کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار ولادت امام حسین علیه السلام۲

************

ای آن که تو را حُسن خداداد بود
میلاد تو جلوه گاه ایجاد بود
ما را به نگاه لطف خود شادان کن
امروز که قلب فاطمه شاد بود
***
امشب که فضا پُر است از بوی حسین
عطر گل سرخ آید از سوی حسین
ای فطرس پر سوخته احرام ببند
از بهر طواف کعبۀ روی حسین

***
  
ما ریزه خور خوان گل فاطمه ایم
پروردۀ احسان گل فاطمه ایم
خاریم ولی به یمن میلاد حسین
صد شکر که مهمان گل فاطمه ایم
***
از عشقِ حسین تا تکلّم کردند
قدسی نفسان باز تبسّم کردند
از بهر زیارتِ حسین بن علی
در خاکِ قدوم او تیممّ کردند
شاعر:سید هاشم وفایی

*************************

خاموش، بشنوید طنین نوای عشق

گویا ز بام عرش رسیده صدای عشق

در ازدحام نور کسی جلوه کرده که

سر داده جن و انس و ملائک به پای عشق

از ابتدای آمدنش اوج رحمت است

از ابتدای آمدنش شد خدای عشق

باید که فطرسی شد و بر او دخیل شد

شاید به ما رسد نفسی خاک پای عشق

باید که در تلاطم امواج عاشقی

آن گونه غرق شد، که شد مبتلای عشق

قدری برای واژه معشوق درخور است

باید حسین گفت از این پس به جای عشق

یعنی کسی بدون تو عاشق نمی شود

عاشق شود به عشق تو لایق نمی شود

***

در خانه بود و در دل خود التهاب داشت

آن بانویی که در رحمش دُرّ ناب داشت

با یاد حرف های پدر بی قرار بود

از شوق دیدن پسرش اضطراب داشت

گاهی به حال خنده و گاهی به حال اشک

این حال او به خاطر طفلش ثواب داشت

طفلی که روضه خوان شده قبل از شکفتنش

طفلی که نارسیده تمنای آب داشت

با این که از مصیبت او بی خبر نبود

اما میان خود، وَ خدایش حساب داشت

قولی که فاطمه ز خدایش گرفته بود

نزد خدای خود سندی مستجاب داشت

او آید و قیامت دیگر به پا کند

در بین حشر گریه کنان را سوا کند

***

هستم در آستانه عشقت گداترین

در بین سائلان تو بی دست و پاترین

واضح ترین تجلی ذات خدا تویی

من عاشقم به روی شبیه خداترین

کام مرا به تربت تو باز کرده اند

نوزاد بوده ام که شدم مبتلاترین

نفسی لک الفدای من و ما کجا رود

وقتی خدا برای تو شد خون بهاترین

تأثیر اشک زینب و خون گلوی توست

که ذره ذره خاک تو باشد شفاترین

هر روز مادرت ز غمت گریه می کند

آری هم اوست بهر تو صاحب عزاترین

امشب بیا دعای مرا مستجاب کن

ما را ز خیل سینه زنانت حساب کن

***

روزی که دل به مهر تو مأوا گرفته است

یک قطره عشق داده و دریا گرفته است

در بین واژه های لغت نامه خدا

نامم کنار نام تو معنا گرفته است

ما نوکریم اگر، همه اش لطف مادر است

این اذن را ز حضرت زهرا گرفته است

ما قابل نگاه ملیحت نبوده ایم

چشم سیاه توست که ما را گرفته است

روز ازل خدا جلوی چشم انبیا

در امتحان عشق که از ما گرفته است

اسم مرا ز ایل و تبار حبیبتان

نام تو را ز واژه لیلا گرفته است

تو دین و زندگانی و دنیای من شدی

زنده شدم ز تو که مسیحای من شدی

محمد علی بیابانی

******************************

ماه شعبان آفتاب آورده‌ای

روی حق را بی‌نقاب آورده‌ای

قلب زهرا چشم حیدر را چراغ

روح احمد را گلاب آورده‌ای

در حقیقت از دل دریای نور

برمحَمد دُرِّ ناب آورده‌ای

تشنگان وادی ایثار را

آب شیرین‌تر ز آب آورده‌ای

آفـرینش پـر شـده از یــاحسین

کل هستی کرده خلوت با حسین

***

اهل عالم عید مصباح الهداست

عید کل خلقت و عید خداست

این تمام وحی بر دوش نبی

این همان قرآن ختم‌الانبیاست

چشم خود نگشوده گفتا جبرئیل

یامحَمد این شهید کربلاست

این امام پیشتر از خلقت است

این شفیع خلق در روز جزاست

ایـن بــوَد پیغمبــران را نـــور عیــن

این حسین است این حسین است این حسین

***

این مدال شانۀ پیغمبر است

این سرا پا احمد است و حیدر است

این رسول‌الله خون انبیا

این کتاب‌الله دست مادر است

مصطفی از اوست، او از مصطفاست

بلکه جان مصطفی در پیکر است

در سفیدی گلویش خوانده‌اند

کز ولادت عاشق ترک سر است

ذات حق او را مکرم خوانده است

روضه‌اش را بهـر آدم خوانده‌است

***

چشم شو دل، وجه داور را ببین

روح شو روح مصور را ببین

یک نگه کن بر گل روی حسین

احمد و زهرا و حیدر را ببین

آیۀ «والفجر» را با من بخوان

سورۀ والفجر دیگر را ببین

بر همه اعضای او سر تا قدم

جای لب‌های پیمبر را ببین

جبرئیـل امشب نگهبانش شوی

سعی کن گهواره جنبانش شوی

***

فرش را امشب گل‌افشانی کنید

عرش را با هم چراغانی کنید

عرشیان امشب حسین آید به عرش

جان به استقبال قربانی کنید

با تماشای جمالش هم چنان

سیر در آیات قرآنی کنید

با بیان وحی در وصف حسین

مثل پیغمبر ثناخوانی کنید

گسترید از بال، بر او فرش را

در بغل گیرید جان عرش را

***

عطر جنّت چیست خاک کوی اوست

لیلۀ قدر الهی موی اوست

روی هر برگ گلی در باغ خلد

آیه‌ای در وصف خلق و خوی اوست

وسعت ملک خداوند عظیم

تا قیامت پر ز های و هوی اوست

چشمه‌های رحمت و عفو خدا

در همه عالم روان از جوی اوست

این حسین است این امام رحمت است

هـم امـام و هـم تمـام رحـمت است

***

ای تولایتْ تمامِ دین حسین

ای خدا آیینه و آیینْ حسین

ای رسول‌الله از سر تا قدم

ای خدا را چهرۀ خونین حسین

از گلوی چاک چاک خود به ما

هم دعا کن هم بگو آمین حسین

بی تو بودن زندگی تلخ است تلخ

با تو جان دادن بوَد شیرین حسین

تا قیـامت دلربـایی می‌کنی

در دل عالم خدایی می‌کنی

***

مصطفی را جانی و جانان تویی

روی دست و سینه‌اش قرآن تویی

حمد تو، تکبیر تو، تهلیل تو

دین تویی ایمان تویی قرآن تویی

در تمام وسعت مُلک خدا

مالک‌المُلک و ولی، سلطان تویی

در دل امواج توفان بلا

نوح تو، کشتی تو، کشتیبان تویی

چشم ما و دست احسانت حسین

جـان عالـم بـاد قربانت حسین

***

روح را آرام جانی یا حسین

یک جهان جان در جهانی یا حسین

الله الله معنی «اللهُ نور»

در زمین و آسمانی یا حسین

هم در آغوش خدا می‌بینمت

هم چراغ دوستانی یا حسین

میهمانِ تشنه‌ کام کربلا

عالمی را میزبانی یا حسین

عالــم اســلام بیت‌النـور تو

پیکر صد چاک تو منشور تو

***

تا قیامت چشم‌ها دریای توست

آب هم لب‌تشنۀ لب‌های توست

هر سر از تن جدا خاکِ قدم

هر دل بشکسته جای پای توست

زخم اکبر، آیۀ ایثار و صبر

خون اصغر، جوهر امضای توست

گر چه روزی نیست هم چون روز تو

روزها هر روز عاشورای توست

وصف تـو آیـات محکم می‌شود

میوه‌های نخل «میثم» می‌شود

غلامرضا سازگار

******************************

دل به دلبری بستم کو دل از خدا دارد

دیده بر دری دارم کان سر عطا دارد

گر چه صاحب آن در صد گدا چو ما دارد

بهر هر یک از آنها برکتی جدا دارد

فطرس از پر مهدش تا به هم زند بالی

نیست خوان عشاقش از کرامتش خالی

***

رحمتش وسیع و هست بنده پروری کارش

از همان طفولیت گرم بوده بازارش

کودک و جوان و پیر هر یکی هوادارش

او خودش خریدار هر که شد خریدارش

تا حسین زهرا هست غم به دل نمی ماند

چون خدا به همراه او مرا نمی راند

***

با دو بند قنداقش فطرسی دهد پرواز

بود روی زیبایش حوری و بهشتی ساز

هر چه می دهد فرمان هر چه میکند اغاز

گر که می شود تسلیم یا که می کند اعجاز

بندگی کند هر دم در لباس روحانی

چون خدا ازو خواهد سر دهد به آسانی

***

خُلق نیکویش بوی عِطر سرمدی دارد

در شجاعت و حِدّت عِرق احمدی دارد

چون پدر شبانگاهان در عطا یدی دارد

به ز کعبه در غربت ،صحن و مرقدی دارد

کربلای اربابم خود بهشت احباب است

من محبم و جایم در بهشت ارباب است

***

واکن از سر ای انسان ریسمان ظلمانی

آنچنان که مقدور است آنچه را که بتوانی

باب معرفت باز است همچنان که می دانی

حرّ دیگری باید ای اسیر زندانی

با حسین زهرا کن توبه چون بُرِش دارد

دل مکَن از ین خانه تا که او چه فرماید

***

فخر عالَم و آدم سرور همه عالم

بضعه تن احمد میوه دل خاتم

مِهر او کند امضا، توبه!توبه آدم!

بذل و جود او بسته دست مُعطی حاتم

بنده سرایش را سرفراز بین و شاد

بنده می خرد گاهی تا کند ورا آزاد

***

درس دولتش دوری از مرام درباری است

حکم محکمش نفی روح ذُلّ و سرباری است

خوی ذلت از بار راه و نهضتش عاری است

سر سپردگی ظلم در نگاه او خواری است

در مذاق او مردن خوشتر از حقارت بود

او وترس ازمردن؟ عاشق شهادت بود

***

هر که شد هوادارش تا خدا پری واکرد

هر که شد فنای او در بقا تجلّی کرد

هر که دید رخسارش کو خدا تمنا کرد

هر که رفت از راهش اعتبار پیدا کرد

بایدش بمیری تا وا کند برت جایی

خیمه اش ندارد جا بر مریض سرپایی

***

عاقبت شهادت رو سوی ان جناب اورد

زانوی فرات از غم سست گونه آب آورد

چشم شیر خوار از تیر ،در دمار خواب اورد

ساقی از خضاب خون جرعه های ناب آورد

عصر روز عاشورا غصه شعله می افروخت

گفتگوی غیرت رفت شرمها در اتش سوخت

؟؟؟؟

**********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی