کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار ولادت امام حسین علیه السلام۱

************

خوش به حال دل من مثل تو آقا دارد

بر سرش سایه ی آرامش طوبا دارد

با شما آبرویی قدر دو دنیا دارد

پای این عشق اگر جان بدهم جا دارد

آدم تو شده ام با تو سر افراز شدم

یعنی از موهبت داغ تو آغاز شدم

***

چه کسی گفت پریشان نشدن خوب تر است

مدیون لب جانان نشدن خوب تر است

دم به دم گریه ی باران نشدن خوب تر است

ظرف یک ثانیه توفان نشدن خوب تر است

هر کسی گفته غم نام ترا نشنیده

حرفی از سلسله احکام ترا نشنیده

***

قبل از اینکه برسی اشک همه در آمد

یعنی از معجزه ات کوثر دیگر آمد

بر سر بال و پر سوخته ها پر آمد

شاه از در نرسید این همه نوکر آمد

دست بر سینه به فرمان نگاهت دارند

سر روی آینه ی تربت راهت دارند

***

ما که هستیم ،تو را قلب خدا میخواهد

خوب ها هیچ که هر بی سر و پا میخواهد

اشک حاجت که بهانه است تو را میخواهد

پشت در هم بروی باز گدا میخواهد

چشم پر شرم کرم خانه خرابش بکند

وای یکبار شده یار خطابش بکند

***

ای مناجات پر از عاطفه های عرفه

دست بالا ببر ای مرد خدای عرفه

تا که شرمنده شود جای به جای عرفه

از صدای سخن عشق دعای عرفه

خوشتر از صوت دل انگیز ترا نشنیدیم

یادگاری است که در هیچ کجا نشنیدیم

***

من اگر در حرم روضه نبارم چه کنم

دست من نیست که از فصل بهارم چه کنم

از ازل خدمت تو  شد سر و کارم چه کنم

تا محرم شب و روزم نشمارم چه کنم

همه اجداد من آواره ی آل تو شدند

یک به یک ایل و تبارم همه مال تو شدند

***

وسط روز دهم زمزمه ی باران بود

جنگ بین همه ی کفر و همه ایمان بود

کار تو منجی انسانیت انسان بود

کار تو کار نبوده ست که کارستان بود

نور حق از افق خاک تو در می آید

فقط از دست تو این معجزه بر می آید

***

داغ چشمان تو گلهای معطر داده

کربلا سوخت ولی از نفست بر داده

دست هایت به خدا اکبر و اصغر داده

به سر نیزه بی حوصله هم سر داده

سر به داری که شبیه تو شود آخر کیست

هیچ کس پیش تو محبوب تر از زینب نیست

***

سر به زیرند پس از بی سریت گردن ها

بعد عریانی تو وای به پیراهن ها

خاک بر حال و به فردا به همه بعدا ها

تف بر این زندگی مرده  به این آهن ها

بعد تو هیچ  نداریم علم را بفرست

منتقم صاحب آن تیغ دو دم را بفرست

علیرضا لک

************************

عید است و جهان روضه ی رضوان حسین است

از عرش الی فرش، گلستان حسین است

با گریه ی شوق نبی و حیدر و زهرا

چشم همگان بر لب خندان حسین است

تنها نه به سویش شده فطرس متوسّل

خلق دو جهان دست به دامان حسین است

ای خیل ملک حرمت او پاس بدارید

کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است

میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش

زیرا که خداوند ثناخوان حسین است

فطرس طلب عفو کن از یوسف زهرا

العفو بگو، عفو به فرمان حسین است

گمراه نگردید که مصباح هدایت

تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است

آدم نه فقط بر در او برد توسّل

عالم به سر سفره ی احسان حسین است

آزادگی و غیرت و ایثار و شجاعت

این چار، الفبای دبستان حسین است

با خون شهیدان بنویسید و بخوانید

این بیت که سرلوحه ی دیوان حسین است

سردادن و مهلت به ستمکار ندادن

خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است

گر تشنه‌لبِ آب بقایید، بیایید

سرچشمه ی آن در لبِ عطشان حسین است

شیعه است که تا دامنه ی صبح قیامت

با آتش دل شمع شبستان حسین است

ای شیعه مکن بر دگران باز درِ دل

این خانه ی آتش‌زده از آن حسین است

خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی

والله قسم خون جوانان حسین است

تا صبح قیامت به سر نیزه عیان است

هفتاد و دو آیه که ز قرآن حسین است

بر گوهر اشکش نتوان یافت بهایی

آن دیده که می‌گرید و گریان حسین است

در معرکه ی عشق نگه کن که ببینی

سرها همه چون گوی به چوگان حسین است

اعجاز مسیحا کند از زخم تن خود

هر کشته که افتاده به میدان حسین است

حاشا که ز شمشیر ستمگر بهراسیم

در سینه ی ما چاک گریبان حسین است

هرگز نرود آبش با کفر به یک جو

تا امت اسلام، مسلمان حسین است

حق است اگر ناز فروشیم به فردوس

زیرا دل ما روضه ی رضوان حسین است

میثم اگر امروز ز قرآن خبری هست

این از اثرِ فتح نمایان حسین است

************************

بسته شد بیت الولا در پرده های نور امشب

چشم شیطان از تماشای رخ حق دور امشب

گشته سینای مدینه رشک کوه طور امشب

ریزد از هر سو سپند دل به مجمر ، حور امشب

آسمان محو نظاره ،از فلک ریزد ستاره

مهر می خنددهماره ،قرص مه در گاهواره

جان بکف گیرید کامشب شد رخ دلدار پیدا

آفرینش گشته امشب غرق در دیای رحمت

دوزخ خشم خدا شد جنه الاعلای رحمت

میوه عشق حسینی ریزد از طوبای رحمت

بسته شد باب غضب ها باز شد درهای رحمت

نقش شیطان گشت باطل، نخل قرآن داد حاصل

از صفای کعبه دل، باغ گل شد خانه گل

عالم توحید را شد مطلع الانوار پیدا

آسمان عشق را خورشید نور افشان مبارک

بر تن آزادگی عید حلول جان مبارک

رجعت نوح نجی د ردامن طوفان مبارک

لیله المیلاد قرآن باد بر قرآن مبارک

خیز و بین روی خدا را ، نور حسن ابتدا را

برق مصباح الهدی را ، بر شهیدان مقتدا را

یوسف مصر ولا شد بر سر بازار پیدا

یادگار فاتح بدور حنین آمد خوش آمد

عین حق یعنی علی را نور عین آمد خوش آمد

رهنما و دستگیر عالمین آمد خوش آمد

ای گنه کاران جسین آمد  حسین آمد خوش آمد

اهل دل را همدم است این ، نوح دریای غم است این

جان جان عالم است این ، قلب  قلب آدم است این

کرده آدم از تراب مقدمش مقدار پیدا

اهل بینش ، آفرینش زندگی از سر گرفته

نی سخن بی پرده به حق پرده از  رخ بر گرفته

جان جان عالمی را فاطمه در بر گرفته

ای عجب کز عضو عضوش بوسه پیغمبر گرفته

دل نشان تیر آهش   جان اسیر یک نگاهش

سر نثار خاک راهش   آفرینش در پناهش

خط عفو ما بود در این گل رخسار پیدا

چاره سازان دو عالم تا ابد بیچاره او

ساکنان آسمانها در زمین آواره او

سوره و الفجر مدحی از خدا درباره او

کاروان دل طواف آورده بر گهواره او

هم شرف بر آل داده ،  هم به خون اقبال داده

هم به فطرش بال داده   هم بعالم حال داده

حال عشاقش بود از چشم گوهر بار پیدا

داد آزادی ندا کامد یگانه رهبر من

عشق گفتا این بود روح خدا در پیکر من

خون به جوش آمد که باز آمد حیات دیگر من

اشک گفتا او بقا بخشید او بر گوهر من

بادها ، خاک در او ،  خاکها ، فرمانبر او

نار گل در محضر او ، آب ، مهر مادر او

مهر او از چار جانب هست در این چار پیدا

عالم جان بی حسین بن علی جانان ندارد

هر که بر او نبندد دل نه بلکه جان ندارد

شور بی آغاز عاشورای او پایان ندارد

درد بی درمان دل جز وصل او درمان ندارد

اولیا زوار کویش ،  کبریا مشتاق رویش

انبیا سیراب جویش  ، اتقیا مست سبویش

در حریم اوست هم دیوانه هم هشیار پیدا

ای خدا را عبدو در ملک خدا کارت خدائی

کبریا را بنده و بر بندگانت کبریائی

هم خدائی کرده در کشتی دل هم ناخدائی

از تو بالد ، بر تو ، نازد نام مصباح الهدائی

گرچه عطشان در فراتی  خضر را عین الحیاتی

هم تو صومی هم صلاتی   هم شفیع السیئاتی

نیست با مهر تو از کوه گنه آثار پیدا

ای خدا را دیده چشم آفرینش در نگاهت

ای قلوب انبیا و اولیا آرامگاهت

ای به تنهایی تمام عالم و آدم سپاهت

هر چه جان جان آفرین داد نثار خاک راهت

هم خلایق را ابی تو  ، هم به دل هم بر لبی تو

هم نبی را کوکبی تو ، هم هلال زینبی تو

گه به مطبخ گه به نی گه بر سر بازار پیدا

نام تو تا حشر از اولاد آدم می برد دل

صوت قرآنت هنوز از خلق عالم می برد دل

روی تو از کعبه ، لبهایت ز زمزم  می برد دل

عشق تو می دهد جان بر تن و هم می برد دل

ای بیادت هر خوشی غم ، ماه شعبان هم محرم

بر تو گریان چشم عالم ، میوه ده بر نخل "میثم"

تا بر آن نبود مدح تو برگ و بار پیدا

************************

صلای عفو عمو می زند سفیر خدا /  به یمن لیله میلاد سید الشهداء

خدا به حضرت صدیقه داد فرزندی / که جان هر پدر و مادری را بفدا

برای از یم غفلت درا ف ز ظلمت جهل /  سفینه امده از راه با چراغ هدی

گشوده چشم بدامان فاطمه پسری / که هست چون پدرش مظهر جمال خدا

حسین مظهر حق  نور چشم پیغمبر / سرور جان علی میوه دل زهرا

فضا چو بیت ولایت به نور او شده غرق /جهان چو قلب رسول خدا گرفته صفا

طلسم گنج خداوند و اسم اعظم حق /  که نام اوست مکمل به جمع آل کسا

کفی ز کفه جود و سخاوتش خشکی /  نمی ز چشمه لطف و عنایتش دریا

پیام ها به پیام شهادتش جاری / قیام ها ز قیام مقدسش بر پا

دو تا کنید به تعظیم قد که جلوه نمود / جمال ذات خداوندگار بی همتا

سلام خلق و درود خدا بر این مولود / ز لحظه ای که خدا خلق کرده او را ، تا ..

بروز حشر که سویش برند دست امید /  تمام خیل رسل جد اطهرش ، حتی

کسی که گفت رسول خدا من از اویم /  همان رسول خدا بایدش مدیحه سرا

شکفت فاطمه را غنچه ای به گلبن وحی که رخت بوی خدا از لطافتش به صبا

هنوز شیر ننوشیده دیده نگشوده / که کرد بال به فطرش عطا ، زهی اعطا

به مهد گر بدهد بال بر ملک نه عجب /  که داد در ، یم خون هدیه قاتل خود را

ذلیل و خوار سلاطین روزگار مباد / ز عزت آنکه در این آستانه گشت ذگدا

پیام اید از کام خشک او همه دم / قیام خیزد از خون پاک او همه جا

تنم به پای سر آن شهید زنده فتد / که سنگر سخن اوست نیزه اعدا

زه خانه خانه زخمش به کوری دشمن /  دهد هماره به اوای دوست دوست ندا

ز عشق یار دلش لحظه ای جدا نشود /  هزار بارش اگر سر ز تن کنند جدا

ز دیر و طشت و درخت و تنور تا سر نی /از او بخواندن قرآن شود بلند صدا

شود چو گم تن صد چاک او بقلزم خون / بود ز طلعت او جلوه خدا پیدا

کسیست پیرو خط حسین و یارانش / که بهر دین کند اینگونه دین خویش ادا

ستاد پیش ستمکار پابجا دیروز / که شیعه اش نکشد بار ظلم را فردا

نه ، از یزید زمان برد آبرو تا حشر / یزیدها شود از انقلاب او رسوا

درود خلق و خدا بر کسیکه پیرو اوست /ز صبحگاه ازل تا غروب روز جزا

از ان به بزم عزایش خدا نظر دارد / که خط رزم دهد دائم از طریق عزا

کسیکه عاطفه از اشک ماتمش نگرفت /همان به نزد عدو ذلتش سزاست سزا

اگر نه اشک عزایش بود عبادت حق / رسول در شب میلاد او گریست چرا ؟

صدای ناله مظلومیش به من آموخت / که با ستم بستیز و ز بند ظلم درآ

کسیکه سر به ره عشق داد پیروز است نه آنکه گوشه نشین گشته در کنار سرا

سخن زو صف حسین آورد کسی بزبان  که چهره اش بود از خون چو لاله حمرا

دم از ولا زدن و دوری از بلا جستن / چه سان مقرب بزم ولا کنند تو را ؟

مرا ولایت آن کشته ای کند زنده / که پافشرد و بلی گفت در هجوم بلا

بلی به موج بلاها کسی تواند گفت / که هر چه بشنود از غیر دوست گوید لا

چنان ز خون گلو شست دیده را که ندید به غیر چهره سبحان ربی العلی

به قتلگاه خدا بود او در آغوشش / که بود صبح وصالش نه ظهر عاشورا

ز بسکه محو خدا بود گفت برگردد / ز مقتلش بسوی خیمه زینب کبری

توجهش به خدا بود و هیچ باک نداشت که از گلو سر او برند یا ز قفا

حسین کشته شد اما رسد به هر نسلی پیام زنده او با نوای روح فزا

که یا (سیوف خذینی) که دین جدم را /شهادت من و یاران من کنند احیا

قسم به دوست که مار خوش است در ره دوست به خون خویش طپیدن مقطع الاعضاء

قسم به ناله مظلوم خصم ما است کسی که با سکوت کند خط ظلم را امضاء

اگر رود بسر نی سرم چهل منزل / و گر فتد بدنم قطعه قطعه در صحرا

اگر که چهره گذارم بروی خاک تنور / و گر که چوب خورم در میان طشت طلا

ارگ که سر شکند پای نیزه ام  زینب / و گر که خون خورد از داغ اکبرم لیلا

عزیزم و ندهم لحظه ای به ذلت تن / بگو خراب شود بر سرم همه دنیا

حسین دست به دست عدو دهد هیهات حسین بند اسارت ندهد بپا ، حاشا

به پور هند جگر خواره چون گشاید دست ؟  کسی که پرورشش داده دامن زهرا

چگونه دست دهم من به دست آن کافر که آشکار گذارد بروی قران پا

مرا زمام دو گیتی و راست جام شراب  زمام دار کجا و شراب خوار کجا ؟

اگر ز پا فکند باطلم به تیغ چه غم / همیشه از طرف حق بدست ما است لوا

حیات مردم آزاده جز شهادت نیست / که در طریق الهی فنا است  عین بقا

یزید جای نبی ، امت نبی خاموش /  کجا است غیرت وایمان ، کجاست شرم و حیا ؟

به صحنه تا که یزید و یزیدان هستند / قیام واجب عینی بود به مذهب ما

الا عدوی تو را دائم از خدا نفرین / الا محب تو را روز و شب ز خلق دعا

شهادت تو بما درس زندگی آموخت / که زندگی است جهاد و عقیده انسان را

هماره یاد قیام مقدس تو بود /  زمین چو کرب و بلا و زمان چو عاشورا

گرفت از تو مضامین خویش را "میثم"

که در ثنای تو گفت این قصیده غرا

غلامرضا سازگار

************************

امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند

روح القدس مدحت گری ، حورا غزل خوانی کند

گیتی به تن پیراهن از ، انوار ربانی کند

شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند

در سینه های سوخته آتش گلستانی کند

زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند

ریحانه ختم رسل فرزند زهرا آمده

آری حسین بن علی (ع) امشب بدنیا آمده

امشب به روی دست خود ، قرآن گرفته فاطمه

امشب ز باغ آرزو ، ریحان گرفته فاطمه

امشب ز دریای ولا ، مرجان گرفته فاطمه

امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه

امشب برای اهل دل ، جانان گرفته فاطمه

امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه

امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر

از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر

در سیر دریای ولا دل گوهرش را یافته

یا جان بظلمات بلا روشنگرش را یافته

باطل شده سر در گم ، حق محورش را یافته

بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته

نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته

فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته

از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه

ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه

شور آفرین عاشقان با شور عاشورا است این

مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست فاطمه

ریحانه ختم رسل دردانه زهراست این

ماه امیرالمونین مهر جهان آراست این

توحید از سر تا بپا قرآن ز سر تا پاست این

وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این

گویم اگر در وصف او از انچه هست آگاهیم

ترسم که هر کس بشنود خواند حسین اللهیم

جان بحر و او در دانه اش دل باغ ، او ریحانه اش

هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش

ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش

خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش

سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش

مرهون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش

چشم همه دریای او قلب همه صحرای او

هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او

فطرس بپا فطرس بیاشور حسینی ساز کن

درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن

حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن

پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن

برگرد شمع روی او پرواز کن پرواز کن

نازی بکش زان نازنین بر خلق عالم ناز کن

عین الحیوه عاشقان در عالمین است این پسر

باب النجاه عاصیان یعنی حسین است این پسر

آن سرو بستان قدم تازد در این عالم قدم

ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود ز هم

دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم

لبخند زن پرواز کن گردید گرد آن حرم

زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید ، هم

این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم ؟

من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان

از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان

من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم

من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم

من آمدم هر فرد را آزاده در دنیا کنم

من آمدم بند ستم از پای عالم وا کنم

من آمدم تا پرچم عدل و شرف برپا کنم

من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم

من آمدم تا رهنما در طی منزلها شوم

با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم

حسن خدا روی خدا این حسن من این روی من

خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من

رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من

حبل المتین عاشقان این تار من این موی من

سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من

آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من

من بین دریای بلا فلک نجات امتم

من با لب عطشان  خود آب حیات امتم

خونین گلان باغ دین نوشند اب از خون من

ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من

افروختن ، خود سوختن ، آموختن قانون من

مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من

قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من

خونی که ریزد بر زمین ، از چهره گلگون من

هر قطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود

بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود

تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش

تا حشر هر افتاده را من همدمش ، من یاورش

هر کس به طوفان غرق شد ، من کشتی اش ، من لنگرش

هر کس به صحرا گشت گم ، من هادی اش ، من رهبرش

هر کس شهید دوست شد ، من سیدش ، من سرورش

هر کس که مست یار شد من ساقی اش ، من ساغرش

لبیک گو امدادگر فریاد رس فردا من

حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم

من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من

پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من

صد ره ، اگر غلطد بخون هر لحظه سر تا پای من

صد بار اگر گلگو ن شود از خون سر سیمای من

هر روز گردد زنده تر ، ز امروز من فردای من

بر نسلها باشد یکی میلاد و عاشورای من

هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود

در محفل دلدادگان "میثم" زبان ما بود

*******************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی