضی باشد

زینتِ دوشِ مصطفی باشد

 

فطرس از راهِ دور آمده است

غرق در اشک و شور آمده است

سوی یک تکّه نور آمده است

همچو موسی به طور آمده است

 

بالِ او را مرمّتی بخشید

به وجودش چه برکتی بخشید

 

نظری کن به این دلم آقا

رفع کن درد و مشکلم آقا

همه ی عشق و حاصلم آقا

عشقِ تو مایه ی گِلَم آقا

 

منِ ناقابل و عطای حسین

نفسم مانده در هوای حسین

 

تو که از سفره ی کَرَم هستی

پسرِ شاهِ محترم هستی

صاحبِ بیرق و علم هستی

نفس و آهِ مادرم هستی

 

بِبَرم کربلا و دیگر هیچ...

من و یک رَبَّنا و دیگر هیچ...

 

شبِ جمعه کنارِ گودال و...

یادِ آن جسم های پامال و...

خیمه ی سوخته ، وَ جنجال و...

مادرت هم که رفت از حال و...

 

باز هم شعرتان چه مضطر شد

شبِ میلاد ، گونه ام تَر شد

 

اصلا انگار گریه داری تو

مثلِ یک پلکِ بی قراری تو

جشن و میلاد هم نداری تو

روضه و اشک و گریه زاری، تو

 

شبِ میلادِ تو صفا کردیم

باز هم گریه بر شما کردیم

پوریا باقری

********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی